🔺چهل سال ازانقلاب گذشت اما بہ اندازه چهل مسئول کہ بہ آرمانهای امام پایبند باشند نداشتیم! چهل سال گذشت ومردم وفادار چندین چهلهزار جان و مال و فرزند برای حفظ این آرمانها دادند وهنوز ایستادهاند وخون میدهند اما مسئولین چہ کردند!؟فرزندان روحاللہ حقیقت این تصویرند،نہ منتسبان بہ امام
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :9⃣7⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 480
با اتوبوسها به سوی منطقه آموزش حرکت کردیم. آنجا روستایی در نزدیکی کارون به نام موقعیت «شهید اجاقلو» بود. روستاهای آن حوالی از اولین روزهای جنگ تحمیلی خالی شده بود و این از نظر حفاظت اطلاعات برای ما خیلی خوب بود. چند اتاق کاه گلی روستا، مخروبه بود و به درد سکونت نمیخوردند. ما در چادرها مستقر شدیم.
روز اول با قایق روی آب رفتیم. قرار بود آموزش غواصی ببینیم اما هنوز لباس غواصی نیاورده بودند. آن روزها فرماندهان میگفتند این لباسها با قیمت بالا توسط رابطه ایی از کشور کانادا خریداری میشوند.
دو روز از حضور ما در منطقه میگذشت که باران شدیدی در خوزستان بارید. شدت باران به حدی بود که در بعضی شهرهای جنوب سیل جاری شده بود. لشکرها و قرارگاهها امکاناتشان را به مناطق سیل زده می فرستادند. بیش از هفت هزار چادر برای مردم سیل زده ارسال شد. وضع به گونه ای بود که برای چند روز حتی نان هم به ما نرسید! در آن اوضاع وسایلی که از شهر خریده بودیم واقعاً به دردمان خورد. البته ما حدس نمیزدیم امکان دارد با کمبود نان هم روبه رو شویم وگرنه فکر نان را هم میکردیم. در آن شرایط باز هم کسی اجازه ترک اجاقلو را نداشت.
بارش شدید باران باعث بالا آمدن سطح آب کارون شد. آب بالا آمد، وارد نخلستان شد و جاده های منطقه را قطع کرد، از جمله جاده ای که ما در آن حرکت میکردیم. همه سعی ما این بود جلوی پیشرَوی آب را به سمت چادرهایمان بگیریم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :0⃣8⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 481
به جز گردان حبیب، گردان ولیعصر از نیروهای زنجان هم در آن موقعیت چادر زده بودند. آرام آرام آب به سمت چادرها پیش می آمد و ممکن بود با ورود آب به چادرها همه برنامه ها به هم بریزد. بیل و کلنگ هم نداشتیم که بتوانیم جلوی آب را سد کنیم. دو دستگاه لودر به سمت منطقه آمده بود که یکی از آنها داخل آب کارون افتاد و آب متلاطم رودخانه که در حال طغیان بود، لودر را با خود برد! آن روز ما به جای آموزش غواصی با بشقاب و دیگ و قابلمه و هر چه که به عقلمان میرسید مشغول درست کردن سدی جلوی آب شدیم! ظرفها را از خاک پر میکردیم تا جلوی آب را سد کنیم. شرایط سختی پیش آمده بود. سیلاب جاده ها را قطع کرده بود و غذا نمی آمد. هلیکوپترها هم نمی توانستند غذا بیاورند چون محل آموزش لو میرفت. میگفتند اگر پنج شش روز مقاومت کنیم آب فرو مینشیند و کارها درست میشود. آن روز از صبح تا شب همه مشغول کار بودیم؛ یکطرف محمد سوداگر ـ که فرمانده یکی از گروهانهای گردان حبیب بود ـ به کمک بچه ها گونیها را پر از خاک میکرد، یکطرف با ظرف و دست خالی جلوی آب سد میبستیم. تقریباً موفق شدیم جلوی آب را بگیریم. روز بعد آب آرام گرفت و ما آموزش را از سر گرفتیم.
آموزش با اشنوگر انجام میشد. در مرحله اول وقتی لباسهای غواصی را تحویل گرفتیم، فقط دو دست لباس پنج تکه بین آنها بود که بلوز، شلوار، کلاه و دو دستکش غواصی و البته کفش غواصی یا «فین» مجزا بود. باقی لباسها از شلوار تا کلاه یک تکه و پوشیدنشان سخت تر بود. یکی از لباسهای چند تکه را من برداشتم و دیگری را رحیم صارمی که آن روزها به عنوان معاون گردان کنار آقا سیدفاطمی کار میکرد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_وچهارمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷9🌷10🌷12🌷13🌷15🌷19🌷21🌷22🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_456_780)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#تولدت_مبارک_هادی_جان🎉
⇠ماه بهمن
⇠ماه پیروزی انقلاب اسلامی ایران
⇠ماه تولد هادی ذوالفقاری و شهادتش
⇠ماه شهادت حاج ابراهیم و جاوید الاثر شدنش
↫ آری امروز ۱۳ بهمن مصادف با سالروز تولد #شهید_مدافع_حرم_محمد_هادی_ذوالفقاری است.
⇠پس سلام بر هادی
⇠سلام به روح بلندت که هم اکنون در جنت الهی مهمان بهشتیان و در کنار دوستان شهیدت هستی
⇠سلام ما را هم به همه آنها برسان...
↫ بهمن، ماه تاثیر گذاری برای مشتاقان هست:
⇠پیروزی انقلاب اسلامی
⇠عروج حاج ابراهیم هادی
⇠سالروز تولد و شهادت هادی ما،
↫خوشا به حالت که وقتی برای خودت دوست شهیدی انتخاب کردی به عهد و وفایت با او عمل کردی
و بالاخره آنگونه که دوست داشتی تو هم به درجه رفیع شهادت نائل آمدی و به خیل دوستان شهیدت پیوستی.
✍هادی عزیز می دانم که بر احوال تک تک ما آگاهی ، در روز تولدت به یادت هستیم ، تو هم به یاد ما باش و برایمان دعا کن🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
4_5850717902172323873.mp3
5.48M
🎧 #بشنوید🎧
🎵 مجاز حقیقی
روایت #حاج_حسین_یکتا از شباهتهای دفاع مقدس با نبرد جبهه فرهنگی در فضای مجازی
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❌ #ویژه #ویژه
♨️تحلیل چندین ماه پیش توسط مقام معظم رهبری از #نقشه_دشمن
📍دشمن دنبال چیست؟⁉️
🔸من عرض میکنم دشمن
1⃣یک هدف کوتاهمدّت دارد،
2⃣یک هدف میانمدّت دارد،
3⃣یک هدف بلندمدّت دارد.
1⃣ #هدف_کوتاهمدت دشمن به هم زدن #امنیت_کشور است،
ایجاد #آشوب و #فتنه در کشور است،
از بین بردن این افتخار بزرگ است که جمهوری اسلامی بحمدالله از آن برخوردار است.
ما در یک منطقهی پر از تشنّج، پر از ناآرامی، بلکه در یک دنیای پر از تشنّج و ناآرامی، توانستهایم محیط امنی را برای کشور خودمان به وجود بیاوریم.
2⃣❗️#هدف_میانمدت آنها مسئلهی #اقتصاد کشور است،
📍مسئلهی #معیشت مردم است.
اقتصاد بایستی حرکت نکند، معیشت مردم بایستی لنگ بماند، کار و تولید باید در کشور پایین بماند، #بیکاری باید بهعنوان یک بلا در کشور عمومیّت پیدا کند،
مردم بایستی از جمهوری اسلامی و از نظام اسلامی بهخاطر مشکلات معیشتی ناامید و مأیوس بشوند.
این هدف دشمن است؛ دنبال این هستند، دارند تلاش میکنند، برایش #برنامهریزی میکنند، به قول خودشان #اتاقهای_فکر تشکیل میدهند، برای اینکه بتوانند این کار را در کشور ما انجام بدهند. این هدف میانمدّت آنها است که دنبالش هستند.
3⃣❗️#هدف_بلندمدت هم، #اصل_نظام اسلامی است.
یک روزی صریحاً میگفتند که نظام اسلامی باید از بین برود؛
بعد دیدند این حرف، حرفی است که به ضررشان تمام میشود و اوّلاً، نمیتوانند و در آن میمانند و آبرویشان پیش طرفدارانشان، دولتهای وابسته و مزدورشان در دنیا میرود؛
[لذا] آمدند این را تعدیل کردند و گفتند: تغییر رفتار جمهوری اسلامی. بنده همانوقت به مسئولین عزیز کشور گفتم: آقایان! توجّه داشته باشید که #تغییر_رفتار_با_تغییر_نظام_هیچ_فرقی_ندارد.
معنای تغییر رفتار این نیست که اگر صبح ساعت هفت میآمدیم، حالا هفت و نیم یا شش و نیم بیاییم. تغییر رفتار یعنی اینکه راه اسلام را میرفتیم، راه انقلاب را میرفتیم، خطّ امام را میرفتیم، حالا زاویه بگیریم؛ اوّل ۲۰ درجه، بعد ۴۵ درجه، بعد ۹۰ درجه، بعد ۱۸۰ درجه در طرف مقابل حرکت بکنیم؛ تغییر رفتار یعنی این؛ یعنی همان از بین بردن نظام اسلامی؛ این هدف بلندمدّت آنها است.
📕بیانات در دانشگاه امام حسین(ع)
۱۳۹۶/۰۲/۲۰
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :1⃣8⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 482
همه حتی خود آقا سیدفاطمی هم آموزش غواصی میدیدند. تا آن روز در عملیاتهای خیبر، بدر و والفجر 8 از نیروهای غواص استفاده شده بود ولی در آن سه عملیات نیروها روی آب شنا کرده بودند در حالی که این عملیات فرق میکرد.
وقتی با اشنوگر تمرین میکردیم با ساختارش عملاً آشنا شدیم. از طریق اشنوگر میشد نفس کشید و اگر سر دیگر آن هم زیر آب میرفت فیلترهایی که سر اشنوگر بود مانع ورود آب به داخل اشنوگر و دهان ما میشد و فقط راه هوا را میبست. اگر کمی بالا می آمدیم با حرکت بازدم، آب فرو رفته در آن بیرون میریخت و راه نفس باز میشد. قسمت بالای اشنوگر که معمولاً بیرون آب بود به همان رنگ آب بود. آب کارون هم که همیشۀ خدا گل آلود بود و رنگ خاک را داشت! حدود ده سانتیمتر از نی ها بالای آب بود و چنانچه نیروها در یک ستون حرکت میکردند با کمی دقت میشد مسیر آنها را از روی حرکت نی ها پیدا کرد. البته پیدا کردن این نیها روی آب کار ساده ای نبود.
در مورد لباس غواصی به ما میگفتند امکان غرق شدن با این لباس وجود ندارد، هر کس لباس غواصی بپوشد میتواند غیر از خودش یکی دیگر را هم روی آب نگه دارد. بعد از پوشیدن لباس به کمک وزنه های مخصوصی که به کمر بسته میشد و سنگینی آن باید متناسب با وزن هر فرد بود، غواص زیر آب میرفت. به همه گفته شده بود هر وقت احساس کردید در آب فرو میروید میتوانید یکی از وزنه هایی را که به شما وصل است با کشیدن دستگیره رها کنید تا روی آب بیایید.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :2⃣8⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 483
محرم را ول کردم برود. او داد میزد: «خفه شدم... خفه شدم...» میدانستم با لباسی که به تنش است هیچوقت خفه نمیشود.
ـ بذار هر چقدر میخواد داد بزنه!
جریان آب محرم را با خود برد...
آموزش تا ظهر طول کشید و نیروها از آب بیرون آمدند. همه به طرف چادرها رفتیم. به دلیل سیلاب غذایی در کار نبود، هر چقدر دلت میخواست عسل بود اما یک تکه نان نمیشد پیدا کرد. وضع طوری بود که بچه ها به جای ناهار با دست عسل میخوردند. هنوز از محرم خبری نبود ما هم دنبالش نرفتیم چون در حال آموزش بودیم و وظیفه محرم این بود که به هر ترتیب خودش را بیرون بکشد. تا عصر خبری از او نشد. کمکم نگرانش شدم.
ـ خدایا! پس این محرم کجا ماند؟
از آن طرف بنده خدا محرم داد و فریادکنان با جریان آب پیش رفته و به منطقه آموزش غواصی لشکر 25 کربلا رسیده بود. همینطور در مسیر آب از منطقه آموزش چند لشکر گذشته بود تا اینکه بالاخره قایق یکی از لشکرها او را از روی آب گرفته و فهمیده بودند نیروی لشکر عاشوراست. آن شب نگرانش بودم. ساعت حدود ده شب بود که او را آوردند. رفتم به احوالپرسی اش، وقتی مرا دید شروع کرد به بد و بیراه گفتن. عصبانی بود. میگفت: «آخه بگو بابات غواصه؟ ننه ت غواصه؟... منو آوردین اینجا که غواص بشم؟!»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_وچهارمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷9🌷10🌷12🌷13🌷15🌷19🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_461_780)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍« به تاریخ ۹۴/۱۰/۵ ساعت ۲۳ و نیم شب، چند سطری وصیت نامه مےنویسم، علےوار زیستن و علےوار زندگے کردن را و حسین وار زیستن و حسین وار زندگےکردن و حسین وار شهید شدن را دوست مےدارم.شهادت در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور، شرڪ و الحاد مے زند و خواهد زد.
✍ببین ما به چه روزے افتـاده ایم و استکبار جامعه را به لجنزار کشیده است ولے چاره ای نیست، این ها سد راه اسلام شده اند و باید برداشته شوند تا راه تکامل طے شود.مادرجان و پدرجان شما را قسم مےدهم ڪه اگر به خاطر من گریه کنید اصلا از شما راضے نخواهم بود،زینب وار و علےوار زندگے نمایید و مرا به خدا بسپارید.
#شهید_علیرضا_مرادی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
✅ #سوال : چرا الان را با #چهل سال قبل مقایسه می کنید و آیا رژیم #پهلوی اگر بود همین کارها را انجام نمی داد!؟ و یا احتمالا بهتر از این ۴۰ سال دستاورد نداشتیم!؟
◀️ پاسخ: سوال مهمی است و جواب دقیقی هم دارد! رژیم پهلوی بیش از نیم قرن فرصت داشت تا کشور را بسازد (۳۷ سال فقط دست محمدرضا شاه بود) خوب طی این نیم قرن و در حالی که نه تحریم و نه دشمنی داشت و جمعیت کشور یک چهارم الان بود، و فروش نفت ایران از ۲ میلیون بشکه در روز تا ۶ میلیون بشکه در دهه پنجاه! (۳ برابر زمان احمدی نژاد) چه دستاوردهای داشت!؟ مثلا در عرصه کشاورزی، محرومیت زدایی، بهداشت و.. کشور چقدر پیشرفت داشت!؟
فقط هم این داستان نیست؛ چقدر ایران مستقل شد؟ چقدر خودکفا شد!؟ چقدر برای مردم آزادی و عدالت ایجاد کرد!؟ چقدر حق انتخاب و تعیین سرنوشت برای مردم فراهم کرد!؟ از نظر بهداشتی و آموزشی و رفاه برای مردم چه کرد!؟ آیا ۳۷ سال برای یک نفر کم است که نه تحریم است و نه جنگ دارد و نه نحران جمعیت دارد و با همان آمریکایی که امروزه یک عده نادان به دنبالش میگردند هم ارتباط صمیمی داشت!!!
انقلاب اسلامی چهل سال فرصت داشته (تقریبا به اندازه محمدرضا شاه) اما یک چهارم این زمان درگیر جنگ بوده، تمام این مدت تحریم بوده و فروش نفتش به یک سوم شاه کاهش پیدا کرده، جنگ روانی و جنگ فرهنگی علیه آن به راه انداخته اند اما دستاوردهای این چهل سال حداقل چهل برابر آن 53 سال است!
منصف باشیم و حقجو..
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :3⃣8⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 484
می خندیدیم و سعی میکردیم جلوی عصبانیت او را بگیریم. من اسم برادر شهیدش مجید را می آوردم بلکه به خاطر او بد و بیراه نگوید، اما محرم ملاحظه برادرش را هم نمیکرد. میگفت: « شما به من بگید بار یک تریلی را در عرض ده دقیقه خالی کن، میکنم! اما من زیر آب چه کنم؟ یه تیربار به من بدید تو خشکی با یه گروهان عراقی طرف بشم اما آخه زیر آب چه کنم. مگه من راستی راستی غواصم؟» سعی میکردم آرامش کنم، میگفتم: «آقا محرم! به هر حال موقع آمدن قرار مدارمان را گذاشتیم. قرار شده هر کی میاد آموزش غواصی ببینه!» محرم هم حرف خودش را میزد:اگه همهتون بمیرید، بازم من آموزش نمیبینم! انصافاً محرم خصلتهای خاصی داشت. مثلاً امکان نداشت در جایی که او بود ظرف کثیفی مانده باشد چون خودش همه را می شست، ما دوستش داشتیم و سعی میکردیم دلش را به دست بیاوریم. تا پاسی از شب آنقدر گفتیم و گفتیم که کمی قانع شد و آرام گرفت.
آن روزها در گروهان دو گردان حبیب بودم. اصغر علی پور، محمد سوداگر و عبدالعلی مطلق فرماندهان گروهانها بودند. فرج قلیزاده، علیرضا سارخانی و من مسئول دسته های گروهان بودیم.
چند روز بعد در ادامه آموزش، دسته علیرضا را پخش کردند و گروهان شد دو دسته، دسته آقا فرج و من. حسن حسین زاده و عده ای از نیروها به دسته فرج رفتند و خود علیرضا به همراه « حبیب رحیمی» و باقی نیروهای دسته به دسته ما آمدند. مسئولان تیمهای دسته ما شدند «حسین نصیری»، حبیب رحیمی و رحیم باغبان. حبیب معاون دوم من بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :4⃣8⃣4⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 485
دسته سی و پنج نفری ما با آمدن نیروهای دسته دیگر به چهل وپنج نفر رسید. از بین بچه های آن دسته غواصی حمید غم سوار، سعید پیمانفر، «محمد صدقی»، «رضا جودت»، «غلامرضا جشنی پور»، «مازیار نوری»، «رشید رنجبر»، «پرویز جودت»، «ایوب نصیراوغلی» و «اسماعیل اندروا» را خوب به یاد دارم.
بین بچه ها سعید پیمانفر صدای خوبی داشت. معمولاً وقتی نیروها از چادرها بیرون می آمدند و به ستون می شدند تا کنار آب برویم سعید را جلوی ستون می گذاشتم و میگفتم: «بخوان!» سعید با آهنگ خوشی شعر معروف شهریار در مدح حضرت علی(ع) را، که آن روزها به شکل سرود از رادیو پخش میشد، میخواند.
علیای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
او میخواند و بعضی قسمتها را بچه ها با هم تکرار میکردند. وقتی پای آب میرسیدیم گاهی با دسته فرج قلیزاده مسابقه میگذاشتیم. آقا فرج دسته خودش را میبرد و من بچه های دسته خودم را و سعی میکردیم از هم جلو بزنیم. این حالت رقابت و مسابقه تأثیر خوبی بر روحیه بچه ها داشت. بچه ها مشتاقانه و با غیرت در آموزشها حاضر میشدند، شرایط غواصی در آن هوا باورنکردنی بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_بیست_وچهارمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@FF8141
🌷15🌷19🌷
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_461_780)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊