🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
181
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_مجتبی_حسینی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#سردار_شهیدم❤️
جان دلم!
امروز بیا...
بنشین لحظه ای رو در روی من
چای عطردار میخواهم!
چای از من، عطرش با تو ...
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
●عکس شهدای مدافع حرم رامرورمی کنم که چشمانم برروی عکس شهید جوانی خیره می ماند، شهیدمحمدسخندان 23 ساله بالباس رزم ایستاده ومی خندد.
عکس است، اماصدای خنده هایش را می توان شنید.
●محمدبه شوهرخواهرش گفته بود که قصددارد به سوریه برودوممکن است دیگربازنگردد وشوهرخواهرش نیزبه او گفته بودکه حالاکه به عنوان تیپ فاطمیون وبانام جهادی سیدذاکرحسینی به سوریه می رود ممکن است مفقودشود، امامحمددرپاسخ گفته بود به خاطر حضرت زینب سلام الله علیها علیها می رودواگرصلاح باشد جنازه اش پیداخواهدشد.
●ازمادرشهیدسخندان علت انتخاب نام جهادی سیدذاکرحسینی راجویا می شوم واودرپاسخ میگوید:محمدپیش ازاعزامش به سوریه پرسیده بود که مظلوم ترین شهیددرسوریه که بوده!؟ وهمه سیدذاکررا معرفی کرده بودند ازاین رواین نام رابرگزید، داعش نمیتوانست سیدذاکر رابگیرد به همین خاطراو را باآتش محاصره کردندوسیدذاکر زنده زنده درآتش سوخت.
#شهید_محمد_خندان
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
شهادٺ نردباݩ آسماݩ اسٺ
شهادٺ اوج عشق
تا ڪهڪشاݩ اسٺ
شهادٺ یعنے یڪ دریا دݪیرے
شهادٺ بهتریݩ راه خدا اسٺ
#شهید_محمدامین_کریمیان
#پیڪر_مطهـر_بازنگشت
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
🔰 حاجقاسم ازچهچیزی
تویزندگیدردمیکشید؟
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#چرا_دستمال_سرخ_ها؟
●شهید وصالی: علت این دستمال های سرخی که ما به گردن می بستیم بیشتر آن رسالت خونینی است که در طول تاریخ نسل هابیل به گردن داشت. احساس یک رسالت و امتداد راه اینها را داشتیم. لذا به خاطر این که همیشه به ما یادآوری شود که چنین رسالت خونینی را به دوش داریم،
دستمال های سرخمان همیشه به گردن مان بود و اکثر بچه هایی که این دستمال های سرخ را به گردنشان می بستند یا شهید شده اند یا این که زخمی و معلول و این واقعاً مایه افتخار است که برادران مان به این حد از رشد و بلوغ دینی و مکتبی رسیده باشند که امتداد راه هابیل های تاریخ را به گرده گرفته باشند و سرخی خونشان را به عنوان سمبل (دستمال سرخ) به گردن ببندند.
#سالروز_شهادت🌷
#شهید_اصغر_وصالی
#دستمال_سرخها
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_نود_و_چهارم
💠 بعثیها بیکار نبودند ۳
...مثال در زندانهای ساواک زندانبان هموطن شماست ، همزبان شماست ، در و دیوار با شما حرف میزند ، هر شئ یا کالایی مصرفی که می بینید و لمس میکنید از بیرون که به داخل آورده شده بوی وطن میدهد.
اصلا احساس دوری از وطن و غربت نمی کنید ، غذایی که تناول می کنید از همین بازار تهیه شده و بوی دست هموطنت می دهد .
پشت دیوار زندان یعنی آزادی ، بازجو و شکنجه گر همزبان توست می فهمی چه می گوید ، چه پچ پچ می کند و چه میخواهد.
اگر زرنگ باشی وموقعیت هم فراهم باشد میتوان پیام رد و بدل کرد ، میشود در شرایطی خانواده ات را ملاقات کرد .
در زندان شما متهم هستید ، پرونده دارید ، میتوانید وکیل بگیرید و از خودتان دفاع کنید، میتوانید اعتراض کنید .
مدت زمان محکومیت معلوم ،
روز آزادیت مشخص .
میتوانید برای روز بعد از آزادی برنامه داشته باشید ، هوادار بیرونی دارید ، امکان عفو و تخفیف مجازات هست .
امکان رایزنی خانوادهات از طریق آشنا و به اصطلاح پارتی وجود دارد .
خیلی که سخت بگذرد و تحمل نداشته باشی می توانی اظهار پشیمانی و ندامت کرده و درخواست عفو داشته باشید.
قطعا خیلی هم استقبال می کنند.
هرچند که در زندانی مثل ساواک شکنجه و شکنجه گر هست و شرایط استثنائی هم وجود دارد.
ولی در اسارت تا فرسنگها دورتر از دیوار زندان آن دور ترها هم بوی از وطن به مشام نمی رسد.
خیلی که شانس داشته باشی نماینده صلیب سرخ جهانی زیارت کرده باشی و هر از چندگاهی نامه ای آنهم اگر از هفت خان رستم حزب بعث و منافقین جان سالم بدر برده باشد.
در اسارت اگر جان سالم بدر ببری باید منتظر پایان جنگ باشی تازه پس از پایان جنگ هم اگر حالت نه جنگ و نه صلح طولانی نشود و مفقود هم نباشی.
فقط انتظار ، انتظار و انتظار برای آیندهای نامعلوم.
در و دیوار با آدم قهر است بیرون از اردوگاه هم نا امن تر از داخل ، اگر گیر مردم هم بیفتی باز مهمان اردوگاه هستی .
با همه این اوصاف چون آزادگان دارای آرمان و هدفی مقدس بودند این شرایط نتوانست آنها را در هم بشکند و همچنان که در یکی از قسمتهای قبلی اشاره کردم کارشناسان صلیب سرخ جهانی هم ضمن تعجب از ایستادگی آزادگان در آن شرایط به آن اعتراف کرده اند.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_بیستُدومین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 2 📿 3 📿 4 📿 5 📿 21 📿 22 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_865_963)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
182
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_مهدی_اخلاقی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#شهید_مرتضی_حسین_پور ❤️
آشوب جهان و جنـــــگ
دنیــــا بہ کنار
بحران ندیدن تـــــو را
مـــن چہ کنم!؟
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●عکس شهدای مدافع حرم رامرورمی کنم که چشمانم برروی عکس شهید جوانی خیره می ماند، شهیدمحمدسخندان 23 ساله بالباس رزم ایستاده ومی خندد.
عکس است، اماصدای خنده هایش را می توان شنید.
●محمدبه شوهرخواهرش گفته بود که قصددارد به سوریه برودوممکن است دیگربازنگردد وشوهرخواهرش نیزبه او گفته بودکه حالاکه به عنوان تیپ فاطمیون وبانام جهادی سیدذاکرحسینی به سوریه می رود ممکن است مفقودشود، امامحمددرپاسخ گفته بود به خاطر حضرت زینب سلام الله علیها علیها می رودواگرصلاح باشد جنازه اش پیداخواهدشد.
●ازمادرشهیدسخندان علت انتخاب نام جهادی سیدذاکرحسینی راجویا می شوم واودرپاسخ میگوید:محمدپیش ازاعزامش به سوریه پرسیده بود که مظلوم ترین شهیددرسوریه که بوده!؟ وهمه سیدذاکررا معرفی کرده بودند ازاین رواین نام رابرگزید، داعش نمیتوانست سیدذاکر رابگیرد به همین خاطراو را باآتش محاصره کردندوسیدذاکر زنده زنده درآتش سوخت.
#شهید_محمد_خندان
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
❁﷽❁
پنجشنبه ڪه مے آید
باز دلتنگ #شهیدان مےشوم
بی قرارِ یـاد #یاران مےشوم
یاد #جانبازان میدان جنون
آشنایان غبارو خاڪ و #خون
یادآنانےڪه #مجنون بودهاند
#شهدا_را_یاد_کنیدذکر_صلوات🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
مادرشهیدخرمی لحظه ای آرام وقرارندارد. زبان گرفته وباتنهاپسرش که حالابه شهادت رسیده صحبت میکند. چند جمله ای بیشترنمی تواندازفرزندش یادکند.
ازخصوصیات اخلاقی پسرش چنین می گوید:پسرم فامیل دوست، مومن ونمازخوان بود. آرزوی شهادت داشت.
خیلی رهبررادوست داشت.
من یک پسرو6دختردارم. کاش بازهم پسری داشتم واورا برای رهبرمی فرستادم.
بچه جنوب شهراست وخودش خواسته همین جنوب شهراورابه خاک بسپارند.
همه اش درسوریه پیش آقای سلیمانی بود. چقدرآقای سلیمانی رادوست داشت.
کاش بازهم فرزندداشتم وبه کمک آقای سليمانی میفرستادم. همه اش می گفت مادربه خدا توکل کن. می گفتم من تورا به ابالفضل می سپارم.
#شهید_رضا_خرمی
#سالروز_ولادت 🌷
#مدافع_حرم
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
💠پایی که سال ۶۶ در شهر حلبچه جاماند❗️
●جانی که سال ۹۶ در شهر بوکمال سوریه و در دفاع از حریم اهل بیت فدا شد
حمید چشمش به اشاره حضرت آقا بود و می دانست اصلی ترین وظیفه اش حفظ قرآن, اسلام و انقلاب است.
● با توجه به اینکه یکی پاهایش قطع بود, خیلی مصیبت کشید تا به جمع مدافعان حرم بپیوندد و من به عینه شاهد تاولها در روی پا و زانویش بودم اما حمیدرضا اندکی گله یا احساس خستگی نمیکرد و عاشورا را در نبرد سوریه می دید.
حمیدرضا در انهدام آخرین پایگاه داعش در شهر بوکمال سوریه, هدف تک تیر انداز داعشی قرار می گیردو به شهادت می رسد و حمیدرضا جزو آخرین شهدای آزادسازی سوریه از سیطره داعش است.
✍ راوی : همرزم شهید
#شهید_حمیدرضا_ضیایی
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
خاکِ دل آنروز که می بیختند
شبنمی از عشق در آن ریختند
دل که به آن قطره غماندود شد
بود کبابی که نمکسود شد
#علامه_طباطبایی
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_نود_و_پنجم
💠 بعثیها بیکار نبودند ۴
یکی از مصادیق بارزی که هر دو زندان را تجربه کرده اند شهید حاج حسن حسین زاده موحد است که قریب به ده سال در زندانهای ستمشاهی میگذراند و پس از آغاز جنگ تحمیلی در عملیات کربلای پنج مجروح و به اسارت در میآیند.
ایشان پس از تحمل حدود چهار سال اسارت در اردوگاه ۱۱ تکریت با ۳۰ کیلو پوست و استخوان به وطن باز می گردد و نهایتا پس از تحمل درد و رنج ناشی از اسارت در سحرگاه آخرین روز سال ۹۴ به خیل شهدا می پیوندند.
باعث سعادت است اگر قلم این حقیر بتواند و لایق باشد صفحاتی از زوایای پنهان زندگی سراسر مبارزه این اسوه مبارزه و تقوی را به تصویر کشد.
امثال ایشان به معنی واقعی کلمه شهید گمنام هستند.
البته در جمع آزادگان ، بزرگان و اسوههای دیگری نظیر مرحوم ابوترابیفرد نیز هستند که هم سابقه مبارزاتی و زندانی دوران ستمشاهی را دارند و هم اسارت که البته چندان ناشناخته نیستند و لذا معرفی جنبه های مختلف زندگی ایشان و امثالهم وظیفه تمامی آزادگان است.
سوال دیگری که ذهن تعدادی از خوانندگان عزیز را به خود مشغول کرده است این که چگونه بعد از گذشت بیش از سی سال ، وقایع آنروزها و اسامی افراد و مکانها در ذهن آزادگان مانده است که باید متذکر شوم ما با این حوادث و مکانها و دوستان زندگی کردهایم .
اغلب دوستان هنوز هم حد اقل هفته ای یکبار خواب اسارت را میبینند و با کابوس آن بیدار می شوند.
درست بر عکس اسارت که هر شب خواب ایران و آزادی را میدیدیم و وقتی بیدار میشدیم قبل از گشودن چشمانمان لحظه ای مکث میکردیم که ببینیم آیا دوباره چشممان به سقف بتونی آسایشگاه میخورد و باز هم رؤیا ...
اینقدر از خاطرات و گذشته یکدیگر تعریف کرده ایم که وقتی یکی مجددا خاطرهای را تعریف میکرد میگفتیم کافی است بقیهاش را میدانیم..
چقدر لذت بخش بود لحظههای تعریف دوستان از دست پخت مادرشان وقتی که از گرسنگی شکممان قار و قور میکرد.
وصف العیش ، نصف العیش.
روزی در محوطه با دوستی بنام سیفالله بچه خمین قدم می زدیم من از گرسنگی هسته خرمایی که سالها از عمرش گذشته بود را در دهان گذاشته بودم.
در حین صحبت...
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊