#شب_زیارتی_ارباب❤️
چشمے ڪه دریا مےشود شبهاےجمعہ
محبوب #زهـرا مےشود شبهاےجمعہ
توبہ همان اشک اسٺ،با اشکی که دارم
این دیده زیبا مےشود #شبهاےجمعہ
#شب_جمعہ
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :4⃣6⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 265
با امیر به سمت قرارگاه رفتیم و فانوس و خرت و پرتهای دیگری هم آوردیم. از نظر غذا و تدارکات همه چیز مهیا بود و بچه های تدارکات مشغول پخش ساندیس آب انگور، کمپوت، تن ماهی و نان بودند. بعدازظهر برایمان نوشابه هم آورده بودند. حالا میشد پایمان را روی هم بیندازیم و ساعتی استراحت بکنیم. فعلاً نوبت درگیری توپخانه های دو طرف بود که به شدت کار میکردند. ما نوشابه میخوردیم و از بالای خاکریز جلو را نگاه میکردیم ببینیم عراقیها قصد تحرکی دارند یا نه؟ برای ساعاتی واقعاً بیکار بودیم. بیکار و بیخبر از حوادث آن شب عجیب!
بدون اینکه بتوانم بخوابم، کمی دراز کشیدم. یک ساعت خواب حکم کیمیایی پیدا کرده بود که در آن ساعت میتوانست راحتی دنیا را به ما بدهد و نداد.
عصر منطقۀ عملیاتی را توجیه کردند؛ موقعیت منطقهای را که تانکها قرار داشتند و کاری که بچه ها در دل شب باید میکردند. سراغ من هم آمدند: «سید! تو هم میای؟»
ـ نه، من خسته ام، امشب میخوام بخوابم فردا میام!
از گردان امام حسین بچه های گروهان مصطفی پیشقدم باید به شکار تانکها میرفتند. من خسته بودم و عزم کرده بودم آن شب کمی بخوابم و خستگی در کنم اما مصطفی پیشقدم گفت: «نه! امشب بیا، فردا میمونی و استراحت میکنی.»
ـ فردا هم که بشه میگید حالا بیا بعداً استراحت میکنی. آگه اجازه بدید...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :5⃣6⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 266
بالاخره اصرار آنها بر انکار من چربید، واقعیت این بود که بیشتر بچه ها مثل من بودند. از زور خستگی و بیخوابی چشمها قرمز شده بود و به سختی چشم هایمان را باز نگه میداشتیم.
غروب وسایلمان را آماده کردیم؛ تیربار، کلاش و یک کوله پشتی پر از فشنگ برای تیربار برداشته بودم. امیر هم یک آر.پی.جی با چهار موشک اضافی برداشته بود. همه این مدت علاوه بر خستگی جسمی ام به این فکر میکردم که ما با این عدۀ محدود چطور میخواهیم جلوی دویست تانکی را بگیریم که در طول روز گذشته فقط چند تا از آنها منهدم شده اند؟!
ساعت حدود یک نیمه شب بود که دستور حرکت صادر شد و ما راه افتادیم. توپخانه ها به شدت منطقه را می کوبیدند و منطقه از صدا و لرزش انفجارها به خود میلرزید. از دور میشد چراغ روشن تانکهای دشمن را دید؛ آنجا مثل روز روشن بود. قضیه برای بچه ها صورت شوخی پیدا کرده بود. به خنده میپرسیدند: بچهها! کجا میرین!
ـ هیچی! از اونجا تانکها دارن اذیتمون میکنن. میریم به حساب اونا برسیم!
حرکت کردیم و به جای کانال مانندی رسیدیم. از آنجا به بعد باید از کانال و خاکریز کنارش خارج شده و در زمین مسطح روبه روی تانکها قرار میگرفتیم. حدود پنجاه نفر بودیم و هفت هشت قبضه آر.پی.جی همراه داشتیم، بقیه باید با نارنجک به مصاف تانکها میرفتند.
ـ همه آماده اید! پاهاتونو محکم رو زمین بذارید. من یه رگبار میزنم بعد همه با هم به سرعت به طرف دشمن می دویم!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#نود_وچهارمین
#ختم_قران_شهدا
لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷4🌷6🌷7🌷8🌷11🌷12🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷25🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s812_365)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا دراینستاگرام ، 👇
instagram.com/_u/sangareshohada
لطفا از پیج سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید..ممنون
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#خاطرات_شهدا
#منبر
محمد پامنبری حاج آقا اتابکی بود در میدان صادقیه. من هم گاهی از اوقات چهارشنبه شبها پای منبر حاج آقا جاودان میرفتم. محمد بخاطر نوع کارش گاهی فرصت میکرد که چهارشنبهها به منبر حاجآقا جاودان بیاید.
#عشقم
عزیزم * گلم * عشقم * مال تنهاییهامون بود و «محمدم» جلوی بقیه. مرا جلوی اقوام «سادات» و جلوی نامحرم و غریبه «سادات خانم» صدا میزد. برای خودش که «فاطمه جان»، «عزیز» و ...
گاهی حس میکنم محمد امانت حضرت زینب سلام الله علیها دست من بود. سختیهایش باقی است اما وقتی به آخر سختیها فکر میکنم، زیباییها به سراغم میآید.
#دختر_حضرت_زهرا
محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...
میگفت: همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا سلام الله علیها است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمیدهد و از طرفی قدمهایش برکت زندگی است.
#شهید_محمد_کامران
راوی: همسرشهید🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊