eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷3🌷4🌷5🌷6🌷7🌷8🌷9🌷10🌷11🌷12🌷13🌷15🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷27🌷29🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 156 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمد_سخندان ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
✹﷽✹ دیـــــدار #تو گر صبح ابـــــد هم دهـــــدم دست #من ســـــرخوشم از لذت این چشم بہ راهـــــے... #صبحتون_شهدایی🌷 #شهید_روزبه_هلیسایی ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊
بیهوده وَرق میخورَداین دفترِ خالی این غفلتِ مشهور به تقویمِ جلالی هرجا بِگُریزم،غمِ تو زودترآن جاست ازگریه پُرم،ای همه جا،جایِ تو خالی #شهید_محمودرضا_بیضایی❤️ #سالروز_ولادت 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ #گذرے_بر_سیره_شهید محمد ابراهیم بسیار مهربان و رئوف بود همانطور که خداوند عنایت ویژه ای به ایشون داشت و صورت زیبایی داشت در کنارش سیرتی بسیار زیباتر و نیکو تر داشت . همیشه حواسش به فامیل و همسایه بود که نکنه که در سختی و تنگنا زندگی کنند و اگر متوجه میشد کسی مشکلی داره در حل اون پیشقدم میشد اینقدر این خصلتشون بارز بود که حتی به همرزمانش در سوریه سفارش میکنه که به چند نفر خانواده مستمند که ایشون اونها رو میشناخت سر بزنند و تاکید میکنه اگه اتفاقی برای من افتاد هیچوقت اونها رو فراموش نکنید ؛ بعد که همرزمانش برگشتند شب چهلم دیدیم دنبال آدرس اون خونواده ها میگردند که کمکشون کنند می گفتند وصیت محمده . #شهید_محمدابراهیم_توفیقیان🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
شهیدمحمودرضابیضایی_4.0.2.apk
5.58M
🔺🔺 #نرم_افزار_شهید_بیضائے ●زندگینامه کامل ○نامه ای که به همسرشون دادن ●تصاویر شهید بیضائی ○صوتی ازشهید بیضائی ●فیلمی زیبا ازشهید بیضائی #سالروزولادت😍 ❁↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷 تمجید امام از روحیه ساده‌زیستی آیت الله خامنه‌ای اولین سخنگوی سپاه سردار یوسف فروتن در گفتگو با تسنیم: 🔹امام به شدت با طرح انحلال ارتش مخالفت کردند 🔹هاشمی مخالف اضافه شدن کره زمین در آرم سپاه بود 🔹حضرت آقا فرمودند سپاه باید صددرصد نظامی، صد در صد عقیدتی، صددرصد دانشگاهی،‌‌ صددرصد فرهنگی و در تمام ابعاد سپاه باید صددرصد باشد. 🔹شهید مطهری گفت باید سازمانی در مقابل مجاهدین خلق تشکیل شود 🔹بهزاد نبوی می‌گفت شاید شهید بهشتی جاسوس باشد!! 🔹 شهید لاجوردی معتقد بود خسرو تهرانی، بهزاد نبوی و سازگارا در پرونده 8 شهریور دست داشتند 🔹 آیت‌الله خامنه‌ای گفتند هیچ‌گاه راضی به داشتن محافظ نبودم 🔹مخالفت آیت‌الله خامنه‌ای با تعویض موکت‌های نهاد ریاست‌جمهوری 🔹 امام به آیت‌الله خامنه‌ای گفتند "شما روحیه کاخ‌نشینی ندارید" مشروح گفتگو : http://tn.ai/1704364 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#آـے_شہدا.. گوئے سماوات از شــــوق وصــلتان بہ سجـــده‌اے‌‌ مےافتاد، از جنس سجود ملائڪةاللہ! ڪہ شما بہ حق، "خلیفةاللہ"‌ بودید‌ ..‌ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣7⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 377 به گمانم رحیم وقتی در جعبه مهمات را باز کرده بود یک عراقی را آنجا دیده بود! بنده خدا دستپاچه شده بود، کسی انتظار ندارد از داخل جعبه مهمات، نیروی دشمن بیرون بیاید! بچه ها به موقع به دادش رسیده و عراقی را اسیر گرفته بودند. آنجا «علاءالدین نورمحمد زاده» و بچه ها را هم میدیدم که داخل سنگرهای فرماندهی عراق میرفتند و بیشتر دنبال اطلاعات بودند. علاءالدین آن موقع مسئول محور و مسئول طرح عملیات لشکر بود. تجمع فرماندهان لشکر کنار زیارتگاه بیشتر شده بود و آنها نسبت به ادامه عملیات توجیه میشدند. روز خوبی بود آن روز. عملیاتی که در شب بیستم بهمن شروع شده بود خوب انجام شده و در روز بیست و دوم بهمن، که روز پیروزی انقلاب بود، شادی ما صد چندان شده بود. از قبل قرار بود ما در بیست و دوم بهمن به پایگاه موشکی عراق حمله کنیم اما آن منطقه را شب قبل بچه های لشکر قم تصرف کرده بودند و آن شب عملیات خاصی نداشتیم. وعده خدا که «اگر بخواهد ضعیف را بر قوی مسلط میکند» محقق شده بود و حتی در بعضی نقاط در همان مرحله اول، مناطق پیشبینی شده در مرحله سوم عملیات هم تصرف شده بود. به جز نیروهای خط شکن غواص، که تلفات زیادی داده بودند، ما تلفاتمان خیلی کم بود. دو نفر از بچه های ما زخمهای سطحی داشتند و چهار پنج نفر از بچه های گردان امام حسین هم زخمی شده بودند. اما قصه بچه های غواص چیز دیگری بود. هر چه می شنیدیم شأن و مقام آنها را در نظر ما بیشتر میکرد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣7⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 378 شب بیست و دوم در حالی که اطرافمان را پاکسازی کرده بودیم و وضع مطلوبی داشتیم در کانالی، که کنار زیارتگاه بود، مستقر شدیم. آن شب استراحت داشتیم اما در آن هوای پرسوز و سرد مگر میشد خوابید! کیپ هم در کانال جا گرفته بودیم و قرار بود دو طرف کانال بچه ها نگهبانی بدهند. سر شب رفتم از بین وسایل عراقیها چراغ والوری که با چهار پنج شعله آبیرنگ روشن میشد، پیدا کردم. یک پتوی عراقی هم آوردم و توی کانال، چراغ والور را روشن کردیم. پتو را روی چوبهایی که آنجا گذاشته بودیم، انداختیم و جای کوچکی مثل کرسی درست شد. همانجا غذایمان را خوردیم. غذا زیاد بود و به راحتی پیدا میشد. شب قرار شد برادرها به نوبت نگهبانی بدهند و مواظب اطراف باشند. نگهبانی از این قرار بود که باید یک جا می ایستادیم و سرمان را از کانال بالا میگرفتیم و اطراف را می پاییدیم، احتیاجی به راه رفتن و این حرفها نبود. گفتند از ساعت دو تا چهار وقت نگهبانی من است اما من شب که خوابیدم برای نماز صبح بیدار شدم. کسی برای نگهبانی بیدارم نکرده بود و فهمیدم دوست عزیزم امیر جور مرا کشیده و نخواسته بیدارم کند. آنجا در کانال خیلی ها بودند اما من با امیر، رحیم افتخاری و رضا گلولیان کنار هم زیر پتو بودیم. امیر آن روزها نسبت به من طور دیگری شده بود. بیشتر از قبل به من ابراز علاقه میکرد. دور و بر من زیاد میچرخید و میگفت: «سید! خواب دیدم تو شهید شدی، من تنها موندم و دارم سخت گریه میکنم.» همان روزها یک بار از خواب که بیدار شد هراسان به من گفت: «سید! تو امروز شهید میشی!» با خنده گفتم باور نمی کنم، اما امیر با اصرار چند تار مو از سرم کند تا لای دفترش بگذارد. دادم درآمد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷3🌷4🌷5🌷6🌷7🌷8🌷9🌷10🌷11🌷12🌷13🌷15🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷27🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 157 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_احمد_احمدی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
رد شدی حسرت یڪ لحظہ نگاهت بہ دلم تو ندیدی ڪہ چنین بے کس و بے یار شدم... #صبحتون_شهدایی🌷 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده❤️ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
✾ ﷽✾ #تفحص_شہـدا خوب و نیڪوست. اما از آن برتر، تفحص اندیشہ در دفاع مقدس است، کہ مے‌بایست گشت و پیدا ڪرد و ما خادمیـن،تفحص‌گران اندیشۀ #شهـــداییــــم ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ محمد پامنبری حاج‌ آقا اتابکی بود در میدان صادقیه. من هم گاهی از اوقات چهارشنبه‌ شب‌ها پای منبر حاج آقا جاودان می‌رفتم. محمد بخاطر نوع کارش گاهی فرصت می‌کرد که چهارشنبه‌ها به منبر حاج‌آقا جاودان بیاید. عزیزم * گلم * عشقم * مال تنهایی‌هامون بود و «محمدم» جلوی بقیه. مرا جلوی اقوام «سادات» و جلوی نامحرم و غریبه «سادات خانم» صدا می‌زد. برای خودش که «فاطمه جان»، «عزیز» و ... گاهی حس می‌کنم محمد امانت حضرت زینب سلام الله علیها دست من بود. سختی‌هایش باقی است اما وقتی به آخر سختی‌ها فکر می‌کنم، زیبایی‌ها به سراغم می‌آید. محمد در آخرین پیامک برایم نوشته بود: هرجا باشم عاشقتم. ایران باشم یا خارج، هرجا باشم عاشقتم... می‌گفت: همسر سادات داشتن هم خوب است و هم سخت. فکر اینکه همسرت دختر حضرت زهرا سلام الله علیها است، اجازه بدرفتاری را به آدم نمی‌دهد و از طرفی قدم‌هایش برکت زندگی است. راوی: همسرشهید🌷 @sangarshohada
ایستاده‌اید .. بہ استــــوارے نـــخل‌هاے ســـــربلند ... #شهدا_زمین_گیر_شدیم iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
1_573773.mp3
3.68M
🎧 #بشنوید🎧 روایتگری بسیار زیبا در طلائیه راوی: 🎤 #حجه_الاسلام_والمسلمین_جوشقانیان iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣7⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 379 ـ بابا، موی مردمو نکن! من میدونم چه جور بشری هستم. هیچیم نمیشه... پاشو برو پی کارت! اما امیر مرتب میگفت: «تو شهید میشی سید! من خوابتو دیدم.» موهایم را لای دفترش گذاشت. دفتری که همیشه توی کوله اش داشت و خاطرات و حرفهایش را در آن می نوشت. روز سوم عملیات، منطقه نسبتاً آرام بود. عراق تا آن روز نتوانسته بود گرای درست و حسابی بگیرد اما هواپیماهایش از اولین روز عملیات در آسمان منطقه حضور داشتند و میخواستند قایقهای ما را روی اروند بزنند. اما مهلت پیدا نمیکردند؛ چون شلیکاها و دولولهای خودشان کنار اروند روی تپه ها سالم به دست ما افتاده بودند و بهترین موقعیت را برای پدافند هوایی داشتند. هر هواپیمایی که به طرف اروند شیرجه میرفت هدف قرار میگرفت. خوشبختانه این شلیکاها و دولولها در شب اول حمله سالم مانده بودند. این سلاحها که در ارتفاع حدود بیست متری از سطح آب قرار داشتند و سنگر مانندی برایشان درست شده بود، جان میدادند برای هدف گرفتن هواپیماها. بچه ها هم به شایستگی از این غنایم استفاده میکردند. ما هر بار که سرمان را بلند میکردیم خلبانی را میدیدیم که از هواپیمای آتشگرفته اش بیرون پریده است! یادم هست در عملیات والفجر 8 حدود شصت وپ نج تا هفتاد فروند هواپیما در منطقه سقوط کرد و همان سلاحهایی که دشمن علیه ما تعبیه کرده بود، مهمترین نقش را در این موفقیت بزرگ داشتند. در خط اول عراق به جز حدود ده نفربر، بقیه تجهیزات سالم به دست ما افتاده بودند. با اینکه چرخهای نفربرها پنچر شده بود اما بچهها توجهی به وضع آنها نداشتند و استفاده میکردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣7⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 380 در آن منطقه تنها نقطه ای که مایه نگرانی شده بود جای «نوک» مانندی بود که نیروهای ما از جناحین آن پیش رفته بودند اما آن قسمت دست عراقیها مانده بود. دشمن از فرصت استفاده کرده و در شب بیست و دوم از نیروهای زبده گارد ریاست جمهوری عراق آنجا پیاده کرده بود. این نیروها با عقب ارتباط داشتند و تغذیه میشدند. نیروهایی که به شجاعت و قدرت شهره بودند و در مورد آنها هر چه می شنیدیم، واقعیت داشت. نمونه اش را عصر روز بعد دیدم. آن روز من سرگرم آماده کردن یک قبضه خمپاره 120 بودم. مأموریت پیدا کرده بودیم شب بیست و سوم حرکت کنیم و من از عصر آن روز در حال مرتب کردن خمپاره ای بودم که یک انبار نُه متری مهمات داشت. در دل جنگ این انبار مرا یاد خانه باغمان میانداخت! میخواستم گلوله ها را آماده کنم، گرا گرفته بودم و همانجا مشغول بودم که دیدم یکی از نیروهای مهندسی یک اسیر عراقی را عقب می آورد. بعثی عراقی هیکل درشت و قدِ کشیده ای داشت. آدامسی هم در دهان داشت و بیخیال میجوید! به من که نزدیک شدند دیدم اسیر درجه دار است، میخواستم کمی از او کار بکشم. گفتم: «اینو کجا میبری؟ بده من، مهمات بارش کنم.» اما آن برادر گفت: «نه! خودم کارش دارم.» ـ چه کاری؟! بذارش اینجا یک کم کار کنه. خودم مییارمش عقب! ـ نه! این باید همین حالا بره عقب! ما دیشب چهار نفر از بچه ها را فرستادیم روی لودر اما بعد از مدتی رفتیم دیدیم سر ندارند! این لعنتی دیشب این بلا رو سر بچه های ما آورد! دیگه چیزی نگفتم، با آن آدامس توی دهانش به نظرم یک لاشخور می آمد! ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷12🌷13🌷15🌷19🌷23🌷27🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 158 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_مصطفی_بختی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
✹﷽✹ سلام‌برشهدا کہ حافظ بیت‌المال بودند نہ شریڪ آن ؛ سلام‌برشهدا کہ حامے ولایت بودند نہ رقیب آن ؛ سلام‌برشهدا کہ خدارا حاضروناظر مےدیدند نہ ڪدخدا را... #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada 🕊🕊
ما از سوختن نمے ترسیم ڪہ پروانہ هاے عاشق نوریم و هر جا ڪہ نور #سیدالشهدا باشد گرد آن حلقہ مے زنیم.. #شهید_عبدالکریم_اصل_غوابش🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍با هم قرار گذاشتیم هر ڪسی شهید شد، از اون طرف خبر بیاره. شهید ڪہ شد خوابشو دیدم. داشت می رفت، با قسم حضرت زهرا(س) نگهش داشتم. با گریه گفتم ‹‹مگه قرار نبود هر ڪسی شهید شد از اون طرف خبر بیاره›› بالاخره حرف زد گفت: ‹‹مهدی اینجا قیامتیه! خیلی خبرهاس. جمعمون جمعہ، ولی ظرفیت شما پایینه هرچی بگم متوجہ نمی شید›› ✍ گفتم: ‹‹اندازه ظرفیت پایین من بگو›› . فڪر ڪرد و گفت:‹‹همین دیگه، امام حسین (ع) وسط می شینه و ما هم حلقه می زنیم دورش، برای آقا خاطره می گیم.›› بهش گفتم:‹‹چی ڪار ڪنم تا آقا من رو هم ببره›› ✍نگاهم ڪرد و گفت :‹‹مهدی!همه چیز دست امام حسین(ع) همه پرونده ها میاد زیر دست حضرت. آقا نگاه می کنه هر ڪسی رو که بخواد یه امضای سبز می زنه می برندش. برید دامن حضرت رو بگیرید.›› تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۱۱/۲۵ عملیات نصـر/ ماووت عراق راوی : iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
یڪ #چفّیہ.... چند تڪہ استخوان آوردہ اند تحفہ ای از قد و بالای یلان آوردہ اند...😭 پ.ن: مرز #شلمچه ورود پیڪرهای مطهر۷۲ شهید... سلام بر گمنامان خوشنام خوش آمدید... iD ➠ @sangarshohada🕊🕊