eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 @FF8141
مشاهده در ایتا
دانلود
ای شهیـد ، دستـی بـر آر نفْس ما را هم تخریب کن تا معبرِ آسمان به ‌روی ما هم باز شود 🌷 ۲۷محمدرسول‌اللهﷺ ۲۲بهمن۱۳۷۹_فڪه ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
؛ شهـدا ، مثل آیه هـای قرآن مقدسند تقدس آیه هـای قرآن به این است که حکایت از حق دارند و شهـدا نیز ... 📎پ ن : سالروز شهادت هفت شهید مدافع حرم روز ۲۲ بهمن ماه گرامی باد.🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
25.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 💠مستند شهید ابراهیم هادی انتشار بمناسبت سالروز شهادت 🌷 ●تاریخ شهادت: 61/11/22 ○محل شهادت: فکه/کانال کمیل ●عملیات: والفجر مقدمات ○نحوه شهادت: جنگ تن با تانک ●وضعیت پیکر: جاویدالاثر j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
19.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 🔹خاطره گویی خواهر بزرگوار که در سالروز عروج برادرشان، میهمان مضجع بابرکت شده اند... j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو ‌● 🔆 بالاتر از عمار۳ .... عراقی‌ها برگشتند: یالله بهشون بگو کی شعر رو گفته؟ (وقتی آقای دکتر چلداوی مصرع دوم از بیت دوم را می‌خواند «در اسارت اینچنین غوغا و محشر می‌کنیم » حتما عمار قصه ما درنگ را جایز ندانسته و شجاعانه تصمیم تاریخی خویش را می‌گیرد تا عملا برای مزدوران بعثی تفسیر کند واژه غوغا و محشر را ) علی قزوینی گفت : من هستم عراقی ها او را بردند و با صدای سوت ، ما را به آسایشگاه برگرداندند. معمولا اوقاتی این کار را می‌کردند که می‌خواستند کسی را شکنجه کنند . هیچ صدایی از آن قلعه با چند صد اسیرش نمی‌آمد . دلهره و اضطراب ، امان همه را بریده بود. .... چرا صدای داد و فریاد علی نمی‌آید؟ بخاطر شکنجه باید داد و فریاد او بلند می‌شد . نکند در این مدت علی به شهادت رسیده باشد ؟! گاهی صدای داد و فریاد بعثی‌ها می‌آمد. بعد از مدتی ناگاه صدای پایی در ، راه رو پیچید . خداخدا می‌کردیم از آسایشگاه ما عبور کنند و این دری که تنها حائل بین ما و آن قوم سفاک بود ، از میان برداشته نشود.، اما با شدت ، درب آسایشگاه ۱۵ نفره‌ی ما باز شد و یک بعثی داخل آمد و فریاد زد: احمد عربستانی* بیا بیرون. از شدت اضطراب قلبم داشت می‌ایستاد. احتمال دادم علی زیر شکنجه اسم من را برده باشد . وحشت زده به دنبال نگهبان راه افتادم. مرا به دفتر که شکنجه گاه آن‌ها بود برد صحنه‌ای که آن لحظه جلوی چشمانم ظاهر شد ، یک حماسه‌ی جاودان از سربازان خمینی بود. صحنه ای که به یقین فرشتگان الهی لحظه لحظه‌هایش را با افتخار ضبط می‌کردند. نمایشی الهی که بازیگرش علی بود . فرزند خمینی!. پاهای علی را به چوب فلک بسته و دو نفر عراقی آن چوب را بالا نگه داشته بودند. ع.ک آن جاسوس نامرد هم بایک کابل برقِ سه فاز به پاهای علی می‌کوبید. آن قدر زده بود که روکش‌های کابل همگی باز شده بودند و سیم‌های مسی آن ، ریش ریش و لخت شده بود. با هر ضربه‌ی کابل سیم‌های مسی کف پای علی می‌نشست و خون بود که به اطراف می‌پاشید. پوست پاهای علی... ...ادامه دارد * بعثی‌ها استان خوزستان را جزئی از خاک عراق می‌دانستند و‌ آن را استان عربستان عراق می‌نامیدند لذا بچه‌های خوزستان را با پسوند عربستانی صدا می‌زدند. ادامه دارد..✒️ ⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊