#خاطرات_شهید
●درد و رنج مردم اذیتش میڪرد،
هرگز بی تفاوت نبود همیشه درحال جهیزیه دادن به یڪ خانواده بود مخصوصاً دخـــــتران شـــهدا...
●به فقرا و مستمندان میرسید، به سـاخت مسجد ڪمڪ میڪرد، برای بچه های بی سرپرست مڪانی رو درست ڪرده بود ڪه مدتها بعد از #شهادتش،ڪسی خبر نداشت اگرمیخواست پولشو جمع ڪنه یکی از ثرومتندترین افراد میشد؛ ولی همین ڪه #انقلاب شد، مغـازه اش را ڪرد تعاونی وحــدت اسلامـی از جیبش میگذاشت تا اجناس ارزانتر به دست مردم برسد...
●خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر صلوات...
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بُرد_بُرد
فقط بازی شهدا با دنیا بود ...
هنوز ڪه هنوز است
گل می روید از گامهای استوارشان؛
دروازهای استقامت را
در دقایق اول بازی فتح ڪردند؛
و حملات مقابل را
با وحدت و تدبیر خنثی نمودند...
#جام_شهادت_گوارای_وجودتان
#شهید_جواد_محمدی
#شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
بینِ ما هستند کسانی که فرق دارند! حرف که می زنند جان میدهند برایِ قولشان. اینان دُرهای گران بهایی هستند که میدرخشند بینِ زندگی کسالتبار روزمرهی بقیه و خون میدهند برای اعتقادشان ..!
سربازان امام خمینی (ره) اینگونهاند ...
#جانفدا
#سرباز_روحالله
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
@sangarshohada 🕊🕊
باری اگر حال مرا
خواسته باشید
ملالی نیست!
اینجا با "شهدا" همنشینم ...
#دلتنگی
#نامه_نگاری
#دفاع_مقدس
@sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
●روزی که اومدن خواستگاری گفت که نظامیه من خودم از خدا همسر نظامی خواسته بودم و همیشه دلم میخواست که همسرم نظامی باشه با شغلش مشکلی نداشتم ولی با سوریه رفتن و پیگیری شدیدش کمی مشکل داشتم.میدونستم که اول و آخرش شهید میشه ولی عاشق بودم دلم نمیخواست به این زودی بره حتی بعد عقد بهم گفت:"بانو جان..!؟
●باید برم سوریه بیتاب شدم...گریه کردم و نذاشتم که بره ولی مطمئن بودم و میدونستم که یه روزی واسه دفاع میره اطمینانم وقتی بیشتر میشد که اشکاشو تو سوگ مدافعان حرم میدیدم اشکهای مردی که ندیده بودم جز برای ائمه علیهمالسلام جاری شه عروسیمون فصل سردی بود اسفند ۹۲ فردای عروسی واسه ماه عسل رفتیم مشهد و خودمونو سپرد دست امام رضاعلیهالسلام روزای خوبی بود کنار حوضها میشِستیم و خیره میشدیم
●به ضریح مبارک میدونم که تو همون نگاها هم شهادت میخواست بعد زیارت تو هوای سرد و یخبندون اسفندماه میرفتیم بستنیفروشی و بستنی قیفی میخوردیم و میگفتیم و از ته دل میخندیدیم..تو کارای خونه هم کمک حالم بود و هیچ وقت اخم و داد و بیدادشو ندیدم درست مثه یه گل ازم حمایت میکرد عشقمون شهره ی خاص و عام بود الآن که صبر زینبی دارم شک ندارم که خدای بزرگ و امام حسین علیهالسلام خودشون کمکم کردن تا تحمل کنم...
✍راوی: همسر شهید
📎 پ ن: شهید حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی سال ۱۳۹۶
#شهید_جواد_تیموری🌷
#سالروز_شهادت
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️ساری ، مازندران
وفای به عهد به شیوه شهید جمهور
آخرین دیدار در آخرین شب جمعه عمر شهید رئیسی
همسر یکی از شهدا در این دیدار از شهید جمهور میخواد در جلسه شورای اداری استان به مسولان در خصوص مدیون نشدنشون در قبال خون شهدا تذکر بدن و حاج آقا در جلسه وفای به عهد میکنند
پن:جمعی از خانوادههای معظم شهدای دفاع مقدس، مدافع امنیت و سلامت و مدافعین حرم، بیست و هشتم اردیبهشت امسال در ایام سالروز شهادت شهدای حماسه خانطومان، در موزه دفاع مقدس و مقاومت ساری با رئیس جمهور شهید آیتالله «سید ابراهیم رئیسی» دیدار و گفتوگو کردند
#شهید_همت
همسر شهید همت میگوید:
🔹 من همیشه با کسانی از فامیل و آشنا و حتی غریبهها که فکرهای مخالف داشتند، جر و بحث میکردم؛ چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، اما ابراهیم میگفت: «باید بنشینیم و با همه شان منطقی حرف بزنیم. » میگفتم: «ولی اینها همه اش آدم را مسخره میکنند. »
🔸 میگفت: «ما در قبال تمام کسانی که راه کج رفته اند، مسئولیم. حق نداریم با ایشان برخورد تند کنیم. از کجا معلوم توی انحراف اینها، تک تک ما نقشی نداشته باشیم؟ » گفتم: «تو کجایی که بخواهی نقشی داشته باشی، تو را که من هم نمی بینم. » گفت: «چه فرقی میکند؟ منِ نوعی، برخورد نادرستم، سهل انگاری ام، کوتاهی ام، همه اینها باعث انحراف میشود».
📘 به مجنون گفتم زنده بمان
@sangarshohada 🕊🕊
#یا_جواد_الائمہ_ع💔
به زمین خوردی وآهت دل مارا سوزاند
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان🥀
#شهادت_امام_جواد(ع)🥀
#تسلیت_باد.🥀
@sangarshohada 🕊🕊
#به_وقت_دلتنگی 💔
🌹 #شب_جمعه است و فاتحهای بخوانیم برای شهدا
و عزیزانی که در زیر خاک آرمیدهاند 😔
تقدیر حقیقی جهان ،
در کف مردانی است کہ
پَروای نــام ندارند ...
" تنهــا پَر کاهـی تقـدیم به
پیشـــگاه حق تعالـــــی "
🔸 " در محضـر شهیــد " ...
دوسـت دارم ....
اگر جنازهام به دست شما رسید
پیکر بیجان مرا غریبانه تحویل گیرید
و غریبانه تشییع کنید و غریبانه در
بهشت معصومه قطعه۳۱ به خاک بسپارید
و روی سنگ قبـرم چیزی ننویسید و
اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید:
#تنها_پرکاهی_تقدیم_به_پیشگاه_حق_تعالی
حتما چنین ڪاری بڪنید چون من از روی پر نور و باجمال شهــدای گمنــام خجـالت میکشم که قبر من مشخص و جنازهام با احترام تشییع و دفن شود ولــی آن نوگلان پرپر روی دشتها و کوهها بی غسل و ڪفن بمانند یا زیر تانکها له گردند...
●ولادت : ۱۳۷۳/۹/۱۵ ماهشهر خوزستان
●شهادت: ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ حلب سوریه
#طلبه_بسیجی_مدافع_حرم
#شهیـد_احمد_مکیان
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#داستان_ڪوتاه
سہ برادر با هم هماهنگ بودند
داخل خونه بیرون از خونہ
با هم سر کار مے رفتند،
بعد هم تظاهرات و فعالیت های سیاسے،
آخر هم جبهہ و #شـهــادت...
#ابراهیم شهید شد
#عبدالله مفقود الاثر شد
#حبیب رو هم پس از نہ سال تڪہ ای از استخونهاشو بہ همراه پلاڪ برای خانواده اش آوردند...
#برادران_شهید_جعفرزاده🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#شهدا_و_حضرتزهرا_سلاماللهعلیها
دختر دوممون
خیلی سر به هوا بود
همیشه کفشاشو گم می کرد!
یکروز که داشتیم میرفتیم مسجدجامع
دیدم کفشاش نیست !
برگشت به باباش گفت:
" بابا اگه پای من زخم بشه
فرشای مسجد نجس میشه چیکار کنم؟"
ایشان گفت: بیا بغل من ؛
گفتم: آخه یه حرفی به این بچّه بزن
بگو مواظب کفشاش باشه
هروقت ما اومدیم بیرون کفشاشو گمکرده
دعواش کن تا دیگه کفشاشو گم نکنه.
یه نگاه به من کرد و گفت :
نمیتونم چیزی بهش بگم آخه
همنام "حضرت فاطمه (س) " است.
📎 پ ن: قائم مقام ستاد لشکر۴۱ ثارالله
ولادت: ۱۳۳۵ - کرمان
شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۰۵ امالرصاص
عملیات کربلای چهار
مزار: گلزار شهدای کرمان
#شهید_سردار_عبدالمهدی_مغفوری🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#سردار_دلها
من نــہ آنــم ڪــہ تـوان ڪــرد فراموش
#طُـــرا... ❤️
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
📣 همسر شهید صیاد شیرازی درگذشت
🔸عفت شجاع، همسر سپهبد شهید علی صیادشیرازی پس از طی یک دوره بیماری دارفانی را وداع گفت و به همسر شهیدش پیوست.
@sangarshohada 🕊🕊
بعضی لباس دامادی هم گرفته بودند
ولی لباس غواصی پوشیدند و
به معشوق رسیدند ...
#شهید_حمیدرضا_گودرزی
#شهید_عباسعلی_فرمنی
#غواصان_کربلای_چهار
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
@sangarshohada 🕊🕊
شهیدی ک خلعت زیبای شهادت را
با لباس دامادی یکی کرد ...
سردار شهید «مجید زارعی»
قائممقام گردان حُنین تیپ نبیاکرمﷺ
هنوز ۲ هفته از داماد شدنش نگذشته بود
که عازم جبهه شد و در تاریخ ۲۷ مهر۱۳۶۳
و در سن ۲۱ سالگی در عملیات عاشورا
(منطقه میمک) به فیض شهادت رسید.
#تازه_داماد
#روحششاد_باصلوات
@sangarshohada 🕊🕊
🥀 چفیه خونی
عملیات بیتالمقدس تمام شد
خبر داشتم شهید شده....
بهدنبال جنازهاش گشتم و پیدایش کردم.
چفیه خونی دور گردنش بود.
ترکش به فک و صورتش خورده بود.
حرفهایش چند دقیقه قبل از خداحافظی
یادم آمد و بیاختیار اشکهایم سرازیر شد...
علی چفیهاش را پهن کرد.
نان و غذایمان را گذاشتیم روی آن
لقمه اول و دوم را برداشتیم
که یکی از بچهها آمد و گفت:
«علی! بلند شو بریم.»
علی غذایش را گذاشت و سریع بلند شد.
انگار دنبال چیزی بود که گفتم:
«چفیهات رو لازم داری؟
اشکالی نداره، بیا چفیه من رو بگیر.»
راضی نشد. اصرار کردم با دلخوری گفت:
« واسه چی اصرار میکنی؟!
اگه من شهیدشم، چفیهات خونی میشه،
نمیتونم بهت پس بدم.»
ازش دلگیر شدم. از پشت، سرم را گرفت
و گردنم را بوسید. گفت:«خداحافظ رفیق!»
در نورد اهواز ماندیم و او رفت ....
(به نقل از همرزم شهید، علی بابایی)
#خاطرات
#شهید_علی_نیکوئی
#روحش_شاد_باصلوات
@sangarshohada 🕊🕊
⚘برای تشکّر ...
یه روز دیدم در میزنند رفتم پشت در، دونفر بودند. یکیشون گفت : منزل صیادشیرازی همین جاست؟ دلم هری ریخت. گفت: جناب سرهنگ براتون پیغام فرستادند و بعد یه پاکتی بهم داد ، اومدم توی حیاط و پاکت رو باز کردم ، هنوز فکر میکردم خبر شهادتش رو برام آوردند ، دیدم توی پاکت یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر و داخل آن نوشته بود: «برای تشکر از زحمتهای تو ، همیشه دعات میکنم» از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد...
به نقل از مرحومه عفت شجاع
همسر شهید سپهبد صیادشیرازی
در سفر آخرت
نگاه و دعای همسر شهیدت
بدرقهی راهت بانو
@sangarshohada 🕊🕊
آهای بچه شیعه ها
سربازانِ سید علی...
پست نگهبانی ما تمام شده
حالانوبت شما است...
سلاح ما دست دشمن نیفته..
نگذارید مملکت دست نا اهلان بیفتد...
#سالروز_شہادت_شهیدان🌷
#شهیدسیدعلی_منصوری
#شهیدعباس_دانشگر
#شهیدسیدرضا_حسینی_نوده
#شهیدحسینعلی_پور_ابراهیمی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
💠زهی خیال باطل
●| یک ماه بعد از نامزدی اش آمد پیش من؛ گفت «میخواهم به سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم؛ اما چرا آنقدر اصرار میکنی که الان بروی؟
●عباس گفت «حاجی؛ من دارم زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت
●چون تازه داماد بود رفقای عباس در سوریه همقسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم به ایران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچهها گفتم: زهی خیال باطل...!!! خداوند برای او نقشه کشیده بود؛ عباس درس عاشقی را چشیده بود و باید میرفت.
📎پ ن : شهیــدی ڪہ ماننـد مادرش زهــــــرا بین #در و #دیــوار
سوخت و پــــرڪشیـد .
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#سالروز_شهادت
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊