مـــــادرها
#زخـم_های زیـادی بـرای
نگفتـن دارند..
زخـم هایے ڪہ از چشـــــم هایشان
سـر بـاز مے ڪند..
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_هفتاد_و_دو
💠 برنامه غذایی اردوگاه (شام)
🍗برنامه شام
تقریبا اکثرا شبها شام گوشت گاو منجمد بود که اغلب بیش از چند ماه تا یکسال از تاریخ مصرف آن گذشته بود و جدای از آن به علت عدم حمل و نقل و نگهداری مناسب فاسد و بنا به اظهار یکی از دوستانِ آشپز بعد از گشودنِ پلاستیک جهت باز شدن یخ آن ، بوی بد و مشمئز کننده از آ ن به مشام می رسید .
در یکی از بازدیدهایی که یکی از پزشکان عراقی از آشپزخانه دارد بعد از مشاهده گوشتها دستور عدم پخت آن را صرفا در همان روز می دهد .
گوشتهای مصرفی ، وارداتی کشورهای بلغارستان ـ برزیل و استرالیا می باشد.
سهمیه هر اسیر از گوشت وارداتی به اندازه حدود یک بند انگشت ، کمتر یا بیشتر و به حدی کهنه بود که به شکل تکه های چوب از هم جدا و ریش ریش می شد .
بعضی از شبها هم مرغ می دادند که بصورت آب پز و به هر آسایشگاهِ حدود ۱۰۰ نفر ه ، چهار قطعه مرغ متوسط می رسید.
مسوولین تقسیم غذا در هر آسایشگاه مرغها را ریز ریز کرده و حتی استخوانهایش نیز تقسیم و تنها استخوانی که قابل خوردن نبود استخوان جناغ سینه بود و بقیه استخوانها دور ریخته نمی شد .
روزهای جمعه ، یعنی شب شنبه بلا استثناء شام لوبیا بود.
روزانه دو الی دو قرص و نیم نان (صمون) ساندویچی شکل که در قسمت سی و دوم توضیح دادم سهمیه داشتیم که برای صبحانه و شام مصرف می کردیم .
در واقع رژیم غذای حساب شده بود بشکلی که صبحانه ما را به ناهار و ناهار ما را زنده به شب می رساند.
برنامه ریزان این را مد نظر داشته اند که مثلا اگر اسیری موفق به فرار شد انرژی حاصل از یک وعده غذایی نتواند فرد را زیاد از اردوگاه دور کند.
نحوه تحویل غذا هم به این شکل بود که از هر آسایشگاه حدود ده نفر با در دست داشتن ظرفی بنام قصعه شبیه سینی مستطیل شکل و ته گود ، در ابعاد حدود ۳۰×۵۰ با عمق حدود ده سانتیمتر و دو دسته در طرفین در نظم و شرایطی سختگیرانه به آشپزخانه مراجعه و تحویل می گرفتند.
معمولا دواطلبی برای این مسوولیت نبود زیرا اکثرا با ضرب و شتم همراه بود که بعضا باعث ریخت و پاش غذا نیز می شد .
البته این مسوولیت بعضاً داوطلب و مشتری خاص هم داشت و آن اینکه دوستی خواستار دیدار دوستش از بندهای همجوار باشد که حالا شـــــــاید بصورت اتفاقی بتوانند زیر چشمی یکدیگر را ملاقات و از سلامتی هم با خبر شوند.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_نوزدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 6 📿 7 📿 8 📿 9 📿 10 📿 12 📿 13 📿 18 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_858_100)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
159
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_روح_الله_طالبی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
✹﷽✹
سلامبرشهدا
کہ حافظ بیتالمال بودند
نہ شریڪ آن ؛
سلامبرشهدا
کہ حامے ولایت بودند
نہ رقیب آن ؛
سلامبرشهدا
کہ خدارا حاضروناظر مےدیدند
نہ ڪدخدا را...
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada 🕊🕊
إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ «حجر ۹۵»
(ای رسول ) ما شرّ مسخره کنندگان را از تو باز می داریم.
●ای مکرون احمق! اگر هر مسلمان روی تو تف کنه، توی سیل غرق میشی! پس دهن کثیفتو ببند و به مظهر مهربانی خدا ، بهترین مخلوق الهی، و زیباترین تجلی انسان خدایی شده فکر هم نکن چه برسه به توهین.
📎پ ن: ما که انتطار نداریم وزارت خارجه بزنه تو دهن سفیر فرانسه و با لباس پاره و دهن پر خون بیرونش کنه ! خودمون از پیامبرمون دفاع میکنیم. چیزی بالاتر از پیامبر نیست جانهای ما فدای رسول خدا..
#لبیک_یا_رسول_الله
#من_محمد_ص_را_دوست_دارم❤️
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهدا
#منبر
●محمد پامنبری حاج آقا اتابکی بود در میدان صادقیه. من هم گاهی از اوقات چهارشنبه شبها پای منبر حاج آقا جاودان میرفتم. محمد بخاطر نوع کارش گاهی فرصت میکرد که چهارشنبهها به منبر حاجآقا جاودان بیاید.
#عشقم
●عزیزم * گلم * عشقم * مال تنهاییهامون بود و «محمدم» جلوی بقیه. مرا جلوی اقوام «سادات» و جلوی نامحرم و غریبه «سادات خانم» صدا میزد. برای خودش که «فاطمه جان»، «عزیز» و ...
گاهی حس میکنم محمد امانت حضرت زینب سلام الله علیها دست من بود. سختیهایش باقی است اما وقتی به آخر سختیها فکر میکنم، زیباییها به سراغم میآید.
#دختر_حضرت_زهرا
●محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم...
میگفت: همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا سلام الله علیها است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمیدهد و از طرفی قدمهایش برکت زندگی است.
✍راوی: همسرشهید
#شهید_محمد_کامران 🌷
@sangarshohada🕊🕊
گره گشایی دلهاست
کار خندهی تو ....
#پدر_موشکی_ایران
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
#سالروز_ولادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
دلم
برای
تو
تنگ
است...
و
این را نمیتوانم بگویم؛
مثل باد که از پشتِ پنجرهات میگذرد
و
یا درختها که خاموشاند...
سرنوشتِ عشق، گاهی سکوت است...
نمیدانم نهان از من،
چه نیکی کرده ای با "دل"....؟
که چون غافل شوم از او،
دوان سوی "تو" می آيد...
#مادران_انتظار🌷
@sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_هفتاد_و_سه
💠 برنامه های غذایی اردوگاه ( چای)
🍮چای
بعد از حدود پنج الی شش ماه ، چای در برنامه غذایی اردوگاه قرار می گیرد.
مقدار مصرف چای خشک و سهمیه هر اسیر.
یک بسته نیم کیلویی چای برای حدود هزار نفر در دو دیگ آب جوش که به هر نفر حدوداً نصف لیوان معمولی کمتر ـ بیشتر ، چای می رسید که تقریبا راضی کننده بود.
روش دم کردن و در واقع پخت چای هم بدین شکل بود که نیم کیلو چای را در دیگ آب ، جوشانده و قبل از غروب آفتاب و در واقع قبل از پایان آزاد باش و انتقال اسرا به بندها بین آسایشگاهها توزیع می شد.
کلا بعد از آمارگیری پایان روز که افسر نگهبان از بیرون اردوگاه جهت ثبت و ضبط آمار اسرا مراجعه میکردند حق باز کردن درِ آسایشگاهها بدون اجازه و هماهنگی وجود نداشت و توزیع شام و چای و هر امر دیگری باید قبل از اخذ امار انجام شود.
در روز های اول ، چای خشک را داخل دیگ ریخته میشود ولی با ابتکار عزیزان آشپز چای را داخل یکی از کیسههای حمل گوشت ریخته و تفاله آن گرفته میشود .
پس از مشاهده چای بدون تفاله توسط نگهبانان عراقی این روش ساده مورد تعجب آنها واقع و خود نیز از این ابتکار استفاده می کنند.
چای را همان ابتدا با شکر شیرین می کردند و مصرف قند با چای مخصوص ما ایرانی هاست .
نحوه توزیع چای.
از هر آسایشگاه دو نفر با در دست داشتن یک سطل پلاستیکی با حجم حدود ۲۵ لیتر به آشپزخانه مراجعه
و چای را دریافت وپس از مراجعه به آسایشگاه جهت گرم نگه داشتن آن تا زمان مصرف شام که حدود دو ساعتی زمان باقی بود با پیچیدن چند عدد پتو اطراف آن از سرد شدن چای جلوگیری می کردند.
جالب است که این روش گرم نگه داشتن چای نیز مورد تعجب نگهبانهای عراقی واقع می شود.
لازم بذکر است به مرور بچه ها با ابتکاری ساده اقدام به ساخت المنت نموده و در مواردی محدود اقدام به گرم کردن چای و آب می نمایند و در مواردی که بطور اتفاقی بخار ناشی از حرارت بالای آبی که توسط المنت گرم شده مورد تعجب نگهبان واقع می شود باز بچه ها به جریان پتو متوسل میشوند .
البته هیچ گونه پریزی در آسایشگاهها وجود نداشت و بچه ها از سیم برق مهتابی ها که در بعضی از نقاط روی کار کشیده شده بود مخفیانه استفاده می کردند.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊