eitaa logo
سنگرشهدا
7.5هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
3هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣3⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 537 پاسبان وضع مرا که دید، دستم را دور گردنش انداخت و کمکم کرد از خیابان بگذرم. یک تاکسی هم گرفت و من با مصیبت نشستم تا به خانه مان بروم. در خانه هم مشکل نه تنها حل نشد بلکه بدتر شد. درد مرا میکشت. حاج خانم حال و روزم را که دید ماشین گرفت و مرا به اورژانس بیمارستان امام رساند. دکتر بالای سرم آمد و معاینه کرد و گفت باید عمل شود. یاد حرف دکتر پشت در اتاق عمل می افتادم که وقتی پرسیدم این همه خونی که به من میزنند جای خونی را که از بدنم رفته میگیرد، گفته بود: «معمولاً دو سه ماه طول میکشد تا خون از دست رفته جبران شود.» چشم هایم سیاهی میرفت و پایم انگار آتش گرفته بود. من که از آه و ناله خوشم نمی آمد کم مانده بود از شدت درد هوار بکشم. کاسۀ زانویم ورم کرده و کبود شده بود. نگو ترکشی که از مهر ماه سال 1361 آنجا بود حالا می خواهد با ما تسویه کند! مرا به اتاق عمل بردند و جراح هم از آنطرف آمد. دکتر واردی بود. با دیدن عکسها و حال و روز من فهمید چه اتفاقی افتاده. یک آمپول بزرگ برداشت و آن را درست به محلی که درد میکرد، وارد کرد. دردم آنقدر زیاد بود که درد سوزن را نفهمیدم. دکتر شروع کرد به کشیدن خونابه ای چرکی از زانویم. دو بار سرنگ را پر کرد و هر بار احساس راحتی میکردم. بعد هم که بیهوشی و اتاق عمل... آن ترکش و عفونت از زانویم خارج شد. وقتی داشتم به هوش می آمدم مثل همیشه ساکت بودم. در طول روزهایی که در بیمارستانها میگذراندم، دیده بودم مجروحان وقتی به هوش می آیند حرفهای بیربط میزنند و بقیه هم می خندند. بنابراین، خودم را عادت داده بودم تا وقتی هشیار نشده ام هیچ حرفی نزنم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @F8141 🌷24🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 238 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمود_موسوی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
"شہـداےمدافع حرم" با یڪـ تیــــر دو نشــــان زدند! هم عباس صفتــ مدافع حرم #عمـہ‌_سادات شدند هم حسین وار مدافع حریم دین جد سادات.. #شهید_قدرت_الله_عبودی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بہ پاس تمام زخمهایش، نگذاریم #زخمے بر آرمانش بنشیند...😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#دیدار_با_امام_زمان ما به طور طبیعی فکر می کردیم مصطفی در جبهه کار تدارکاتی می کند، به دلیل این که بسیار تودار و بی ریا بود، هیچ گاه بروز ندادکه پر مخاطره ترین کار جبهه را که تخریب بود انجام می دهد و مدیریت این واحد را نیز به عهده دارد، به ویژه آن که از وقتی به جبهه رفته بود خیلی کم به تهران می آمد. شب قبل از شهادتش با من تلفنی صحبت کرد، گفتم : داداش بیا دیگه، بس است. گفت : یک کار کوچک دارم، انجام می دهم می آیم. فردای آن شب، دوستان نزد من آمدند و مرا به منزل یکی از بزرگان که حق استادی بر من و مصطفی داشت، بردند. حال و هوای مجلس را که دیدم شک کردم. به استاد گفتم : آیا مصطفی شهید شده؟ آن بزرگوار بشدت گریست. بغض گلویم را فشرد. چون ما ۵ فرزند بودیم، لذا به جمع گفتم : پدرم خمس بچه هایش را داد. از آنجا به سمت خانه مان راه افتادم. مصطفی قبل از اعزام به جبهه در سال ۵۹ ، پاکتی برای من فرستاده بود. نمی دانستم داخل آن چیست. ابتدا به سراغ آن رفتم. باز کردم دیدم وصیتنامه اش داخل آن است. وقتی کلماتش را خواندم و از جریان ملاقاتش با حضرت ولی عصر(عج) باخبر شدم #خاطرات_شهید #شهیدمصطفی_ابراهیمی_مجد🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊
💠💠💠 نظر امام خامنه‌ای درباره «دسته‌ی سومِ پس از جنگ» در جمله معروف شهید باکری 🌷جمله معروفی از شهید « » به یادگار مانده است: «دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند که در غیر این صورت زمانی فرا می‌رسد که جنگ تمام می‌شود و رزمندگان سه دسته می‌شوند: 1⃣ دسته‌ای به مخالفت با گذشته خود بر می‌خیزند و از گذشته خود پشیمان‌اند. 2⃣ دسته‌ای راه بی‌تفاوتی را برمی‌گزینند و در زندگی مادی غرق می‌شوند و همه چیز را فراموش می‌کنند. 3⃣ دسته سوم به گذشته خود وفادار می‌مانند و احساس مسئولیت می‌کنند که از شدت غصه‌ها و مصائب دق خواهند کرد. پس از خدا بخواهید با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن، سخت و دشوار خواهد بود.» 🔴 مهرماه 91 در دیدار «آقا» با خانواده شهدای استان خراسان‌شمالی، فرزند یکی از شهدا در صحبت‌هایش این جمله شهید باکری را بیان می‌کند. ✅ امام خامنه‌ای در سخنان‌شان به این جمله اشاره کرده و می‌‌گویند: 🔹« من یک نکته ی دیگر را هم اضافه کنم بر آنچه که عزیزان ما در اینجا بیان کردند. گفتند: «آن کسانی که در دوران جهاد مقدس و دفاع مقدس، در جبهه‌های جنوب و غرب رفتند وارد میدان‌ها شدند و جان خود را کف دست گرفتند، به سه دسته تقسیم میشوند: بعضی‌ها از گذشته‌شان پشیمان می‌شوند، بعضی‌ها بی‌تفاوت می‌مانند، بعضی‌ها پایبند می‌مانند. آنهائی که پایبند می‌مانند، باید از غصه دق کنند.» این جمله اخیر را من قبول ندارم. 🔹آنهائی که پایبند می‌مانند، شاهد به ثمرنشستن این نهال و تناورشدن این درخت خواهند بود. اینجور نیست که با روی گرداندن کسانی، این حرکت عظیم، این بنای معظم و شامخ تکان بخورد. با برگشتن یک عده‌ای از این قافله عظیم، هرگز این قافله از راه باز نمی‌ماند؛ «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه» ؛ این را خدای متعال در قرآن فرموده است به مسلمانان صدر اسلام، به آن کسانی که در رکاب پیغمبر جهاد کردند و جنگیدند و جان خودشان را فدا کردند؛ قرآن در واقع همین حقیقت را برای آنها بیان می‌کند. 🔹دل‌ها را باید نگه داشت. بعضی از دل‌ها میلرزند، می‌لغزند، نمی‌توانند خودشان را بر آن لبه‌ی مرتفع نگه دارند و حرکت را ادامه دهند؛ لذا سقوط می‌کنند. قرآن از اینها تعبیر کرده است به: «من یرتدّ منکم عن دینه» ارتداد، به طور مطلق همه جا به معنای برگشتن از دین نیست؛ پشت کردن به دین نیست؛ معنایش این است که از آن راهی که در گذشته می‌رفت، برمی‌گردد. 🔹بله، یک عده‌ای در انقلاب ما هم بوده‌اند، در صدر اسلام هم بودند؛ راهی را که در کنار پیغمبر حرکت می‌کردند، ادامه ندادند؛ اما آیا راه متوقف ماند؟ آیا راه متوقف می‌مانَد؟ آیا قافله در جای خود می‌ایستد؟ قافله حرکت می‌کند: «فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه»؛ رویش‌هایی به وجود خواهد آمد. یکی از این رویش‌ها، خود شما جوان‌ها هستید. شما که دوران جنگ را ندیدید، شما که امام را ندیدید، شما که در عرصه‌های جنگ نبودید؛ اما امروز سرتاسر کشور اسلامی و انقلابی ما از روحیه ایستادگی و ثبات و افتخار و احساس عزت، لبریز است. (۹۱/۷/۲۲) ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بعضے ‌ها بدون مزدو منت سینہ سپر ڪردند جلوے توپ... بعضے ‌ها سر شدند توپ 😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#پایان_انتظار فرزند در آغوش مادر اولین دیدار مادر شهید مدافع حرم حاج سید جواد اسدی با فرزندش بعد از نزدیک به 3 سال در #معراج_شهدا #شهید_سید_جواد_اسدی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣3⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 538 معمولاً همه از حالم تعجب میکردند. تا سالهای آخر جنگ همین قضیه بود. طوری که به من میگفتند تو چطور وقتی به هوش می آیی حواست جمع است. میگفتم آخه اینکه بار اول من نیست، بار بیست و چندمه میرم اتاق عمل! آن روزها که به خاطر عمل زانو بستری بودم وضع بیمارستان بد بود. غذایی که میدادند بدتر از غذای جبهه بود. مثلاً برای صبحانه کمی نان و پنیر. ناهار نان و سیب زمینی و برای شام آش میدادند. وقتی وضع غذا را دیدم به خانواده سپردم برایم از خانه غذا بیاورند. معمولاً آبگوشت یا چلوکباب درست میکردند و می آوردند. نوشابه هم کنارش بود و به خودم میرسیدم. خوشبختانه زخمم هم طوری نبود که رژیم خاصی داشته باشم. سه چهار روز گذشت و لب به غذای بیمارستان نزده بودم. یک روز گفتند رئیس بیمارستان عوض شده و رئیس جدید صبح برای بازدید می آید. به اتاق ما که رسید در ظرفهای پلاستیکی نان و کمی پنیر جلوی مریضها گذاشته بودند و یک چای با دو قند. نگاهی کرد و گفت: «اینجا وضع غذا چطوره؟» گفتیم: «خودتان که میبینید.» عصبانی شد. دست برد و ظرف غذا را پرت کرد و داد و بیداد راه انداخت. ظرف دو دقیقه کادر بیمارستان آنجا جمع شدند. رئیس جدید میگفت: «اینا چیه به این مجروحا میدید! اینا که اسیر نیستند، جانبازند، رزمنده اند. اومدن اینجا که خوب بشن تقویت بشن... اینارو به مشمول هم بدی نمیخوره و...» ظهر ورق برگشت. در بشقاب چینی برنج با کره و کباب یا مرغ با نوشیدنی به مریضها داده شد. طوری که آدم دلش نمیخواست از بیمارستان مرخص شود! همه رئیس جدید را دعا میکردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣3⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 539 او قبلاً مسئول درمانگاه شهید بهشتی سپاه بود و آنجا هم واقعاً به داد مجروحان میرسید. حدود ده روز ماندم تا زخم پایم خوب شد و مرخص شدم. اواخر اردیبهشت 1366 بود و بدجوری هوای جبهه به سرم زده بود، کسی هم نبود همراهم شود. گردان هم مدتی قبل، از مرخصی به منطقه برگشته بود. بنابراین، به تنهایی سوار اتوبوس دزفول شدم تا از شهر به آغوش جبهه بازگردم. فصل پانزدهم خط شلمچه در دزفول خبری از گردان حبیب نبود. جویا شدم و فهمیدم گردان، خط شلمچه را تحویل گرفته است. فکر کردم بهتر است بروم به پادگانی که محل تدارکات ستاد جنگ بود. این پادگان در جاده خرمشهر ـ اهواز و در شش کیلومتری اهواز بود. جاده ای خاکی که خیلی هم بمباران شده بود، به این پادگان میرسید. آنجا متوجه شدم یکی از تویوتاها میخواهد برای گردان حبیب غذا ببرد، فرصت را از دست ندادم و با همان تویوتا راهی خط شدم. به منطقه ای رسیدیم که تقریباً خط دوم ما بود. دو گروهان از بچه های گردان حبیب آنجا مستقر بودند. اغلب کسانی که من می شناختمشان در گروهان علی پاشایی بودند که در خط مقدم مستقر بود. تصمیم گرفته بودم که به گروهان علی بروم اما فکر میکردم آنها در پدافند هستند و من هم اصلاً نمیتوانستم در پدافند بمانم. از اول پدافند را دوست نداشتم، از یک طرف احتمال مجروحیت در پدافند زیاد بود و از طرف دیگر شرایط خط پدافندی، دلگیرکننده بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷3🌷4🌷5🌷6🌷7🌷8🌷9🌷10🌷11🌷12🌷14🌷15🌷17🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷26🌷27🌷28🌷29🌷30🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 239 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_مسلم_احمدی_پناه ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
هدفش ڪہ معلوم شد.. راهش را ڪہ شناخت... دیگر بہ #دنیا اجازه نداد سد راهش شود... از آن گذشت... #شهید_علی_محمد_هزاره #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
⭕️ چند صباحی است جریان رسانه ای نزدیک به دولت از تصمیم آیه الله آملی لاریجانی برای کنار گذاشتن محسن رضایی از دبیری مجمع میگوید گفتنی است محسن رضایی از مخالفان جدی تصویب cft و پالرمو است 🔺لایه های یک هجمه تمام عیار 🔸«تفرقه انداختن و حکومت کردن در جواب می دهد نه » به در و دیوار کوفتن برای تصویب آنقدر کودکانه شده که فرصت تنظیم اخبار ویرایش شده و مبتنی بر اصول خبری را هم از ایشان گرفته است. 🔸آقایان و مشورتی دوستانه را از من پذیرا باشید. دوران فشار و چانه زنی تمام شده. دوران نشان دادن و حرف های زیبا و مردم فریبی گذشته. 🔸رسانه قطعا قدرت بالایی برای جهت دهی به افکار عمومی دارد ولی و صف های بی تدبیری پادوهای انقدر جهت ذهن مردم را تغییر داده که با این بازی های کهنه رسانه ای شاید های سکه ای مقهورتان شوند؛ اما حساب اعضای با خوش خیال های دور سفره تان فرق دارد. 🔸رئیس محترم و دبیر و اعضای صحن مجمع در برهه حساس کنونی قطعا دو مشی در پیش دارند. اول همدلی و هم افزایی ذیل اعتصام به طناب محکم ولایت و دوم پرهیز از توجه به جو های پوچ و دست چندم رسانه ای. 🔸به لطف پروردگار و هدایت امام امت ،آیت الله و همه اعضا با هوشیاری انقلاب را سربازی می کنند/شاهین سپهری ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نکنه شهید بشم! 👈 ماجرای رزمندگانی که نمی‌خواستند شهید شوند ولی جبهه را ترک نمی‌کردند ... ➕ خاطره‌‌ی شهید مفقودالاثر مدافع حرم ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بہ چہ مے نگری ؟ مگر شما در آن دور دست ها چه #دیدید کہ هر چه مےسوختید نورتان بیشتر مے شد .. و من هر چه می سوزم دودم بیشتـر ! #شهید_سردار_طباطبایی_مهر🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
اسیر بازے دنیا نشیم! بخندیم به این بازے و با صاحب بازے #معامله ڪنیم ؛ ڪہ معاملہ اے سراسر سود است... #شهید_حاج_حسین_خرازی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
وقتے سفرۀ #انقلاب پهن شد، سهم اینها ڪہ زودتر آمدند، بذلِ جـان بود و جـوانے... برخے امّا دیر رسیدند! بعد از روزهای جنگ.. و به دنبال سهم!!سهم‌شان هم شد #حقوقهای_نجومی ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✳️ سلسله برنامه #چهارشنبه_های_سیاسی 👈 با تحلیل #ریزش_های_انقلاب 💠 جلسه 1 ، بررسی افکار و مبانی و عملکرد #سیدمحمد_خاتمی(قسمت اول) 🎼 دریافت صوت مربوط 👇👇👇 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
چهارشنبه های سیاسی 1.mp3
18.22M
✳️ سلسله برنامه #چهارشنبه_های_سیاسی 👈 با تحلیل #ریزش_های_انقلاب 💠 جلسه 1 ، بررسی افکار و مبانی و عملکرد #سیدمحمد_خاتمی(قسمت اول) 🎤 استاد عبادی از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ معاصر و انقلاب 👈 جهت بالاتر بردن تحلیل سیاسی و بصیرت مردم ، نشر این فایلها ضروری است 👉 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣3⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 540 مهمتر از اینها در خط پدافندی فقط امکانات اولیه بود و من دیگر مثل سابق نبودم که بتوانم روی سنگ هم بخوابم! شبها چندین بار جابه جا میشدم چون به هر طرف که میخوابیدم ساعتی بعد از درد یک زخم قدیمی از خواب میپریدم. آن شب در مخابرات گردان حبیب ماندم، نیروهای جدید به گردان آمده بودند و تعداد بچه ها زیاد بود، فقط دو سه نفرشان را میشناختم. از قضا آن روزها، خردادماه و ایام امتحانات بود. اما مسئولان هر کاری میکردند، معلمانی که آنجا بودند جلوتر نمیرفتند. ظاهراً به تازگی دو نفر از نیروها شهید شده بودند و این بنده خداها هم می ترسیدند. تا آنجا آمده بودند اما حاضر نبودند به خط بروند. وقتی گفتم فردا به خط میروم برگه های امتحانی را دستم دادند که بدهم بچه ها بنویسند و یک نفر که عقب برمی گردد برگه ها را هم بیاورد. آنجا با خط مقدم حدود سیزده کیلومتر فاصله داشت. صبحها ماشین تدارکات برای بچه ها آب، یخ و وسایل لازمشان را میبرد و من با همان تویوتا راهی خط شدم. اول از همه، دوست قدیمی ام آقا فرج، را دیدم که معاون علی پاشایی بود. دوستم «حمید غمسوار»، یک بیسیمچی و چند نفر دیگر هم آنجا بودند. بعد از دیده بوسی و حال و احوال پرسیدند: «سید، اینجا میمانی؟» ـ هنوز نمیدانم. فعلاً پنج شش روز میمانم. پدافند را دوست ندارم، شاید زود برگردم. بچه ها گفتند آنها هم بعد از هفت هشت روز برمیگردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣4⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 541 چون حدود دوازده روز بود آنجا بودند و قرار بود گردان دیگری خط را تحویل بگیرد. برگه های امتحانی را دادم به فرج قلیزاده. نمیشد بچه ها را یکجا جمع کرد. هر کس باید در سنگر خودش امتحان میداد. معلمها سپرده بودند جوری بنویسید که بالاتر از هیجده نگیرید اما بچه ها که نگاه میکردند میگفتند: «از این ورقه نمیشه هیجده گرفت!» ساعتی بعد در خط میگشتم و به سنگر بچه ها سر میزدم. سه راهی ای بود که آتش عراق مدام آن را میکوبید. دسته علیرضا سارخانی آن طرف سه راهی بود. با فاصله کمی از سه راهی، کانالی کشیده شده بود که به کمین میرسید، سنگر کمین حدود چهل متر جلوتر از خط مقدم بود. در کمین تانکهای سوخته ای دیده میشدند که آن طرف تانکها عراقیها بودند و این طرف تانکها بچه های ما. یعنی در کمین، فاصله بچه ها با دشمن بیست، سی متر بود. بچه ها میگفتند عراقیها از این کانال زیاد میایند. بچه ها هم آنها را میدیدند و میزدند. موقعیت منطقه و کانال طوری بود که نیروهای ما هر وقت به طرف تانک سوخته میرفتند، عراقیها میدیدند و میزدند. آنجا فقط نیم خیز میشد رفت. منطقه ای که دسته علیرضا سارخانی آنجا بود، بدترین منطقه بود. موقعیت منطقه طوری بود که ماشین و تدارکات بچه ها در آن قسمت بود و عراقیها آن قسمت از جاده را خوب میدیدند و به سختی میزدند. تلفات در آن سه راهی به حدی بود که بچه ها آنجا را «سه راهی شهادت» نامیده بودند. خط پدافندی شلمچه واقعاً جای خطرناکی بود. من از سه راهی رد نشدم و بچه های دسته سارخانی را از دور دیدم، اما اینطرف سه راهی سنگری بود که به طرفش رفتم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷5🌷7🌷8🌷9🌷10🌷11🌷12🌷14🌷15🌷17🌷21🌷22🌷23🌷24🌷26🌷27🌷28🌷29🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#اطلاع_رسـانی مراسمات مدافــع حـــرم #شهید_سعید_انصاری 🔸 مراسم تشییع : چهارشنبه ۱۵ اسفند | ساعت ۱۷ از مقابل درب منزل شهید به‌سمت امام‌زادگان سیدجعفر و حمیده خاتون باغ فیــــض 🔹 مراسم خاکسپاری : پنجشنبه ۱۶ اسفند | ساعت ۱۱صبح از مقابل مهدیه‌ی بهشت زهرا (س) (سالن دعای ندبه) بسمت قطعه ۵۰ @sangarshohada🕊🕊