🌴🍃🍃🌴🌴 حسرت فراق
#غواص_شهید_عیسی_کره_ای
شهادت4 دیماه 65 خرمشهر
نگاهی باحسرت بر پیکرمطهر
#غواص_شهید_جلال_توکلی
21بهمن64 ام الرصاص
غواصان شهید
#اطلاعات_عملیات_لشگر10
🌷 #شهید سید مهدی حاجی میرزایی
(از بابل)
🕊🕊 #شهادت : ۴ دی ۱۳۶۵
💦 #ام_الرصاص
#کربلای۴
▪️به نقل از مادر شهید:👇
پسرم سال سوم ابتدایی بود در آن سال ها حکومت طاغوت بیداد می کرد. معلم آن سال او زنی بی حجاب بود. روزی از پسرم سوالی پرسید و پسرم در جواب گفت : اول حجاب خود را کامل کنید بعد من به شما پاسخ می دهم ... و بعد به خانه آمد و جریان را به من گفت و من به هر طریقی بود او را راضی کردم که به مدرسه برود و آن سال به پایان رسید.
روزی در زمان جنگ به خانه آمد و مستقیماً به منزل مادربزرگش در فریدونکنار رفت و بعد تعریف کرد که : در آنجا دیدم یک دفعه زنی مرا صدا می کند سرم را چرخاندم و جلو رفتم و سلام کردم، آن زن گفت: مرا می شناسی ؟ گفتم : خیر ! گفت: من همان معلم سال سوم تو هستم ... که حالا با این پوشش مرا می بینی. با خنده گفت : حالا حجابم درست است؟!!
🏷 #برادران_بهشتی 🌿🌸☘
#از_لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
اهل فریدونکنار بودند. ، عضو گردان یا رسول از لشکر ویژه ۲۵ کربلا
در #عملیات_کربلای_۴ ؛ مهدی و برادرش عسگری، هر دو غواص بودند. شب عملیات، عسگری شهید می شود ... و مهدی می گوید
: من بدون برادرم برنمی گردم مازندران.
می رود که پیکرش را به عقب بیاورد، او هم شهید می شود . آنها هر دو در یک روز برمیگردن فریدونکنار!!!
برادر بزرگترشان، علی رحیمی نیز ده ماه قبل در عملیات والفجر هشت در #فاو بشهادت رسیده بود...
🩸 #خون_دلها_خورده_ایم
شادی روح شهیدان رحیمی صلوات 🌴
🏷 #برادران_بهشتی 🌿🌸☘
#از_لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
اهل فریدونکنار بودند. ، عضو گردان یا رسول از لشکر ویژه ۲۵ کربلا
در #عملیات_کربلای_۴ ؛ مهدی و برادرش عسگری، هر دو غواص بودند. شب عملیات، عسگری شهید می شود ... و مهدی می گوید
: من بدون برادرم برنمی گردم مازندران.
می رود که پیکرش را به عقب بیاورد، او هم شهید می شود . آنها هر دو در یک روز برمیگردن فریدونکنار!!!
برادر بزرگترشان، علی رحیمی نیز ده ماه قبل در عملیات والفجر هشت در #فاو بشهادت رسیده بود...
🩸 #خون_دلها_خورده_ایم
شادی روح شهیدان رحیمی صلوات 🌴
🌷 #شهید حسین بابازاده سورکی
( ۱۵ ساله)
🕊#شهادت : ۴ دی ۱۳۶۵
💦 #ام_الرصاص
▪️به نقل از مادر شهید :👇
«روزی دستم را گرفت و گفت: «من فردای قیامت پیش حضرت زهرا (س) از دست تو شکایت می کنم.» من گفتم : چرا! مگر من چه کار کرده ام!
او در جوابم گفت: «پدر راضی به رفتن من است. تو چرا راضی نیستی؟» مادر به گریه افتاد و گفت: برادرت مرتضی رفت و شهید شد. حسن رفت و مجروح شد. تو هم یکبار رفتی.... اما فهمیدم که او مصصم است که برود. به او رضایت دادم و حسین خوشحال شد و به همراه بسیجیان و رزمندگان راهی جبهه شد و در سن ۱۵ سالگی در عملیات کربلای۴ در جزیره ام الرصاص شهید شد.
🌷 #شهید محمد طالب نژاد
#غواص #لشکر ویژه ۲۵ کربلا
🕊 #شهادت : ۴ دی ۱۳۶۵
💦 #ام_الرصاص
▪️خواهر شهید: آخرین بار وقتی می خواست به جبهه بره به مادرم گفت: مادر من باید برم و راه برادرم یعقوب را ادامه بده م. مادرم گفت: برادرت هنوز نیامد و جنازه اش پیدا نشد صبر کن پیکز برادرت بیاید بعد برو. گفت: امکان ندارد باید بروم و سنگر خالی او را پر کنم.رفت و خودشم ۹ سال بعد پیکرش برگشت...
🌴شادی روح شهیدان طالب نژاد صلوات.🌷
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آموزش شنا توسط «قاسم اکبری» از شهدای عملیات #کربلای_۴ به غواصان بسیجی استان مازندران💦
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
#_شهدای_غواص 💦
کام مرا شیرین بُکن، تا پر بگیرم، مثل تو
تا امتیاز خوبی از «داور» بگیرم، مثل تو
کام مرا شیرین بُکن، با شهد «یک قاشق عسل»
عمراً سراغ از «قاشقی دیگر» بگیرم - مثل تو -
پایان راهت نیست؛ آغاز تماشایی، وَ من...
ای کاش می شد، بعد از این ها، سر بگیرم - مثل تو -
چیزی به چشمت خورده، این را، خنده ات معلوم کرد
حتماً که می خندم؛ اگر ساغر بگیرم، مثل تو
حتماً که می خندم؛ اگر حکمی رسد دستم، وَ من -
«غوّاصی» یک «عالَم بهتر» بگیرم، مثل تو
ای کاش می شد تا بفهمم، این چه حسّی می دهد؛
آبی که شرمنده ست اگر، دربر بگیرم، مثل تو
کام مرا شیرین بُکن، تا با پریدن توی آب
عطر گل زیبای «نیلوفر» بگیرم - مثل تو -
20.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلم تصاویری از غواصان دریادل مازندرانی
عسل خوردن نیروهای غواص
عملیات #کربلای_۴