🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمد_کشتکار ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝

یک عمر شهیـد بود و، دل باخته بود بردشمن و نفس خویشتن تاخته بود از پـیـکــر سـوخـتـه، نـبـودش بـاکـی او سوخته‌ای بود که خودساخته بود #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی #جان_فدا #صبحتون_شهدایی🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊

#خاطرات_شهید 🔹بیشتـر وقت ها لباس پوشیدنش جوری بود که تیپ و ظاهرش مثل بچه‌های‌جنگ باشد... ولی آن روز شلوار کتان پوشیده بود و خیلی شیک شده بود. جلو رفتم و گفتم: سید! شما هم ؟! سید گفت : به نظر تو از لحاظ شرعی اشکالی داره؟؟؟ 🔸گفتم: نه! گشاده، هیچ علامتی هم نداره ، ولی برای شما خوب نیست. گفت: میدونم؛ ولی امروز رفته بودم با یه سری از جوون ها فوتبال بازی کنم! بعد هم باهاشون صحبت کردم و دعوتشون کردم به هیئت. بعد هم گفت: «وقتی با تیپ و ظاهری مثل خودشون باهاشون حرف میزنی بیشتر حرفت رو قبول میکنند.» #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 #سالروز_شهادت #سالروز_ولادت ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊

#خاطرات_شهید 🔹با سید رفته بودیم حمام عمومی. سید انگشترهای دستش را در آورد و کنار حوض گذاشت. آب را پاشیدم سمت حوض. رنگ از چهرهٔ سید پرید. او به دنبال انگشترش می گشت. انگشترش را آب برده بود داخل چاه. دیگه کاری نمی شد کرد. به شوخی به سید گفتم: تو نباید به مال دنیا دلبسته باشی. 🔸گفت: «راست میگی ولی این هدیهٔ همسرم بود؛ خانمی که ذریهٔ حضرت‌زهرا (س) است. اگر بفهمد همین اوایل زندگی هدیه اش را گم کردم بد می شود.» روز بعد به همراه سید راهی مازندران شدیم در حالی که ناراحتی در چهره اش موج می زد. 🔹دو روز مرخصی ما تمام شد. سوار بر خودروی سپاه راهی تهران شدیم. ناخودآگاه نگاهم به دست سید افتاد. خواب از چشمانم پرید. دستش را در دستانم گرفتم. با تعجب گفتم: «سید این همون انگشتره!!» خیلی آهسته گفت آروم باش. انگشتر خود خودش بود. من دیده بودم که سید یه بار به زمین خورد و گوشه نگین این انگشتر پرید. خودم دیدم که همان انگشتر به داخل فاضلاب حمام افتاد. حالا همان انگشتر در دست سید بود. 🔸با تعجب گفتم تو رو خدا بگو چی شده؟ اما سید حرفی نمی زد و بحث را عوض می کرد. اما این موضوعی نبود که به سادگی بشود از کنارش گذشت. سید را حق مادرش قسم دادم. گفت چیزی را که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن و حتی اگه تونستی بعد از من هم به کسی نگو چون تو را به خرافه گویی متهم می کنند. 🔹سید گفت: «من آن شب به خانه رفتم. مراقب بودم همسرم دستم را نبیند. قبل از خواب به مادرم متوسل شدم. گفتم مادر جان بیا و آبروی من را بخر. بعدش طبق معمول سوره واقعه را خواندم و خوابیدم. 🔸نیمه شب بود که برای نمازشب بیدار شدم. مفاتیح من بالای سرم بود. مسواک و انگشترم روی مفاتیح بود. رفتم وضو گرفتم و آماده نماز شب شدم. رفتم سمت مفاتیح تا انگشترم را دستم کنم . یکباره با تعجب دیدم دو تا انگشتر روی مفاتیح هست. با تعجب دیدم همان انگشتری که در حمام دانشکده تهران گم شده بود روی مفاتیح قرار داشت. با همان نگینی که گوشه اش پریده بود، نمی دانی چه حالی داشتم.» #شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷 #سالروز_شهادت #سالروز_ولادت ●ولادت : ۱۳۴۵/۱۰/۱۱ ساری ●شهادت : ۱۳۷۵/۱۰/۱۱ عوارض ناشی از شیمیایی ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊

🎥 خاطره‌ای عجیب از غواص زخمی که برای لو نرفتن عملیات دهانش را پر از گِل کرد. 🌺غواص شهید سعید حمیدی اصل خاطره‌گو: سید باقر احمدی ثنا @sangarshohada 🕊🕊

#امام_زمان ( عج) #صوت ۱۱۵ هر قدر به امامت شبیه تری؛ بهش نزدیک تری! فکر نکن با چهار تا کار جهادی، توی دلش جا میشی! خودسازی + جهاد هم تو رو بهش شبیه میکنه، هم نزدیک.... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊

حال و هوای طریق الشهدا کرمان در آستانه سالگرد شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی @sangarshohada 🕊🕊

🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهیدان_خیامی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝

سلاماً علے من حاربّو الّیل و عِند الصّباح بالاکفانِ قد عادوا سلام بر کسانے که شب را مے جنگند و صبح هنگام،با کفن برمے گردند .... #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی #شهید_حاج_عمار #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊

🌷 ماجرای جانبازی حاج قاسم سلیمانی #شهید_القدس #حاج_قاسم #Hero ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊

#استوری نشر_واجب❤️ از قدیم گفته اند: خاک سرداست، اما خاک تو سرد نیست گرم گرم است،داغ رفتنت هنوز تازه است حاج قاسم... داغ تو سرد نمی‌شود...💔 #شهید_القدس #حاج_قاسم j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊