eitaa logo
سنگرشهدا
7.2هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 @FF8141
مشاهده در ایتا
دانلود
روح الله "برادر شهید" که اومد ، رفتیم بهشت زهرا... منتظر شدیم حکاک بیاد و سنگ مزار رسول رو آماده کنیم... به محض اینکه حکاک اومد، یه نگاه به ما انداخت و گفت: ببخشید این سنگ مزار کیه؟ گفتیم چه طور؟ گفت: اصلا نمی دونستم قراره امروز بیام اینجا بنویسم! دیشب خواب دیدم از طرف حرم امام حسین علیه السلام منو خواستن گفتن شما مامور شدی رو ضریح آقا قرآن بنویسی ما که خشکمون زده بود وقتی بهش گفتیم سنگ رو از حرم امام حسین آوردن و قراره برای یه شهیدی نصب بشه حالش منقلب شد... سنگ مزاری که میتوان گفت هدیه ای بود از جانب اربابش حضرت اباعبدالله سالار شهیدان... راوی ؛ دوست و همرزم شهید #مدافع_حرم #شهید_رسول_خلیلی #یادشهدا_باذکرصلوات 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#قاب_ماندگار جنگ شوخی بردار نیست وقتی که می آید در گهواره هم #سنگر می سازند و هر صبح جای مشق عشق به کودکان #رزم می آموزند... #نوجوان_شهید_امیرمحسن_شفیعی ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 خاطرات شهید #حبیب_الله_جوانمردے سن شهادت: 16 سال اهل
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سن شهادت: 16 سال اهل شهرستان بهبهان ۱۰ حق الناس 🍃در اطراف خانه ما باغی بود که در آن سبزی و هندوانه و ... می کاشتند. یک شب تعدادی از بچه های محل دور هم جمع بودیم. یکی از بچه ها گفت دیشب رفتم سراغ باغ فلانی و یک خیار چنبر از باغش برداشتم. حبیب الله با کمی عصبانیت بهش گفت: خیلی بی جا کردی! از خدا نترسیدی؟! طرف پوزخندی به نشانه اینکه تو هم دلت خوشه زد و بعد هم پا شد رفت. 🍃حبیب الله بهم گفت بیا فردا بریم سراغ باغ فلانی و یه خیار چنبر بخریم. رفتیم باغ. حبیب الله رفت جلو و به باغبان گفت یه خیار چنبر می خوام. بعد هم پول یک خیار چنبر بزرگ را به باغبان داد. حبیب الله بهش گفت می دانم خیارها کجاست خودم میرم یه دونه می چینم. باغبان هم گفت پس خودت برو. وقتی رفتیم سراغ خیارها. حبیب الله بدون آنکه به آنها دست بزند، از باغ خارج شد. به حبیب الله گفتم: خیار چنبر نچیدی. گفت نمی خواستم بچینم. فقط می خواستم پول اون نفری که از باغ این بنده خدا دزدی کرده را حساب کنم. خودش نمی دونه که فردای قیامت چطور درباره ی حق الناس ازش سوال می کنن! یک لحظه ماندم در کار حبیب الله. آن فرد خودش به فکر جواب روز معادش نبود و حبیب الله به فکر جواب روز معاد او بود. 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 99 الی 100 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
سنگرشهدا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید #حبیب_الله_جوانمردی سن شهادت: 16 سال اهل
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سن شهادت: 16 سال اهل شهرستان بهبهان ۱۱ توبه 🍃حبیب الله از لحاظ هیکل توپر و تنومند و شکم داشت. چند وقتی بود که حسابی لاغر و نحیف شده بود و شکمش رفته بود داخل. یک روز که برای نهار رفته بودم خانه شان ، مادرش هر چه حبیب الله را صدا زد تا بیایید سر سفره، اما حبیب الله نمی آمد. مادرش بهم گفت چند وقته غذا نمی خورد یا خیلی کم می خورد. دوباره شب رفتم خانه شان. موقع شام دوباره همین آش و کاسه بود. نشست پای سفره و دو سه لقمه خورد و بعد هم از سر سفره پا شد رفت. مادرش بهم گفت رحمان برو باهاش صحبت کن. ببین مشکلش چیه. 🍃رفتم بیرون با حبیب الله صحبت کردم. گفتم چی شده؟ چرا اینقدر لاغر شدی؟ چرا غذا نمی خوری؟ تا این جملات را گفتم. زد زیر گریه و قطرات اشک همین جور صورتش را پوشانده بود. گفتم چرا گریه می کنی؟ گفت: «من نمی تونم راحت غذا بخورم در حالی که بعضی خانواده ها، شب نون خالی هم ندارند ، بخورند.» گفتم حبیب الله تو که همه پول تو جیبی ات را می دهی فقرا. 🍃گفت رحمان من نمی دانستم فلان خانواده تو محله وضعیت مالی شون ضعیفه و بعضی شبها گرسنه می خوابند. همین ندانستن کم گناهی نیست برای خودش. گریه اش بیشتر شد. رو کرد به سمت آسمان و مدام می گفت: «خدایا من را ببخش. من حق همسایگی را رعایت نکردم والا نباید شبها سیر می خوابیدم. خدایا خودت از گناهم درگذر. قسم می خورم که جبران کنم.» اصلا مانده بودم تو کار حبیب الله از اینکه ندانسته بود خانواده فقیری دیگری هم تو محل هست که او اطلاع نداشته، خودش را نمی بخشید و به درگاه خدا توبه می کرد. 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 118 الی 119 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
سنگرشهدا
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید #حبیب_الله_جوانمردے سن شهادت: 16 سال اهل
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 📌خاطرات شهید سن شهادت: 16 سال اهل شهرستان بهبهان ۱۲ غذای عروسی 🍃عروسی خواهرمان بود. خیلی مهمان داشتیم. غذا را برای پذیرایی آماده کرده بودند. خواستند برای مهمان ها غذا را بکشند که حبیب الله آمد پیش مادرم گفت سهم چندتا فقیر را بدهید می خوام براشون ببرم. مادرم گفت: ما خودمان مهمان داریم. گوش تا گوش خونه مهمون نشسته است. از اینها پذیرایی می کنیم اگه اضاف آمد براشون ببر. 🍃حبیب الله چهره اش تلخ شد و گفت:اول بقیه، بعد فقرا؟!! یعنی دلتون نمی خواد تو این غذا و این مجلس برکت بیفته؟! بالاخره کاری کرد که مادرم قبل از هر کس برای آن چند فقیر غذا کشید و حبیب الله برایشان برد. خانواده ما به فقرا کمک می کرد ولی حبیب الله میخ این مسئله را محکم به زمین کوبید و این مسئله را در خانواده ما نهادینه کرد. 🍃الانم که هر ماه آقاجانم ما را دعوت می کند، موقع غذا خوردن، برای حبیب الله هم غذا می کشیم. جوری که انگار زنده است و بینمان است. بعد به نیابت از او غذایش را می بریم و می دهیم به یک خانواده فقیر. محال است که بدون بردن سهم حبیب الله برای فقیر، دست به غذا بزنیم. 📚کتاب حبیب خدا ، صفحه 39 جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷21🌷22🌷23🌷25🌷26🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 333 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_رسول_خلیلی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
ما مـَردِ نبردیم چہ برنا چه پیر در #مڪتب ما مرگ حقیر است حقیر بر منبر نیزہ این چنین گفت حسین : #مردانہ بجنگ یا دلیرانہ بمیر... #شهید_مدافع_وطن #شهید_ناجا_وحیدرضا_رسولی #صبحتون_شهدایی 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔺وقتی با استناد به تیتر شیطنت آمیز و گمراه کننده خبرگزاری ادعا می‌کند که ۸۰ درصد کل قصه سریال "گاندو" تخیل نویسنده بوده است. ⚠️هیچ گاه فریب تیترها را نخورید و هرگاه خواستید اخبار را رصد کنید سعی کنید حتماً متن خبر را نیز به صورت بخوانید. 🔻نویسنده سریال گاندو در پایان این گزارش گفته است: "به طور کلی ۸۰ درصد قصه - غیر از مسیر مایکل هاشمیان و جیسون رضاییان - تخیل بنده بود است." 💢همان طور که می‌بینید تیتر خبرگزاری ایسنا به گونه ای انتخاب شده که مخاطب را به اشتباه می‌اندازد و با خواندن متن کامل میتوان فهمید که منظور از ۸۰ درصد تخیل نویسنده در داستان های فرعی و شاخ و برگ های داستان است نه داستان اصلی که دستگیری جیسون رضائیان است. 🔹مسلماً این که نویسنده برای جذاب تر کردن سریال قصه های جانبی به آن اضافه کرده یا به ماجراهای مختلف آب و تاب داده چیز عجیب یا بدی نیست زیرا که به قول نویسنده این یک مستند نیست. 🔸🔹🔸🔹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#قاب_ماندگار بعضی ها وقتی می روند دوست داشتنی تر می شوند.... #شهید_داوود_دوسنگانی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شـ‌هید یکی از دلایل اینکه هیچ‌گاه به ایشان به دلیل مأموریت‌های زیاد خرده نگرفتم، حدیثی بود به این مضمون که «اگر کسی از جهاد و شهادت فرار کند، خداوند مرگی نصیب او می‌کند به‌‌ همان زودی ولی با خفت و خواری‌» و پس از خواندن این مطلب جرأت نمی‌کردم به ایشان بگویم به مأموریت نرود. آنقدر عاشق شهادت بود که هنگام نماز از ما می‌خواست ‌دعا کنیم ‌مرگی غیر از شهادت نداشته باشد و همیشه و به ویژه در یک سال اخیر ما را برای شهادتشان کاملاً آماده کرده بودند، به گونه‌ای که شهادتشان برای ما قطعی انگار می‌شد. همچنین از دیگر خصوصیات آن شهید خواندن قرآن پس از ورود به اتاق محل کار خود در آغاز صبح بود. پس از شهادت ایشان بود که فهمیدم برای نیرو‌هایش مثل یک پدر دلسوز ‌و حتی در ریز‌ترین مسائل زندگی نیز کمک حالشان بود. ماشین سواری‌اش پیکانی بود که با هیچ چیزی عوضش نمی‌کرد و همیشه می‌گفت، ما به ملت و رهبرمون بدهکاریم و هیچ طلبی نداریم و واقعا خلوصشان در این زمینه عالی بود؛ حتی پاداش‌هایی که به ایشان می‌دادند بین نیرو‌هایش تقسیم می‌کرد و از آوردن آن به منزل خودداری می‌کرد. #شهید_دادالله_شیبانی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شـ‌هید ✍سیزده سالش بود ڪہ رفت جبهہ توی #عملیات_بدر از ناحیہ گردن قطع نخاع شد هفده سال روی تخت بود، ولے همواره خندان بود... بالای سرش این بیت شعر چشم نوازی مے ڪرد: "چرا پای ڪوبم، چرا دست بازم مرا خواجہ بے دست و پا مے پسندد" همسرش میگہ: نیم ساعت قبل از شهادتش بهم گفت: نگران نباش، جای من رو توی بهشت بهم نشون دادند... #شهید_حاج_حسین_دخانچی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊