eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
❤️ آسانتر نگاهم کن من تا عشق ! بیشتر نخوانده ام ... 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
متحیر شدن اتاق فکر خبرنگاران بی‌بی‌سی فارسی! فکر می‌کردند در جنگ آینده حماس از طریق تونل‌های زمینی به مناطق اشغالی می‌آید ولی با پاراگلایدر ها به پرواز درآمدند و با موتورسیکلت‌ها به شهرک‌های مجاور یورش بردند. بله درست فهمیدید! برای این حمله ماه‌ها مطالعه انجام شده است @sangarshohada 🕊🕊
باشد که ما شبانگاهان بر سرشان (اسرائیل) بریزیم ؛ همچون عقابان تیز پروازی که شب و روز برایشان معنی ندارد. حاج احمد متوسلیان | ٢٨خرداد١٣۶١ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر پخش این سرود از صدا و سیما و همه رسانه ها باشید... ان شالله @sangarshohada🕊🕊
🔻به عشق حضرت زینب ●بار دومی که میخواست به سوریه برود خیلی ناراحت بودم میگفتم یکبار رفتیدکافی است برای چه دوباره می روید، کنارم نشست وگفت اگرمابه سوریه نرویم چه کسی میخواهدبه نیروهای مردمی سوریه کمک کند؟ مردمی که مظلومندوزیربارحملات تکفیری ها، له میشوند، کسی نیست آنهارایاری رساند، من به خاطراسلام میروم تااجازه ندهم حضرت زینب یک باردیگر به اسارت دربیاید، بااین حرف هامرا متقاعدکردند بااینکه مدام گریه می کردم ولی دربرابر حضرت زینب تسلیم شدم وراضی هستم به رضای خدا. ‌●دختر شهید در ادامه عنوان میکند: بعدازشنیدن خبرشهادت پدرجزخنده کاری نمیتوانستم بکنم زیراهرکسی آرزوی شهادت راداردو واقعاخوشحال بودم که پدرم شهیدشده چون لیاقتش راداشت زیرااین فیض عظیم نصیب هرکسی نمیشود. ✍راوی:دخترشهید 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
امام زمان 060.mp3
7.03M
( عج) ۶۰ ▪️بعضی تاکربلا آمدند؛ و در فرصتِ تاریکی فانوس ها تاریکیِ ابدی را برگزیدند و رفتند! و بعضی درآخرین لحظات، به میدان عاشقی پیوستند. ✔️و امروز فرصت انتخاب توست ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
#رمان_محمد_مهدی 168 🔰 محمد مهدی هم اومد اسم نوشت و رفت ساده و مخفی بدون اینکه کسی متوجه بشه 👈👈وقتی
169 🔰 محمد مهدی : اتفاقا منم دقیقا به همین دلیل بهت نگفتم ، تو هم زن داری ، دو تا بچه داری ، چطور راضیشون کردی؟ ⬅️ ساسان: خیلی راحت ، خداروشکر ، تا به خانمم گفتم، راضی شد محمد مهدی : اتفاقا منم همین ، البته من چیزی بهش نگفتم اون خودش فهمید و گفت که از ته دل راضی هست 👈 خب حالا خبر داری اعزام کی هست؟ ✳️ ساسان : بله ، بعد ماه مبارک ، از الان بریم کارهای خودمون رو برسیم و از محل کار مرخصی بگیریم و آماده باشیم آماده برای جنگ با دشمن و هموار کردن مسیر ظهور 👈👈 روز موعود فرا رسید ❇️ محمد مهدی و ساسان به همراه چند نفر دیگه از بچه های محله ، به فرودگاه رفتند و از اونجا با یک هواپیمای نظامی حرکت کردند به سمت عراق ! ✅ آخرین خداحافظی ها رو با خانواده هاشون کردند لحظه سختی بود لحظه بغل کردن بچه خدا حافظی با همسر لحظه ای به این فکر کردن که شاید دیگه اونها رو نشه دید اما....
170 🔰 اما فقط یک چیز رفتن رو برای اونها آسان می کرد و اینکه این زن و بچه الان در امنیت هستند اما در عراق ، زن و بچه های مسلمان زیر لگد و چکمه های سربازان خبیث سفیانی و آمریکایی و غربی هستند شیعه ها رو فقط به جرم ارادت به امیرالمومنین (ع) سر می برن ناموس شیعه رو اذیت می کنند و... 👈شنیدن این خبرها ، چیز ساده ای نبود که انسان مومن به راحتی از کنارش عبور کنه ❇️ محمد مهدی نگاه آخرش رو به همسرش کرد و گفت ، میرم تا ظهور حضرت رو مهیا کنم، اگر شهید شدم، ان شالله رجعت می کنم و بر می گردم ، نگران نباش 👈 بعد رفت با حاج اقا عسکری خداحافظی کرد 👌گفت حاج اقا ، از بچگی پای منبر شما بودم ، هر چی هستم ، از شما یاد گرفتم، حق پدری بر گردن من دارین ، دعا کنین رو سفید بشم 👈حاج اقا محمد مهدی رو بوسید و گفت قدر خودت رو بدون ، شهادت نزدیکه، از دستش نده 👈 و بعد محمد مهدی به آغوش مادر پناه برد 👌 امن ترین آغوشی که هر انسان با کوله بار خستگی ها ، بهش پناه می بره و آروم میشه ✅ اشک های محمد مهدی بند نمی اومد ، مادر بهش گفت پسرم آروم باش ، من هیچ ناراحتی ای ندارم، اون روزی که بچه دار نمی شدیم، با پدرت عهد کردیم که اگه صاحب اولاد بشیم در راه امام زمان تربیتش کنیم و هر وقت هم نیاز شد بفرستیمش جهاد در راه حضرت الان وقت عمل به اون قول رسیده ما تو رو با توسل به امام زمان به دست آوردیم پس الان هم هیچ ناراحتی ای ندارم ، چون داری میری در راه دفاع از امام زمان (عج) ❇️ساسان هم با خانوادش خداحافظی کرد پدرش که نیومد به دلیل همون افکار غلطی که داشت اما مادرش اومد با چشمانی اشک بار خداحافظی کردند 🌺سفر عشق شروع شد... ادامه دارد... ✍️ احسان عبادی
● از بچه های گردان تفحص بود. همراه علی محمودوند. کاروان ۱۰۰۰ تایی شهدا رو عازم مشهد الرضا علیه السلام کرده بودند، مشکل اینجا بود عده ای بنا گذاشتند بر سر و صدا کردن به خاطر نبودن ۱۳ تا از پیکر مقدس این شهدا.. ● قول داد و گفت هرجوری شده من این ۱۳ تا شهید رو میارم. رفت شلمچه و شروع کرد زاری بالای یکی از کانال ها. آخرش که داشت برگشت گفت: شهدا داریم کاروان می بریم مشهد الرضا علیه السلام. ۱۳ تا جا هم خالی داریم. هر کی می آد بسم الله…. مجید پازوکی بود. اومد توی کانال، ۱۳ تا دست از زیر خاک زده بود بیرون. لبیک …. 📎پ ن : ۱۷ مهر ماه جستجوگر نور گرامی باد . ⚘ 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada 🕊🕊
پایی که بسته شد ! تا بماند و بایستد و بجنگد ... "علی‌حسن احمدی" رزمنده دلاور کرمانشاهی در عملیات عاشورا ، زمانیکه متوجه می‌شود نیروهای خودی در کمین و محاصره‌ی دشمن قرار گـرفته‌ اند ؛ پـای خود را با سیم تلفن به پایه‌‌ی دوشکا می‌بندد تا بایستد و بجنگد ، تا یا کشته شود یا آتش دشمـن را خاموش کند. از او عکسی در این لحظه ، زمانی که او تنها ۲۱ سال داشت و بـه تازگی ازدواج کرده بود، در تاریخ دفاع مقدس ثبت شده است. مهر ۱۳۶۳ ؛ ایلام منطقه عمومی میمک عکاس: محمود عبدالحسینی iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام فرمانده رزمندگان فلسطینی اسرای صهیونیست را مجبور به خواندن «سلام فرمانده» کردند😂😜 اون وسطیه خیلی خوب می‌خونه😅😆 @sangarshohada 🕊🕊🕊