eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 @FF8141
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 عاشقی با سرداردلها 🌷 ♢ به مناسبت ختم داریم □ از تا ماه به مدت چهل روز زیارت عاشورا را هدیه به شهید پر افتخار اسلام و دیگر شهدای فرودگاه بغداد میکنیم ...شهیدی که نیمه شب وقتی همه خواب بودیم در آتش فرودگاه سوخت بخاطر حفظ امنیت ما ○این ختم از شروع میشود تا سیزده دی ماه (روز سالگرد ) به مدت چهل روز ¤عزیزانی که مایل هستند در قرار عاشقی با سرداردلها شرکت کنند هرشب ... در اعلام کنند @R199122 509 🌷 یادشهدا کمتر از شهادت نیست🌷 رو هدیه میکنیم به روح پرفتوح شهدای فرودگاه بغداد... بسم الله...🌷
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 227 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
. گــاهی تمام جمعیت شهر، همان یک نفری است که نیست... روحت شاد حاج قاسم... 💔 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هرگاه آدرس منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه خون کدام شهید است که با آرامش به خانه می رسیم ! 🌷 @sangsrshohada 🕊 🕊
ذره ای دردم ده ای درمانِ من زانکه بی دردت بميرد جانِ من... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
💠شهید حسن فتاحی معروف به حسن امریکایی یا حسن سر طلا پدر و مادرم اصفهانی بودند؛ در کودکی به عراق رفتند و در شهر نجف اشرف مستقر شدند؛ ما هم از کودکی در نجف بزرگ شدیم؛ همسرم مرحوم «جان‌محمد فاتحی» که با برادر و پسرعمویشان به عراق برای کار رفته بودند، در منزل پدرم ساکن شدند؛ بعد از آشنایی با وی ازدواج کردیم. حسن فرزند پنجم خانواده بود که 20 شهریور 1348 در نجف اشرف به دنیا آمد؛ وقتی او دو ساله بود، در سال 1350 ما را از عراق بیرون کردند و زمانی که وارد ایران شدیم، با توجه به سردی هوا ما را به جیرفت استان کرمان بردند؛ برای همه ما که از عراق آمده بودیم، چادر زدند؛ اطراف مان کوه بود. محل موقت زندگی‌مان به قدری جمعیت زیاد بود که یک بار حسن‌آقا را گم کردم و بعد از ساعتی در پشت بلندگو اعلام کردند: «بچه‌ای با موهای طلایی پیدا شده، خانواده‌اش بیایند و او را تحویل بگیرند». بعد از 3 ماه ما را از کرمان به اصفهان منتقل کردند و بعد از 2 ـ 3 سال در شاهین‌شهر ساکن شدیم. او 17 سال بیشتر نداشت و در وصیت‌نامه‌اش برای خواهرانش نوشت: «مثل حضرت زینب(س) باشید»؛ دفعه آخر هم می‌خواست برود، ‌گفت: «اگر من مجروح و زخمی شدم؛ اگر شهید شدم و نیامدم، شما راه مرا ادامه بدهید». تا اینکه پسرم در 14 دی 1365 و در جریان عملیات «کربلای 4» منطقه ام‌الرصاص به شهادت رسید و پیکرش را نتوانستند به عقب بازگردانند. وقتی خبر شهادت حسن آقا را آوردند، آخرین عکس او که با لباس غواصی است، داخل ساکش بود و در نامه‌ای هم نوشته بود: «وصیت نامه‌ام در کمدم است» پدر شهید هم بعد از 12 سال بی‌خبری از حسن آقا به رحمت خدا رفت و بالاخره چهل روز بعد از فوت همسرم، استخوان‌‌های پسرم را آوردند؛ وقتی برای شناسایی رفتیم، استخوان‌هایش تیره رنگ شده بود؛ پلاکش همراهش بود؛ حتی موهای طلایی حسن روی لباس‌هایش بود... 📎 پ ن: بیسیمچی گردان غواصی نوح لشگر سیدالشهدا 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 💠پایان ۳۴ سال چشم‌انتظاری خانواده شهید لطفی 🔹 که به عنوان شهید گمنام در میدان امام حسین(ع) به خاک سپرده شده بود با مطابقت تست Dna شناسایی شد. 🔹مادر این شهید کرجی اظهار داشت: دوری از فرزند بسیار دشوار است اما خوشحالم که فرزندم در راه حفظ وطن شهید شده است. ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹اصغر! سرِ تو بریده میشه... وعده صادقی که به آقای اصغر داد... ▪️از زبان خواهر ، همسر ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📝 یادداشت رهبر انقلاب درباره کتاب زندگی‌نامه خودنوشت شهید سلیمانی منتشر شد کتاب زندگی‌نامه خودنوشت شهید قاسم سلیمانی با عنوان «از چیزی نمی ترسیدم» که مزین به یادداشت رهبر انقلاب اسلامی است، امروز رونمایی شد. متن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیش از مطالعه کتاب به شرح زیر نگاشته شده است: بسمه‌تعالی هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشم‌نواز و دلنواز است. یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدین گونه پاداش دنیائی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفه‌ئی داریم. کتاب حاضر را هنوز نخوانده‌ام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد. رزقناالله ما رزقه من فضله سیّدعلی خامنه‌ای ۹۹/۱۰/۷ 📚 این کتاب شامل دست نوشته‌های شخصی شهید سلیمانی از دوران کودکی و زندگی در روستای قنات ملک کرمان تا میانه‌ی مبارزات انقلابی در سال ۵۷ است. 📚 کتاب «» در دو بخش نوشتار و دست‌نوشت، با ۱۳۶ صفحه، توسط انتشارات مکتب حاج قاسم متعلق به بنیاد حفظ و نشر آثار شهید سلیمانی به چاپ رسیده است. 💻 @Khamenei_ir
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 🔆 محرم و اسارت ۱ چهارشنبه چهارم شهریور ماه سال ۶۶ مصادف بود با اول محرم الحرام ۱۴۰۸ 📺 بعثی‌ها با هدف تحت الشعاع قرار دادن محرم و عزاداری اسرا در شب اول محرم برای هر آسایشگاه یک دستگاه تلویزیون رنگی ۲۱ اینچ آوردند. ممکن است این تاریخ برای همه آسایشگاه‌ها و بندها یکسان نباشد و در واقع با یکی دو روز تاخیر انجام شده باشد. من فکر می‌کنم در ابتدا سه آسایشگاه بند یک صاحب تلویزیون شدند یا هر بند یک دستگاه که به علت کمبود این جعبه جادو بصورت هفتگی بین سایر آسایشگاه‌ها می‌چرخید در مقطعی نیز موقتا چند دستگاه از تلویزیونها را به اردوگاه‌های تازه تاسیس فرستادند که باز الباقی بین همه آسایشگاه‌ها می‌چرخید. چون ورود تلویزیون همزمان بود با آغاز ماه محرم در ابتدا پیرامون وقایع این ایام و در ادامه در خصوص برنامه‌های تلویزیون بحث خواهیم کرد. در غروب روزی که تلویزیون آوردند افسر مربوطه که معمولا چند روز یکبار خود شخصا جهت اخذ آمار به اردوگاه می‌آمد در پایان آمارگیری ، رو به جمع گفت؛ کدام از شما در ایران تلویزیون دارید ؟ همه دست بلند کردند. مجددا سوال کرد کدامتان تلویزیون رنگی دارید ؟ که باز اکثرا تاکید کردند که در منزل تلویزیون رنگی دارند. افسر بعثی که دید ما تلوزیون ندیده نیستیم با ناراحتی صحبتهایش را کوتاه کرد و رفت . این مانور و منت گذاری در همه آسایشگاهها بعمل می‌آید. بعثی‌ها واقعا تصور می‌کردند مردم ایران یک ملت عقب افتاده هستند. البته به مرور فهمیدند که خودشان حداقل پنجاه سال از ما عقب مانده تر هستند. یادم هست در همان اوایل عدنان با اشاره به یکی از نگهبانها که در اردوگاه ، خودی نشان می‌داد اشاره کرد و گفت این رو می‌بینی وقتی می‌خواهد وارد خانه‌اشان شود باید تا کمر از میان آشغال و کاه و علف عبور کند. درک موقعیت موجود و لزوم حفظ وحدت موجب می‌شود از بسیاری از مصادیق در این زمینه خودداری شود. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊