eitaa logo
سنگرشهدا
7.4هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگرشهدا
🔴ظهر پنجشنبه 12 دیماه 98 آخرین عکس رزمندگان فاطميون با #فرمانده_جبهه_مقاومت #سپهبد_قاسم_سلیمانی #ب
🔴آخرین روز ... پنج‌شنبه(98/10/12) ساعت 7 صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. . ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در حاضرند. . ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. . گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... . ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! . ساعت 3 عصر حدود ! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... . ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسین بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. (راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون) ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔹 اولین پست اینستاگرامی فرزند سردار سلیمانی پس از شهادت پدر ما رأیتُ الا جَمیلا #شیرزن_ایرانی #زینب_سلیمانی❤️ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
قل اعوذ برب عاشق‌ ها ملک الناس،اله عاشق‌ ها قل اعوذ از اینکه دنیا را بزند آتش آه عاشق‌ ها #سرباز_ولایت #شهید_حاج_قاسم‌_سلیمانی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍مبادا خدای ناکرده از جمهوری اسلامی انتقاد کنید که همه جوان های مردم را به کشتن داد. نه، ما ذلیل بودیم خدا ما را به واسطه این انقلاب عزیز کرد. ای هزاران جان ناقابل من فدای اسلام عزیز باد! مبادا اشکال بگیرید که اگر بالای سر فرزندش می ماند بهتر بود. نه به خدا این حرفها غلط محض است. ✍از شما می خواهم به جای این فکرها مشتتان را گره کرده و از ولایت فقیه که همان اسلام راستین است و از این انقلاب و ... دفاع کنید تا خدا شما را یاری کند. 🌷 📚کتاب وصال، صفحه 114 الی 115 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#بسیجی قسمتی از سخنرانی #حاج_همت در عملیات رمضان: «همین بسیجی های کم سن و سال را شما ببین؛ از پشت میز مدرسه آمده جبهه، بعد شب حمله با آن کلاشینکف قراضه اش غوغا می کند صبح که می روی توی این بیابان شرق بصره همین طور جنازۀ کماندوهای گردن کلفت بعثی است که روی زمین ریخته... این ها را کی زده؟ همین بسیجی کوچولو» عکس: پاییز ۱۳۶۲، قلاجه، عملیات والفجر چهار #شهید_حاج_محمدابراهیم_همت🌷 #لشکر۲۷محمدرسول‌الله #فرماندهان ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#ڪلام_شهـید : جهـاد ، بابى هـميشہ مفتوح است و آنانكہ از اين باب گذشتند در جلوه هـاى اصيل جهـاد رزميدند و رستند . . . #شهـید_سیدجواد_میرشاڪی🌷 #فرماندہ_گردان_شهـدا #سالروز_شهـادت #حاج‌عمــران #ڪربلای۵ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#شهید_مظلوم_بهشتی: «پاسداران آگاهانه انتخاب می‌کنند شجاعانه می‌جنگند غریبانه زندگی می‌کنند مظلومانه شهید می‌شوند و بی‌شرمانه مورد توهین قرار می‌گیرند..» #سیل_سیستان_بلوچستان ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و چهل و هفتم: چرا قرآن ها را جمع می کردند؟ جمع آوری قرآن ها بعنوان تنبیه، خود اعتراف تلویحی به این مسئله بود که خودشون رو همکار و همدست شیطان معرفی می کردن. چرا که تنها شیطانه که تلاش می کنه مؤمن رو از قرآن و معنویت دور کنه. خودمونیم این کار حقیقتا تنبیه سختی در حقمون بود. قرآن توی اون شرایط تکیه گاهی محکم و همنشینی مهربان و صمیمی بود که اضطراب رو از افراد دور می کرد و پل ارتباطی بود بین اسرای بی پناه و خدایی که اونا رو دوست داشت و با آیات خودش با اونا همکلام و هم نشین شده بود. قرآنا که جمع می شد ناراحتی و حزن به سراغ بچه ها میومد ، خصوصا اونایی که داشتن مرتب قرآن رو حفظ می کردن و نیاز داشتن روزانه مرور کنن. با رفتن قرآن هیات های مذاکره و حسن نیت شکل می گرفت و افراد شاخص هر آسایشگاه دست به دامن افسرا و فرمانده اردوگاه می شدن که دوباره قرآن ها رو برگردونن. چن روزی و گاهی چن هفته ای طول می کشید تا مذاکرات و خواهش و تمناها نتیجه بده و دوباره قرآنا رو با هزار شرط و شروط برگردونن به آسایشگاها. یکی از بهانه ها برای جمع کردن قرآن مسئله تلاوت بچه ها در طول شب بود . هر وقت نگهبان رد می شد می دید یک یا چند نفر بیدارن و دارن قرآن میخونن. اونا می گفتن این کار ممنوعه و کسی حق نداره بیدار بمونه و قرآن و نماز بخونه. البته این بهانه بود. در آسایشگاهی که تمام لامپا روشن بود و دری قلعه مانند با قفلای بزرگ و نورافکن برجکها در اطراف و دهها ردیف سیم خارادر و موانع. واقعا چه مشکلی بود که اینا نگرانش باشن؟. قضیه جمع کردن قرآنا در طول اسارت بارها و بارها تکرار شد. به هر حال سه ماه فاصله افتاد ، مدتی که قرآن نداشتیم و مدتی هم بخاطر جابجایی نتونستم حفظ کنم. ولی در طول این سه ماه و اندی برنامه مرور رو داشتم و پانزده جزء کاملا تثبیت شد. دور دوم حفظ سه ماه بعد و بعد از تبعید به بند یک شروع شد که در خاطرات بند یک به اون خواهم پرداخت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و چهل و هشتم: درس تفسیر قرآن مهندس خالدی مرحوم مهندس اسدالله خالدی از کارکنان وزارت دفاع بود که در کربلای چهار به اسارت دراومده بود. فردی میانسال با حدود ۵۰ سال سن و آشنایی خوبی به معارف اسلامی و تفسیر قرآن. بعد از آنکه قران به آسایشگاها تحویل داده شد و چن ماهی گذشت و عمدتا بچه ها مشغول حفظ قرآن بودن. به فکر افتادم که دایره فعالیتای قرآنی خودم رو گسترش بدم. با ترجمه آشنایی داشتم و قبل از اسارت یه دوره کامل تفسیر قرآن(تفسیر نمونه) را خونده بودم و علاقمند بودم اطلاعاتم رو در این زمینه توسعه بدم و اگر شد به دیگران هم منتقل کنم. رفتم پیش مهندس خالدی و ازش خواهش کردم یه بحث تفسیری رو برای من داشته باشه. ایشون هم قبول کرد و سوره حجرات رو که مباحث بسیار زیبایی در مورد ولایت پذیری و آداب آن ، همچنین مسائل اخلاقی داره با هم شروع کردیم. خیلی قشنگ آیات رو تفسیر می کرد و من بدون اینکه کاغذ و قلمی داشته باشم مطالبو تو ذهنم یادداشت می کردم. طی چند جلسه سوره حجرات رو کامل برام تفسیر کرد و بعدها منم همین مباحث رو برای جمعی از دوستان گفتم. مهندس خالدی از مشوقین من و بقیه حفاظ قرآن بود و حتی به بعضیا از جمله من وعده داد که اگه کل قرآن رو حفظ کنیم در ایران یه دوره تفسیر المیزان رو بعنوان جایزه بهمون بده و به این قول خودش هم عمل کرد. 🔻شیوه تفسیر قرآن در اسارت همه چیز در اردوگاه یازده تکریت ممنوع بود. از کاغذ و قلم گرفته تا هر گونه دست نوشته . هیچگونه کتابی به استثنای همون یه جلد قرآن در اردوگاه موجود نبود. بنابراین برای تفسیر قرآن تنها راه تفسیر آیه به آیه یا تفسیر قرآن با قرآن با استفاده از تطبیق آیات با یکدیگه ، (یعنی همان روش تفسیری علامه طباطبایی) بود. گر چه اطلاعاتم از تفسیر بسیار کم و ناقص بود ، اما به ناچار و بعنوان تنها راه ممکن این شیوه رو برای خودم انتخاب کردم و سوره های متعدد قرآن و عمدتا سوره های اخلاقی مانند حجرات و لقمان و غیره رو با این شیوه تفسیر کردم و در کلاسای متعددی که بعد از پذیرش قطعنامه داشتم برای علاقمندان تدریس می کردم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از .لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 11 📿 12 📿 14 📿 15 📿 16 📿 18 📿 20 📿 21 📿 22 📿 24 📿 26 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 510 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
بیهوده وَرق میخورَداین دفترِ خالی این غفلتِ مشهور به تقویمِ جلالی هرجا بِگُریزم،غمِ تو زودترآن جاست ازگریه پُرم،ای همه جا،جایِ تو خالی #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی ❤️ #شهید_حاج_عمار #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊
علمدار لشکر ۲۷ محمد رسوال الله : امریکا ارام نمی نشیند و هروز توطئه ای جدیدتر و خدعه امیزتر از قبل را بر ملت های مسلمان تحمیل می نماید... ว໐iภ↬ @sangarshohada🕊
📸نماز جمعه این هفته تهران تیتر جالب روزنامه صبح نو ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از KHAMENEI.IR
13981023_35350_128k.mp3
3.64M
🎙 بشنوید | صوت بیانات رهبر انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران کنگره ۲۰۰۰ شهید استان بوشهر که دوشنبه ۲۳ دی ۹۸ برگزار شده بود صبح امروز در بوشهر منتشر شد. @Khamenei_ir
مـردی ڪہ سرش هوای پـرواز گرفت سردار بہ جبهه رفت و " بی سر " برگشـت ... قبل از شهادتـش بارها به من گفته بود : من ڪہ شهیـد شدم ، مرا باید از روی پا بشناسید من دوست دارم مثلِ امام حسین (؏) شهیـد شوم . ✍ به نقل از : همسر شهید #سردار_بی_سـر #شهید_یونس_زنگی_آبادی🌷 #فرمانده_تیپ_امام_حسین #لشڪر41ثـارالله_ڪرمان #شهادت_ڪربلای5_شلمچه #سالـروز_شهـادت ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
لحظه‌ی آخر قمقمه را آوردن نزدیک لب های خشکش ... گفت : مگه مولایمان حسین (ع) در لحظه شهادت آب نوشید ؟! #شهید که شد هم #تشنه بود ، هم #بی_دست ... سردار سپاه عاشورا #شهید_شاپور_برزگر 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬✨❃ وصيتم به شما خانواده و دوستان اين است كه با هوشيارى كامل پيرو خط امام باشيد و راه شهيدان را كه همان راه رهبر است، و راه رهبر همان راه اسلام واقعى است را طى كنيد و پشتيبان رهبر باشيد و به گفتارى كه امام می گويد عمل كنيد كه همان قرآن است و هميشه دعا كنيد خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار .. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#جاماندہ دردے ڪه به دوشـم ماند از ڪوه سبڪ‌تر نیست.. این پـرده‌ے آخـر بود اما غـم آخـر نیسـت .! ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و چهل و نهم: یه اسپک جانانه یکی از خاطره های ماندگارم از اسارت در همون آسایشگاه ناصر ماجرای اسپک زدن در خواب بود. تعدادی از بچه ها برای نماز صبح بیدار شده بودن و داشتن نماز می خوندن. من هنوز خواب بودم و در عالم رؤیا حسابی غرق شده بودم و خواب می دیدم با تعدادی از بچه ها در یه تیم دارم والیبال می کنم و من اسپک زن تیم بودم. یکی از بچه ها توپ رو برام بلند کرد و منم بلند شدم و محکم کوبیدم سرِ توپ . اسپک زدن من همان و نقش بر زمین شدن یکی از دوستانم که از بچه های شمال بود و داشت تعقیبات نماز صبح می خوند همون. از شدت اسپکی که کوبیدم بودم پسَ گردن اون بنده خدا از خواب بیدار شدم. ای داد بیداد اسپک رو بجای توپ زده بودم پس گردن دوستم. سرشو برگردوند سمت من که پشت سرش بودم و گفت چرا می زنی رحمان. من که از خواب پریده بودم و هنوز چشمام پر از خواب بود، خیلی عادی گفتم ببخشید داشتم تو خواب اسپک می زدم. گفت چی داری می گی؟ زدی پسِ گردن من و اون وقت میگی داشتم اسپک می زدم!. من نمی دونستم بخندم یا ازین که زدم بودم پس گردنِ دوستم شرمنده باشم. به هر حال بوسیدمش و عذرخواهی کردم، ولی ناخودآگاه تا مدتها هر وقت ایشون و پشت گردنش رو میدیدم خنده ام می گرفت و سعی می کردم ایشون خنده ی منو نبینه و یادش نیفته. این قضیه دستمایه طنز و خنده ی چن نفری شده بود که شاهد ماجرا بودن و دیده بودن که چجوری من بلند شده بودم و یه اسپک جانانه زده بودم پشت گردن ایشون. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت صد و پنجاهم: تبدیل یه تهدید به فرصت ناصر که رابطه صمیمانه من و بچه های آسایشگاه رو می دید ، مترصد فرصتی برای معرفی و زیر شکنجه فرستادنم بود ، ولی من با مراقبت کامل هیچ گزکی دستش نداده بودم ، یه روز اومد گفت من خیلی خسته شده ام و بچه ها به شما اعتماد دارن من میخام مسئولیت آسایشگاه رو به تو بدم و خودم استراحت کنم. می دونستم هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیره و حتما یه نقشه و توطئه ای در پسِ این پیشنهاد هست. از طرفی تقبل مسئولیت آسایشگاه می تونست برای بچه ها آرامش و آسایش رو بدنبال داشته باشه. بهش گفتم اجازه بده مقداری فک کنم و بعدا بهت بگم. با چن نفر از جمله مرحوم مهندس خالدی مشورت کردم. اکثرا موافق بودن و گفتن این فرصت خوبیه که بچه ها نفس راحتی بکشن. قبول کردم و ناصر با تمام طمطراقش نشست کنار و من شدم مسئول آسایشگاه هشت. وقتی عراقیا وارد آسایشگاه شدن و من دستور برپا دادم با تعجب پرسیدن کی تو رو کرده ارشد آسایشگاه. ناصر گفت سیدی من ازش خواستم مدتی کمکم کنه و من استراحت کنم. اونا هم حرفی نداشتن و قبول کردن. در مدتی که مسئول بودم با مشورت بچه ها نظم و انضباطی برقرار شد و شکر خدا همه راضی بودن بجز ناصر. چیزی که آزارم می داد امتیازاتی بود که ناصر برای خودش قرار داده بود. مثلا یه بشقاب پر غذا و تیغ و سایر تبعیض هایی که به نفع خودش ایجاد کرده بود. ناگفته نماند ناصر یکی رو مراقب من کرده بود که گزکی بگیره و زهرشو سرم خالی کنه. مدتی مدارا کردم و مثل قبل همون میزان غذا رو برداشت ، بعد از چن روز دستور دادم تمام امتیازات ظالمانه ای که از حق بچه ها برای خودش ایجاد کرده بود برداشته بشه.... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از .لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 11 📿 12 📿 14 📿 15 📿 16 📿 18 📿 20 📿 21 📿 22 📿 24 📿 26 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
مطلبی منتسب به پسر حاج قاسم سلیمانی برای فریب خوردگانی که در چند روز اخیر به تصاویر این شهید جسارت کردند..... #جوان_مواظب_خودت_باش #انتقام_سخت_ازآمریکا @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 511 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
پاسدارِ آقا نمے ماند تا ظهـور را ببینـد ... #شهـید مے شود تا ظهـور نزدیڪ شود ... #شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊