eitaa logo
سنگرشهدا
7.4هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
3هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر 🇮🇷 الله اکبر ▫️آسمان امشب مملو از عطر «الله اکبر» خواهد شد . 🇮🇷همه با هم راس ساعت 9 شب تکبیر الله اکبر سر خواهیم داد.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ #۲۲بهمن
امشب شهادت نامه عشاق امضا مي شود... فردا ز خون عاشقان اين دشت غوغا مي شود.. 🍂شهادت : ۶۱/۱۱/۲۲ - #فکه ( #کانال_کمیل ) iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 498 به ما می گفتند شما گردان غواصی هستید ولی زیاد وارد کیفیت محل عبور نیروها نمیشدند. با این همه به نقشه که نگاه میکردیم خوف به دلمان میافتاد. نه خوف از دشمن بلکه خوف از موقعیت سخت منطقه. معتقد بودیم یک جان داریم و هر جا خدا بخواهد میگیرد، این ترس، ترس عدم موفقیت در انجام کار بود. تنگه ای را روی نقشه میدیدیم که میگفتند عرضش یکصدوپنجاه متر است و هر دو طرف ساحل آن عراقیها هستند. ما باید از کنار نهر «عرایض» در خرمشهر حرکت میکردیم و در حدود هفت کیلومتر در آب پیش میرفتیم تا به پتروشیمی بصره برسیم. در صورتی که بدون درگیری به ساحل میرسیدیم وظیفه گردان حبیب تصرف پتروشیمی بود؛ جای باعظمتی که روی نقشه کوچک به نظر میرسید. پشت پتروشیمی سومین خط عراق بود که بعد از تصرف آنها باید به طرف جزیره ماهی که سمت ایران بود، حرکت میکردیم و آنجا به گردانهای لشکرهای دیگر محلق میشدیم. توجیه کلی عملیات که تمام شد من از آقا سید پرسیدم: «ما که حدود شش کیلومتر وسط دشمن پیشرَوی میکنیم اگر ما را دیدند و زدند، اگر کسی زخمی شد و سروصدا کرد و دشمن متوجه شد آیا اجازه درگیری در وسط آب را داریم!» در جلسه اول پاسخ من منفی بود. ـ آقا سید! اینطوری که اونا ما رو میزنند. ـ بعداً جواب میدم. نقشه باید بیشتر توجیه میشد. تا حد امکان به کمک دوربینها و اگر شده باید جلو میرفتیم و محل حرکتمان را میدیدیم. از همان جلسه اول فکرم مشغول شد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :8⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 499 اینجا با اروند و والفجر 8 فرق داشت. در اروند یک طرف ساحل دست خودمان بود و یک طرف دست عراق. ولی اینجا باید بیش از شش کیلومتر در آبی که دو طرفش دست عراقیها بود، غواصی میکردیم. در همان روزهای آخر با دوستم «مهدیقلی رضایی» که از بچه های اطلاعات بود، صحبت میکردم. از حرفهایش حدس زدم عملیات لو رفته است. او میگفت عراق در حال بستن تنگه است و دارد با میله هایی آن تنگه را میبندد. با حرفهای او و تحلیل شرایط منطقه فکر میکردم این عملیات انجام نخواهد شد اما به کسی چیزی نمیگفتم. البته او هم ناامیدمان نکرده بود و میگفت پنجاه درصد امکان عملیات هست. در جلسات توجیهی بعدی در مورد نحوه حرکت و درگیری سؤالات بیشتری میکردم. هر مسئولی که شب عملیات عهده دار هدایت نیروها بود کاملاً به جزئیات واقف میشد. قضیه درگیری در حین حرکت چند بار مطرح شد. آقا سیدفاطمی قبول نمیکرد در صورت درگیری، بچه ها را به ساحل بکشیم، اما در آخرین جلسه به من گفت: «هرجا درگیر شدید بکشید بالا. اگر به پتروشیمی نرسیدید عیبی نداره ولی به ساحل برین و از اونجا پیشرَوی به طرف پتروشیمی را ادامه بدید.» آخرین روزهای آموزش داشت سپری میشد. حالا دیگر بیشتر بچه ها در غواصی ورزیده و ماهر شده بودند. مطابق معمول وقتی دسته به ستون یک به سمت آب میرفت سعید پیمانفر هم سرود مورد علاقۀ ما را میخواند: بار دگر شور دگر عشق و صفا را بر همه فرزند علی کرب و بلا را نالۀ مردان خدا تا حرم کبریا گشته به شمشیر جفا، از تن او سر جدا شور حسینی تا به سر ما راه خمینی همسفر ما ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷7🌷8🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷26🌷27🌷28🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#اطلاعیـہ 🔻چهارمین سالگردشهادت #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری باسخنرانی : سردار نقدی #مداحی : حاج امیرعباسی حاج علی جهانبخش کربلایی وحیدمنیعی #زمان : پنج شنبہ ۲۵ بهمن ماه ساعت ۱۵:۳۰ #مکان : بهشت زهرا ، روبروی قطعہ ۲۶ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 217 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهدای_گردان_کمیل ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
🇮🇷﷽🇮🇷 ✍سلام صبح بخیر اے شهید نام من را هم بنویس ↫«من هم امروز بہ راهپیمایی ۲۲بهمن مے آیم #شهید_محمد_اینانلو #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🇮🇷
✍داشتیم می رفتیم سمت هلی‌کوپترها؛ توی مسیر آقا مهدے یک دور تسبیح «مرگ بر آمریکا» گفت ؛ می گفت آقای مشڪینی فرمودند : ثواب گفتن «مرگ بر آمریڪا ڪمتر از صلوات نیست #شهید_مهدی_باڪرے @sangarshohada🕊
انقلاب ڪردیم ڪه زمینه ساز ظهور امام زمان ارواحنافداه باشیم، چهل سال گذشت اما برنگشتی آقا... ۲۲بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران گرامی باد🌸🍃 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
✍همیشه از خدا میخواست گمنام بماند خدا هم دعایش را مستجاب ڪرد ابراهیم سالهاست ڪہ گمنام و غریب در فڪہ مانده تا خورشیدے باشد براے راهیان نور #_۲۲_بهمن_سالروز_شهادت #شهید_ابراهیم_هادی @sangarshohada🕊
🔰امروز جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ پنج روز است که در #محاصره هستیم. آب و غذا و مهمات نداریم. شمار بچه های #کانال_کمیل بسیار کم است و بسیاری شهید و یا زخمی شدند. باقی از هم از عطش فراوان توانی برایشان نمانده است. امیدواری دادن های ابراهیم بهترین رزق این چند روز برای بچه ها بود.. ابراهیم می گفت : اگر همگی هم شهید شویم تنها نیستیم، مطمئن باشید مادرمان #حضرت_زهرا سلام الله علیها می آید و به ما سر می زند. در همین حال رزمنده ای فریاد زد : مادر بخدا قسم اگر گردان کمیل در مدینه بود هرگز نمی گذاشتند به تو سیلی بزنند. نوای مادر مادر در کانال طنین انداز شده بود...😭 کماندو های عراقی به کانال رسیدند و شروع کردند به #قتل_عام بچه های باقی مانده کمیل و حنظله بچه های کمیل و حنظله همراه با راهپیمایی ۲۲ بهمن در شهرهای مختلف ایران داشتند حماسه دیگری رقم می زدند. ابراهیم باقی رزمندگان را به عقب راند و خود در برابر کماندوها مقاومت می کرد که ناگهان نوایی بلند شد : ابراهیم شهید شد...😭😭😭 #شهید_ابراهیم_هادی #سالروز_شهادت🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#ڪلام_شهید : بـرادران من! خودرا دست ڪم نگیرید! دنیا و ابـرقدرتهای دنیا از لباس سبز مـا و اسم مـا میترسند و آن هم بخاطر ایمان درون قلب شماست! #شهید_مهدی_ثامنی_راد #سالروز_شهادت🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ روايت #حاج_حسين_يكتا از چهل سالگی انقلاب اسلامی 🔹 چهل سال از انقلاب گذشت و چهل سياهی به ذغال ماند! iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣0⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 501 وضع گروهان ما از لحاظ ترشیجات و غیره خوب بود و وسایلی که از شهر برده بودیم هنوز موجود بود اما در آخرین روزها، گروهان ما را بین دو گروهان دیگر پخش کردند. فرمانده گروهان ما اصغر علی پور بود. او با بدن مجروح و ضعیفش نتوانسته بود آموزش غواصی را تمام و کمال ببیند. از سیصدوپنجاه نفری که به نام گردان حبیب در حال آموزش بودیم حدود سی نفر از بچه ها همین وضع را داشتند و ناموفق بودند. اصغر به رغم همه تلاشهایش نتوانست خوب یاد بگیرد. ظاهراً در سطح فرماندهی لشکر تصمیم بر این شده بود یک گروهان آبی ـ خاکی درست کنند که اصغر آقا به فرماندهی آن گروهان تعیین شد. دستۀ ما را به گروهان مطلق دادند و دستۀ فرج قلیزاده را به گروهان سوداگر. همۀ این تغییرات در فاصله دو سه روز مانده به اتمام آموزش انجام شد که کمی ناهماهنگی هم در پی داشت. بدین ترتیب، گروهان حبیب به دو گروهان غواصی تبدیل شد که فرماندهان گروهانها، عبدالعلی مطلق و محمد سوداگر بودند. گروهان اصغر علی پور هم به عنوان گروهان سوم قرار بود بعد از رسیدن غواصها به خط دشمن با قایقها حرکت کنند که این گروهان از مجموع نیروهای جا مانده از گروهانهای غواصی به اضافه نیروهای اعزامی جدید تشکیل میشد. از دسته ما محرم و یکی دو نفر دیگر هم به این گروهان پیوستند. در جمع دسته، دو نفر نیروی میانسال داشتیم که در بین بچه ها که میانگین سنشان به هفده هیجده سال می رسید مسن می نمودند. به این دو نفر هم تأکید میکردم به گروهان آبی ـ خاکی بروند چون در آموزش غواصی ناموفق بودند اما نمی پذیرفتند. در همان روزهای جابه جایی نیروها دیدم این دو نفر به شدت گریه میکنند. رفتم سراغشان. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣9⃣4⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 500 شنیدن این سرود مخصوصاً با صدای سعید که از بچه های بامعرفت جبهه بود حال و هوای خاصی به آدم میداد. روحیه بچه ها در این فضا بهتر میشد. روزهای قبل از عملیات ظاهراً از طرف قرارگاه لشکر گروهی برای فیلمبرداری به منطقه آمده بود. آنجا یکی دو نفر از بچه ها صحبت کرده و بعد مرا هم لو داده بودند! خبرنگار آمد سراغم. فیلمبردار هی میچرخید تا از چهرۀ درب و داغون من فیلم بگیرد، من هم نمی گذاشتم. کار خودمان شده بود فیلم! کار به جایی رسید که از دستشان فرار کردم. من میدویدم و آنها هم دنبال من، بالاخره از خیر من گذشتند! آخرین مرحله آموزش این بود که نیروها یاد بگیرند چطور خودشان را به ساحل بکشانند. بچه ها را به قسمتی از ساحل که آنجا از آب خارج میشدیم، میبردیم و میگفتیم باید اسلحه ها را بالا بگیرند طوری که گل و لای ساحل به اسلحه ها نخورد و سینه خیز با حرکت پاهاشان، خود را به ساحل بکشانند. روی نقشه هم به ما گفته شده بود در ساحل عراق قسمتهایی هست که باید از آنجا سینه خیز بیرون بیایید تا به سده برسید و بالا بکشید. اگر سینه خیز نباشید حتماً شما را میزنند. کار سختی بود. وقتی بچه ها به ساحل میرسیدند منظره عجیبی دیده میشد؛ همه از سر تا پا گلی شده بودند و قیافه ها خنده دار، خودشان هم شوخی میکردند. اگر در صورت یکی از آنها خبری از گل و لای نبود، بچه ها حمله میکردند و حتماً سر و روی او را هم گل مالی میکردند. شرایط آموزش فرق کرده و شوخی ها بیشتر شده بود. غواصها وقتی به سختی از آب بیرون می آمدند و می خواستند برای کندن لباس و شستن خودشان بروند هر کس زودتر می رسید به پشت سریها گل پرت میکرد. این کار آنقدر ادامه می یافت که همه از تک و تا می افتادند و رضایت میدادند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷2🌷7🌷8🌷11🌷13🌷14🌷15🌷16🌷17🌷18🌷19🌷20🌷21🌷22🌷23🌷24🌷25🌷26🌷27🌷28🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣0⃣5⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 501 وضع گروهان ما از لحاظ ترشیجات و غیره خوب بود و وسایلی که از شهر برده بودیم هنوز موجود بود اما در آخرین روزها، گروهان ما را بین دو گروهان دیگر پخش کردند. فرمانده گروهان ما اصغر علی پور بود. او با بدن مجروح و ضعیفش نتوانسته بود آموزش غواصی را تمام و کمال ببیند. از سیصدوپنجاه نفری که به نام گردان حبیب در حال آموزش بودیم حدود سی نفر از بچه ها همین وضع را داشتند و ناموفق بودند. اصغر به رغم همه تلاشهایش نتوانست خوب یاد بگیرد. ظاهراً در سطح فرماندهی لشکر تصمیم بر این شده بود یک گروهان آبی ـ خاکی درست کنند که اصغر آقا به فرماندهی آن گروهان تعیین شد. دستۀ ما را به گروهان مطلق دادند و دستۀ فرج قلیزاده را به گروهان سوداگر. همۀ این تغییرات در فاصله دو سه روز مانده به اتمام آموزش انجام شد که کمی ناهماهنگی هم در پی داشت. بدین ترتیب، گروهان حبیب به دو گروهان غواصی تبدیل شد که فرماندهان گروهانها، عبدالعلی مطلق و محمد سوداگر بودند. گروهان اصغر علی پور هم به عنوان گروهان سوم قرار بود بعد از رسیدن غواصها به خط دشمن با قایقها حرکت کنند که این گروهان از مجموع نیروهای جا مانده از گروهانهای غواصی به اضافه نیروهای اعزامی جدید تشکیل میشد. از دسته ما محرم و یکی دو نفر دیگر هم به این گروهان پیوستند. در جمع دسته، دو نفر نیروی میانسال داشتیم که در بین بچه ها که میانگین سنشان به هفده هیجده سال می رسید مسن می نمودند. به این دو نفر هم تأکید میکردم به گروهان آبی ـ خاکی بروند چون در آموزش غواصی ناموفق بودند اما نمی پذیرفتند. در همان روزهای جابه جایی نیروها دیدم این دو نفر به شدت گریه میکنند. رفتم سراغشان. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷7🌷11🌷13🌷14🌷17🌷18🌷19🌷21🌷22🌷23🌷24🌷🌷26🌷27🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 218 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_احمد_عارفی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
بہ هر درے ڪہ بگویے زدم ولے هر بار... به بے تو ماندݧ من.. قفل بسته اے خندید.. #شهید_حاج_محمد_پورهنگ #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
چہ باران ببارد چہ نبارد چہ #بهار باشد چہ نباشد.. چہ بہ روی خود بیاوریم چہ نیاوریم ... جاے شما همیشہ خالیست ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ #فرازے_از_وصیت_نامہ ✍من از این دنیا با همه زیبایی‌هایش می‌روم و همہ آرزوهایم را رها می‌ڪنم اما بہ ولایت و حقانیت علی ابن ابی طالب (ع) و خداوندی خدا یقہ ‌تان را می‌گیرم اگر امام خامنہ‌ای را تنها بگذارید، خواهش آخر من این است ڪه سلام مرا بہ امام خامنہ ای برسانید و بگویید اگر دوباره زنده شوم از تڪه تڪه شدن در راه تو ابایی ندارم.... #شهید_محمدامین_ڪریمیان #پیڪر_مطهر_بازنگشت🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
Enghelab 2.mp3
5.57M
🎧 🎧 💢 اگر از اسرائیل غلطی سر بزند، جمهوری اسلامی، تلاویو و حیفا رو با خاک یکسان خواهد کرد.... ⭕️ چرا منافقین داخلی برای گران کردن اجناس اساسی مردم انقدر میکنند؟ استاد طائب iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
هر کس تو زندگیش ۱۴ فصل داره. فصل اول محمدیه یعنی باید بفهمه که برای بشارت و تنذیر به این دنیا اومده. فصل دوم و سوم هم همینطور جای خود. اما فصل چهارم، فصل حسینیه. یعنی حیات انقلابی، یعنی فرصتی خیلی خوب برای تعمق در . اگر وصیت نامه ندارید، یعنی خیلی ریلکسید، یعنی خیلی به زندگی دنیا خاطر جمعید. اگر دارید، حتما ماهی یه بار به روز رسانیش کنید، خوب آدمو یاد مرگ میندازه. این فصل، فصل حیات مجاهدانست. زندگی مجاهدانه، زندگی سبکیه. چون تو این زندگی به تنها چیزی که فکر نمیکنید، خود زندگیه. چون برای جهاد زندگی میکنید. اگر این انگیزه جهاد شکل گرفت، هر لحظه شهادت رو جلوی چشمتون میبینید، بوشو حس میکنید. اونموقع یه بهجت و سرخوشی ای دارید که بقیه ازش محرومن. حس اینکه قلب تپنده عالم هستید. حس شمعی که از آب شدنتون لذت میبرید تا جلوی پای دیگران رو روشن کنید، حس هدایتگری. یعنی کسی که میبینه. هرکس تو زندگیش شهید زندگی نکنه، با مردنش شهید نمیشه. سرور همه شهیدان عالم میشه حسین... 📌جلسه ۵۹۸ استاد (۱۸) - شجره ملعونه ۹۴-۷-۲۳ iD ➠ @sangarshohada🕊🕊