🌙 #دعای_روز_دوم_ماه_مبارک_رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
✨اللَّهُمَّ قَرِّبْنِي فِيهِ إِلَى مَرْضَاتِكَ وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مِنْ سَخَطِكَ وَ نَقِمَاتِكَ وَ وَفِّقْنِي فِيهِ لِقِرَاءَةِ آيَاتِكَ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
✨خدايا مرا در اين ماه به خشنودى ات نزديك كن،و از خشم و انتقامت بركنار دار،و به قرائت آياتت موفق كن،اى مهربانترين مهربانان
✨التماس دعای فرج✨
@sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از سنگرشهدا
1_6727619.mp3
3.97M
#تحدیر_سی_جزءقرآن
(تندخوانی)
🌹تلاوت جزء ۲ قـــــرآن کریم
توسط استادمعتـــــز آقایی🌹
ختم امروز بہ نیابت از
#شهید_سید_مجتبی_هاشمے
http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#خاطرات_شهید
✍قبل از هر حمله یا شبیخون، نماز جماعت را برپا می کرد. او حتی یکبار هم نماز جماعت را ترک نکرد. چون عقیده داشت، نماز است که ما را حفظ می کند. در فدائیان اسلام نماز اول وقت و جماعت همیشه بپا بود. قبل از انقلاب هم، وقتی صدای اذان را می شنید، حال چه در کوچه بود، چه بازار، چه سر چهار راه، چه منزل، در هر کجا که بود شروع می کرد به اذان گفتن. ظهر روز عاشورا بود. درست 72 نفر بودیم. یکی از نیروها بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. 71 نفر شدیم.
✍شهید هاشمی دستور داد از سنگرهت بیرون بیاییم تا به نماز بایستیم، این در حالی بود که رگبار گلوله و خمپاره دشمن از هر سو می بارید. دیده بانهای دشمن به خوبی ما را می دیدند. مشغول خواندن نماز جماعت شدیم. به خدا قسم با آنکه آتش دشمن بی امان بود، اما آن روز خون از دماغ کسی جاری نشد. شهید با این عمل حسینی خود به عراقیها فهماند که سلاح اصلی ما سلاح ایمان است و ما می توانیم با این سلاح هر متجاوزی را سرکوب نماییم و از هیچ چیز هم ترس و واهمه نداریم.
#شهید_سید_مجتبی_هاشمے
#سالروز_شهادت 🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
ماهِ رمضان را؛
خدا وثیـقہ گذاشت!
براے آزادیِ من؛
ازبنـدشیطان...
بعد از ایـن؛
روزگارِمـن چـہ میشـود...؟!
#يا_غياثَ_من_لا_غياثَ_لَہ
@sangarshohada 🕊🕊
هدایت شده از خـادم الشـღـدا
ربنا زمانی.mp3
3.57M
#ماه_رمضان و ربَّنا⚡️
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا
با صدای دل انگیز خواننده انقلابی
#حامد_زمانی
#التماس_دعا
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
وصيت نامہاش را بـاز كردم...
اشک هایم را پاك كردم...✨
#نوشتہ_بود
«پدر و مادر عزيزم من #زكات_فرزندان شما بودم كہ با طيب خاطر پرداختيد، حالا بہ فكر خمس باشيد»
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :3⃣8⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 84
من و کریم از قطار پیاده شدیم و دوباره به سپاه برگشتیم. آنجا به ما غذا و پول برای راه دادند. فهمیدیم مسافرت ما پنج روز تا اهواز طول خواهد کشید. کار سخت و پرمسئولیتی بود. بچه های سپاه با احترام و سر موعد ما را به راه آهن رساندند. من و کریم ستاری مسافرت منحصر به فردی را آغاز کردیم. قطار باری یک کوپه داشت که راننده قطار و کمکش از آن استفاده میکردند. ما هم میتوانستیم شبها آنجا استراحت کنیم اما روزها روی لودرها مینشستیم. قطار ساعت نُه شب از تبریز حرکت کرد و حدود ظهر فردا به تهران رسیدیم. باید سه ساعت در ایستگاه راه آهن تهران میماندیم تا قطار کنترل شود. با کریم گشتی در اطراف میدان راه آهن زدیم و چون خیلی شلوغ بود راه دوری نرفتیم. مقصد بعدی قم بود. قطار ساعت هشت شب به قم رسید و به ما گفتند چهار ساعت در ایستگاه قم توقف داریم. فرصت خوبی بود. تصمیم گرفتیم اول شام بخوریم، بعد به زیارت برویم و به راه آهن برگردیم. گرچه در تبریز برای راهمان کنسرو و غذای سرد داده بودند اما هوس غذای گرم کرده بودیم و دنبال چلوکبابی میگشتیم که یک چلوکبابی در نزدیکی راه آهن نظرِ ما را گرفت. هیچکس در سالن نبود اما میزها را قشنگ چیده بودند. دستمالهای رنگارنگ، نوشابه های جورواجور و... در راه دو کیلو انگور هم خریده بودیم. انگورها را شستم و داخل یکی از بشقابها گذاشتم. حال و روز ما توجه پیشخدمتها را جلب کرده بود؛ لباس جبهه تنمان بود و چون در طی روز زیر آفتاب روی لودرها نشسته بودیم گرد و خاک روی لباس و سر و صورتمان نشسته بود و ظاهرمان با محیط آنجا همخوانی نداشت.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊