eitaa logo
سنگرشهدا
7.4هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگرشهدا
رفت بابامست عطریاس ها تاشودهمسنگرعباس ها ؛ رفت بابایم سحرگاهے سامرا تاکہ عباسےکند در شهر سامرا رف
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ بار آخر که می خواست بره عراق اومد خونمون که از ما خداحافظی کنه تو پارکینگ خونمون حدود دو ساعت باهم قدم زدیم و حرف زدیم که بتونم راضیش کنم نره عراق هرچی استدلال آوردم و زور زدم نشدجوابام رو با آیه های قران میداد تا جایی که دیگه بهش گفتم باشه من تسلیمم اومدم بالا قبل این که خودش بیاد به مادرش گفتم من نتونستم قانعش کنم که نره خودش هم اومد بالا که با مادرش هم خدافظی کنه که مادرش هم شروع کرد به گریه کردن که نرو…بعد بعنوان آخرین تیر ترکش بهش گفته بود تو بچه داری پدری اگه بلایی سرت بیاد تکلیف بچه ات چیه؟ که وحید برمی گرده می گه شما هستین شما نباشین همسایه ها هستن اینجا تبریزه شیعه هستن مردم مشکلی پیش نمیاد تازه اگر هیچ کدوم شما نباشین خدای شما هست ولی اونجا تو عراق ما با بچه هایی طرف هستیم که تکفیری ها همه اعضای خانوادشون رو جلو چشمشون سلاخی کردن و به خاک و خون کشیدن پس تکلیف اونا چی می شه؟ اونا کسایی هستن که بچه دو ساله رو با سرنیزه زدن به دیواراگه ما نریم با اونا بجنگیم میان سمت مرزای خودمون و این اتفاقات برا خودمون می افته اینا رو گفت و مادرش رو هم قانع کرد 🌷 راوی: ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
باز هم حال و هواے #کربلا دارم بہ سر... ڪو لباس خاڪے و سربند یا زهراے من... #اللهم_الرزقنا_حرم ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سختی‌های اين راه شيرين می‌شود وقتی ‌كہ بہ ياد می‌آوری اين راه امتداد راهِ #حسين است ... #رزقک_شهادت ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
📸این تصویر در فضای مجازی منتشر شده است؛ خوب نگاهش کنید... 💪سربازان آیت اللہ خامنہ ای همہ جا حضور دارند، حتی در تل‌آویو و حیفا @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :4⃣2⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 325 در آن عمل قسمتی از پوست و گوشت بازو و پای مرا بریده و به صورتم چسبانده بودند. پایم بدجوری درد میکرد گاهی بیشتر از جراحت صورتم. میگفتند: «آدم خوش شانسی هستی که عملت خوب شده.» خیلی هاشان نمیدانستند تا آن روز چه مصیبتها کشیده ام وگرنه نمی گفتند که خوش شانسم! یک سشوار داده بودند که روی زخم پایم بگیرم. قرار بود هر روز نیم ساعت سشوار بگیرم تا زخم خشک شود و پوست جایش بیاید. بعد از چند روز از زور بیکاری با تنزیبی که روی زخم بود، ور میرفتم و نخ هایش را میکشیدم. درد میکرد اما من هر روز چند تا نخ میکشیدم، طوری که تاره ا را کشیدم و پودهایش ماند. چند روز بعد که دکتر دید گفت: «چی کارش کردی؟ چطور کندی که جاش اصلاً مشخص نیست!» توضیح دادم و دکتر گفت: «اگر یکباره میکندی زخم آسیب میدید. حالا من هم اینو از تو یاد گرفتم!» در اتاقمان مجروحان دیگری هم بودند که مدل خاص خودشان را داشتند. مثلاً برادری اهل قم بود که آدم شوخی بود و ترکش به چانه اش خورده بود. چون فکش باز نمیشد هر روز یک ردیف چوب بستنی لای دندانهایش می چیدند و هر روز یکی به تعدادشان اضافه میکردند. وقتی تعداد این چوبها به هفده تا رسید، منظره ای شده بود برای خودش! حتی در آن حالت از او عکس گرفتیم. او باید یک ساعت آن چوبها را در دهانش تحمل میکرد. بنده خدا درد میکشید و بعد از درآوردن چوبها هم تا یک ساعت نمیتوانست حرف بزند. اگر دهانش را تکان میداد یا میخندید دردش بدتر میشد. در آن حال ما هم سربه سرش میگذاشتیم و می خنداندیمش. التماس میکرد حرفهای خنده دار نزنیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣2⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 326 یکی از مجروحان هم اهل زنجان بود که چانه اش کلاً از بین رفته بود. هفت هشت بار عملش کرده بودند و می خواستند برایش چانه درست کنند! پدر و مادرش مرتب از زنجان به دیدنش می آمدند. مادر مهربانی داشت که برایش غذا و خوردنیهای مختلف می آورد و به ما هم میرسید. من که در بیمارستان فقط یکی دو بار ملاقاتی دیگری جز امیر داشتم، غریب به حساب می آمدم. به آن برادر زنجانی میگفتم: «تو رو خدا خوب نشی ها؟! آگه تو خوب بشی و بری ما تنها میمونیم!» در اتاق به جز این رزمنده ها دو نفر کرجی هم بودند که در تصادف چانه شان شکسته بود. آنها حسابی ما را گول زده بودند. ظاهراً با ما خوب بودند اما بعد فهمیدیم در ساعات ملاقات برایشان تریاک می آورند. سیگار نمی کشیدند اما میرفتند پایین تریاک می کشیدند. معمولاً ضبط برادر طلبه را گرفته و با خودشان می بردند. سوءظن مرا تحریک کرده بودند. فکر نمیکردم از آدمهای باتقوایی باشند که از ضبط درست استفاده کنند. آن روزها من هم برای خودم ضبط کوچکی داشتم که معمولاً به نوارهای سخنرانی و نوحه گوش میدادم. زیاد طول نکشید که بوی موادی که آن دو نفر مصرف میکردند شک همه را برانگیخت. از بیمارستان هم فهمیدند و بیرونشان کردند. حدود چهل روز در بیمارستان فاطمه زهرا بودم و حالم حسابی گرفته بود. دیگر نمیخواستم آنجا بمانم. به دکتر اصرار میکردم مرخصم کند، بالاخره قبول کرد. منتها تأکید کرد مواظب باشم تا مثل دفعۀ قبل این همه زحمت ضایع نشود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷15🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
صبـح می خندد و باغ از نفس بارش ابر می گشاید مژه و می شکند مستی خواب ... #سالگرد_شهادت #شهید_سعید_بیاضی_زاده @sangarshohada 🕊🕊
وقتی #حسین در صحنہ است، اگر در صحنہ نیستے؛ هر جا مے خواهے باش! چہ ایستاده بہ نماز چہ نشستہ بر سفره شراب! #شهید_گلستانی ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بابا خودت گفتے شبیہ مادرم باش من مثل زهــــرا مادرت آزار دیدم یک لحظہ یادم رفت اسم من رقیہ است سیلی کہ خوردم عمہ را هم تار دیدم @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 101 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سجاد_عفتی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
فردا کہ دم حیدری از کعبہ برآید دوران معاویہ صفت ها بہ سرآید این پرچم شیعہ ست کہ برقلہ دنیاست هر کس ز علی دم بزند هموطن ماست یا حیدر کرار زند نقش بہ زودی بر پرچم سبز عربستان سعودی @sangarshohada 🕊
دست ز تو نمے کشم، تا ڪہ وصال من دهی ... هر چہ کنے بڪن بہ من، راضے ام از رضاے تو ... #شهید_مهدی_حسینی #صبحتون_شهدایے🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#فرازے_از_وصیت_نامہ ✍بچہ‌ها .. بعد از جنـــگ، دشمنان آرام نمے‌نشینند، یڪے از ڪارهایشان بے‌شڪ، جدا ڪردن و دور نگهداشتن شما بسیجےها از خط ولایت است... #شہید_عباس_علیدادے iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
شهید ابوالفضل راه چمنی شهیدی که تمام طول زندگی ازقرآن دست نکشید . #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
شهید ابوالفضل راه چمنی شهیدی که تمام طول زندگی ازقرآن دست نکشید . #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷 ว໐i
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ آقا ابوالفضل نماز هاشو همیشه اول وقت میخوند ؛ هر وقت که مسافرت می‌رفتیم هر جا موقع نماز بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند همیشه تاکید بر نماز اول وقت داشت . اصلا اهل غیبت نبود اگه در جمعی بود که غیبت پیش میومد بحث رو عوض می کرد . از مهربونی هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که بی توقع کمک میکرد و کمکش رو هیچ جا فاش نمی‌کرد و هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب ان شاءالله و اگر خدا بخواد میداد . این اواخر بر نماز شب مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه میگفت تا ازش سوال نمی شد حرفی نمی زد . در مورد کارش میگفت هر چی کمتر بدونی برات بهتره ؛ خدایی هیچ وقت از کارش سوء استفاده نکرد . چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی از شهدای مدافع حرم گذاشتم دیدم حال عجیبی شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو حال شروع کرد گریه کردن تا حالا این حالش و ندیده بودم مطمئنم از شهدا شهادتش رو همون روز گرفت . 🌷 راوی : iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
بعداز تـــــو ضرب المثل شد دخـــــتران بابایی اند ...😔 ۳ساله 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بر چشـم ... نشان از زخم دارد و زخم امّا نشان دارد ؛ از ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣2⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 327 یادم هست پنجشنبه بود که مرخص شدم و به خانه برادرم در خاوران رفتم. روز بعد برای اینکه به تبریز برگردم به راه آهن رفتیم. آن روزها من به دلیل مجروحیتم میتوانستم بلیت هواپیما بگیرم اما چون با امیر بودیم از خیر بلیت هواپیما گذشتم و با قطار برگشتیم. امیر، بهترین همراهم بود. حدود دو ماهی که مثلاً مرخصی بودم، در روزهای بستری بودن و خانه نشینی دلگرفتگی ام هم تکمیل شده بود. وقتی زخمم کمی بهتر شد با امیر هماهنگ شدیم تا به جبهه برگردیم. میخواستم این بار موتورم را هم ببرم. آن روزها یک موتور هوندای پَرِشی داشتم که قبلاً هم یک بار آن را به منطقه برده بودم و خیلی به دردمان خورده بود. مراحل لازم را انجام دادیم و بعد از اینکه موتور را به قطار سپردیم خودمان با ماشین به طرف منطقه راه افتادیم. بعد از عملیات بدر تصمیم گرفته بودم دیگر در گردان امام حسین نمانم. گردان امام حسین در جبهه و حتی پشت جبهه به خاطر سابقه، ایمان و شجاعت نیروهایش معروف بود اما بعد از آن نبرد حماسی و شهادت بیشتر بچه ها در مراحل مختلف عملیات بدر، از هم پاشیده بود و باید از نو سازماندهی میشد. ـ حالا به کدوم گردان بریم؟ کمی پرس و جو کرده و بی میل نبودم به گردان حضرت ابوالفضل بروم که قبلاً در یک عملیات شرکت کرده بود. آن روزها فرماندهش «سید اژدر مولایی» بود. تا آن زمان سید اژدر را از دور میشناختم، با او کار نکرده بودم اما ذکر خیرش را از بچه ها شنیده بودم. بالاخره با امیر تصمیم گرفتیم به همان گردان برویم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣2⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 328 وقتی به دزفول رسیدیم مستقیم رفتیم ستاد. اما رفتن از یک گردان به گردان دیگر زیاد راحت نبود. لشکر سازماندهی خاصی داشت و باید کادر لشکر را قانع میکردیم که قبول کنند ما به گردان دیگری برویم. تعداد بچه های گردان امام حسین در منطقه کم بود و برادر «سید حسن شکوری» که بعد از شهادت اصغر قصاب به عنوان فرمانده گردان امام حسین معرفی شده بود، به فکر سازمان دادن گردان بود. با خودم میگفتم که گردان امام حسین دیگر همان گردانی که در بدر پر از نیروهای باسابقه و دلاور بود، نخواهد شد. نامه ای از لشکر برای گردان حضرت ابوالفضل گرفتیم و رفتیم. از دور دیدیم یک نفر مشغول کار است. ظاهراً در حال مقدمات ساخت مسجدی برای گردان بودند. نزدیکتر که رسیدیم دیدیم خود سید اژدر مولایی است. سید اژدر قبل از اینکه نامه مان را بگیرد از احوال گردان گفت، از وضع فعلی اش و مشکلاتش و اینکه نباید از نیمۀ راه گردان را ترک کنیم چون امکان دارد ما جزء گردانهای پشتیبان باشیم. بعد از این صحبتها نامه مان را گرفت و گفت: «چون هنوز چادرهای گردانو نزدیم بیایید چادر ما.» رفتیم چادر فرماندهی گردان. معاون گردان، دوست قدیمی ام کریم قربانی بود، طبیعتاً با حضور او احساس راحتی بیشتری در گردان جدید داشتیم. دو سه روز بعد یادمان افتاد موتور را از راه آهن تحویل نگرفته ایم. رفتیم اندیمشک، موتور را تحویل گرفته و دوباره به گردان برگشتیم. ماندن در چادر فرماندهی گردان برای من خوشایند نبود؛ جایی که نظم و نظام در آن وجود داشت و محل رفت و آمد فرماندهان بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷15🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 102 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_حبیب_روحی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
عاشقے را چہ نیازی‌ست بہ توجیہ و دلیل ڪہ تو اے عشق، همان پُرسشِ بے زیرایی❣ #شهید_هادی_ذوالفقاری🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
📣اربعینی ها ! 📣 👈یادتان باشد که ستون به ستون را مدیون قطره قطره خون شهیـــــــدانید . .. اربعینی ها ! 👈وقتی چشمتان به گنبد زیبای آقا افتاد، یاد کنید از آنانی که با حسرت پشت پیراهن هایشان می نوشتند : یا زیارت ، یا شهادت اربعینی ها ! 👈میان ِ هروله های بین الحرمین ، یاد کنید از شهـــــــدایی که در آرزوی زیارت ِ شش گوشه ی اربابـــ پرپر شـــدند ... اربعینی ها ! 👈یاد کنید از شهـــدای مفقودالاثر در مرزهای مهران ... چزابه ... ... شلمچه .. ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴📣زائرین ✅اول پیاده روی،ابتدای بعداز ورودی مزار آیت الله قاضی،حتما بیاید سر من،منتظرتونم✌️ 🔰وعده ما۹۷/۷/۳۰الی۹۷/۸/۳- مزار شهید 🎥👆تیزر