eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷 💠سلام همسنگران عزیز، گروه جهادی سنگرشهدا قصد داره برای یه دختر خانم بیمار به نام هزینه درمان جمع کنه و برای یه دختر خانم هزینه جمع اوری کنه چنانچه کسی قصد داره در این امر خیر کمک کنه به این ای دی مراجعه کنه... به کمک شما خیرین عزیز گره از مشکل خیلی از نیازمندان باز شده ان شاءالله خداوند گره گشا مشکلاتتون باشه..اجرتون باشهدا🌷 @FF8141 بسم الله...
🍃🌸 🌸🍃 193 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
من خودم به این رسیده‌ام و با اطمینان و یقین می گویم: هرکس شهید شده، که شهید بشود؛شهادتِ شهید فقط دست خودش است... 🌷 iD ➠ @sangarshohada 🕊🕊
🔰پاسخ صریح مدرس به رضاخان ●آیت اللّٰه مدرس، مردفوق العاده ای بود. ریاست مجلس دراصل مال اوبود. درمجلس، کسی مثل مدرس نمی توانست دربرابررضاخان بایستد. روزی رضاخان به مدرس می گوید: سید، توچرا این قدربامن خصومت میکنی؟ توچرااین قدرعلیه من حرف میزنی؟ توازمن چی می خواهی؟ مدرس باهمان لهجه اصفهانی می گوید: من می خوام جونتوبگیرم! ●رضاخان تااین حرف رامی شنود، کشیده ای توگوش مدرس می زند. بعدهم مدرس رابه (کلات نادری) تبعیدمی کندو پس از آن دستورمی دهدکه اورامسموم کنند. در یکی از روزها که مدرس روزه بود_البته ماه رمضان نبود_غذایی رامسموم کرده بودند، برای مدرس می برندوبه اومی گویندکه بخور! ایشان می گویدکه من روزه هستم، صبرکنیدموقع افطاربخورم. افطارکه میشود، مدرس آن غذای مسموم را می خورد وحالش به هم می خورد. ساعت2نیمه شب که میشود، می بیندکه مدرس هنوز زنده است، یک متکا در دهانش می گذارند وخفه اش می کنند... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥مراسم تدفین پیکر دانشمند شهید محسن فخری زاده در صحن آستان امامزاده صالح علیه السلام 🌷 @sangarshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی حاج مهدی رسولی در مراسم تشییع شهید فخری زاده خشم امروز من از قبل فزون تر گشته از شب تیره بغداد ورق برگشته به دم ندبه هر جمعه بر این لب سوگند راه ما راه حسین است به زینب سوگند ما که از کرب و بلا درس جنون می گیریم عاقبت پاره تن و غرق به خون می میریم @sangarshohada🕊🕊
. خرابم میکنی هر دم خرابی با تو می ارزد... . درد عشق را تماشا کن میبینی !!! عاشق را از پا در می آورد... . . j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🔴🔴🔴 امشب همه با هم دو رکعت نماز لیلة الدفن و دو رکعت نماز هدیه به روح شهید محسن فخری زاده،فرزند حسن بخوانیم تا برایمان بخوانند 🔴🔴🔴 مستحب است در شب اوّل دفن ، دو ركعت نماز وحشت براى ميّت بخوانند :  به اين صورت : 👇👇👇 در ركعت اول ، بعد از حمد يك مرتبه (آيت الكرسى) و در ركعت دوّم ، بعد از حمد ده مرتبه سورهٴ قدر (إنّا أنزلنا) و بعد قنوت و بعد از سلام نماز بگويند : (اللّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها إلىٰ قَبْرِ فُلانٍ)بجای کلمه فلان،نام شهید و نام پدر شهید بیان شود ..................................... دو رکعت نماز هدیه همانند نماز صبح خوانده شود (فقط نیت دو رکعت نماز هدیه، به روح شهید محسن فخری زاده)
من عاشقی تو را به روی مین‌ها ؛ در لحظه‌‌ انفجار باور کردم .... @sangarshohada🕊🕊
●کارهای اعزامش جور نمی شد، احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود، یکبار گفت: دیگر به هیچ کس برای رفتن به سوریه رو نمی زنم. ● آن روز وقتی به حرم حضرت رضا (ع) وارد شدیم حال عجیبی داشت. چشم هایش برق خاصی داشت. وارد صحن که شدیم رو به حرم سلام داد، تا پنجره فولاد گریه کنان با حالت تند راه می رفت، خودش را چسباند به پنجره فولاد، از قسمت خانم ها می دیدمش که زار می زد و می گفت: ببین آقا دیگه سرگردون شدم، برای دفاع از حرم آواره ی شهرها شدم، رسوا شدم، تو مزار شهدا انگشت نما شدم. ●طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم، دلم خیلی برایش سوخت، یک زیارت نامه از طرف خودم برایش خواندم. آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است. ●نشسته بود رو به روی پنجره فولاد، نزدیکش شدم بهم لبخند زد، تعجب کردم، گفت: حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر اعزام می شوم، شک نکن. محکم شده بود. گفت: امام رضا (ع) پارتی ام شد. درست ماه بعد اعزام شد همانطور که امام رضا (ع) بهش گفته بود. ✍به روایت همرزم شهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۵۶/۶/۳۰ نیشابور ●شهادت : ۱۳۹۵/۹/۱۰ حلب j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 💠 سوزاندن با اُتو به جرم فرار۱ چند روز بعد از جریان شکنجه‌ی عده‌ای به جرم تیز کردن قاشق و به روایتی ۲۷ خرداد ۶۶ شکنجه گران بعثی که از شکنجه بچه‌‌ها فارغ می‌شوند پروژه‌ی دیگری را کلید می‌زنند. تلاش آشپزها برای فرار تلاش آشپزها برای فرار یا کمک آنها به عده‌ای جهت فرار اتهام جدیدی است که بعثی‌ها به سرکردگی عدنان به بچه‌های آشپزخانه می‌زند تا بساط شکنجه‌اشان همچنان پهن باشد. وجود موانع متعدد اطراف اردوگاه ۱۱ تکریت از جمله چندین ردیف سیم خاردار در عرض ۱۷ متر و عبور برق فشار قوی از میان آن به دلیل حضور غواصان آموزش دیده و خط شکن در این اردوگاه و همچنین تجربه بعثی‌ها در مواجهه با فرار اسرا در سایر اردوگاه‌ها آنها را بر آن داشته تا تمام تدابیر امنیتی لازم را در این اردوگاه اندیشیده و پیاده نمایند. از طرفی با توجه به مخفی نگه داشتن اسرای این اردوگاه احتمال می دادند که عده‌ای با فرار قصد افشای اسامی مفقودین را داشته باشند. همچنان که در اواخر تعدادی از دوستان چنین قصدی را دارند ولی به علت غیر ممکن بودن فرار از این اردوگاه این نقشه را در مکان دیگری اجرا می‌کنند که پس از فرار و گرفتار شدن جهت شکنجه و نگهداری مجددا سر از اردوگاه ۱۱ تکریت در می‌آورند. با همه این تدابیر باز رژیم بعث همچنان که در مناطق مختلف عملیاتی امکان عملیات رزمندگان اسلام را غیر ممکن می‌دانستند و باز شاهد شکستن خطوط دفاعی خود بودند در این زمینه نیز اطمینان کافی از تدابیر امنیتی خود نداشته و ترس هر گونه اقدامی از سوی اسرای در بند خواب را از چشمشان گرفته بود. عدنان شکنجه گر بعثی با توجه به اینکه به زبان فارسی تسلط داشت اردوگاههای زیادی را تجربه کرده بود و تجربیاتش را اینجا پیاده می‌کند. در ساختمان آشپزخانه که در فضای مابین چهار بند واقع بود و به سایر بندها دسترسی نداشت حدود ده الی ۱۱ نفر از بچه‌هایی که در آشپزی مهارت داشتند در آنجا به کار گرفته می‌شوند. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊