eitaa logo
همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) ارتباط بامدیر کانال @zafarba
230 دنبال‌کننده
36.3هزار عکس
36.2هزار ویدیو
391 فایل
زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر شهادت نیست کانال همراه با شهدا تا ظهور امام عصر عج (سقا به یاد شهید حجت اله بیات) لینک کانال @saqqah
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سالروز آغاز امامت صاحب‌الزمان (عج) مبارک باد🌸 🔹رهبر انقلاب: حجت خدا در بین مردم زنده است و با مردم زندگی می‌کند، مردم را می‌بیند و دردهای آن‌ها، آلام آن‌ها را حس می‌کند.
🌺 هم باید امیدوار بود و هم نگران 🌸 مؤمن بايد هميشه، هم اميدوار باشد و هم خائف، هم خوشبين باشد و هم نگران. مقصود اين است كه مؤمن همواره بايد نسبت به طغيان نفس امّاره و تمايلات سركش خود خائف باشد كه زمام را از كف عقل و ايمان نگيرد و نسبت به ذات خداوند اعتماد و اطمينان و اميدوارى داشته باشد كه همواره به او مدد خواهد كرد. 📙 استاد مطهری، ده گفتار، ص۱۹. 🇮🇷🍃🌺🍃🇮🇷
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️ آموزش لهجه های ایرانی، 🔹وقتی جناب هنرپیشه، فرزند یک ارتشی باشد و همراه خانواده در شهرهای مختلف ایران هم اقامت داشته باشه، نتیجه این میشود، یک هنرمند که با همه لهجه های ایرانی صحبت میکنه ! کردی، کرمانی، ترکی، یزدی، شمالی.😂 🔹 این طنز شیرین را از دست ندهید، 🇮🇷🍃🌺🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕌نماز اول وقت با خلوص مشکل گشاست🕌 قصه: نماز اول وقت مهندس و رضاشاه این قصه خيلى زيباست لطفا بخوانید فردی تعریف کرد: بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت. چند دقیقه، بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند آقای پیر کراواتی با شنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را در آورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد.!! برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده کراواتی نماز اول وقت باشد. بعد از اینکه همه نمازشان را خواندند من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم؟ مهندس راه سازی زمان رضا شاه: در جوانی مدتی ازطرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم از طرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچه ام بودم.!! روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم... آن موقع من این حرفها را قبول نداشتم، اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم... رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه بچه را گرفت و گریه کنان داخل ضریح آقا رفت پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هرکسی مشکلش را به پیرمرد می‌گفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش می‌گذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت.! به خود گفتم ما عجب مردم احمق و ساده ای داریم پیرمرد چطور همه را دل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات...!! حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم، که پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟ گفتم: چه شرطی و برای چی؟ شیخ گفت: قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت، یکسال نمازهای یومیه را سر وقت اذان بخوانی.! متعجب شدم که او قضيه مرا از کجا میدانست!؟ كمی فکر کردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد... خلاصه گفتم: باشه قبوله و با اینکه تا آن زمان نماز نخوانده بودم و اصلا قبول نداشتم گفتم: باشه.! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سر و صدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته و خوب شده بود.!! منهم‌ از آن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم (حسنعلی نخودکی) نمازم را دقیق و سر وقت میخوانم.! اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم، که گفتند: سردار سپه جهت بازدید در راهه!! ترس و اضطراب عجیبی همه جا را گرفت چرا که شوخی نبود، رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد! درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد، مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدیدش نمازم را بخوانم چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز.. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود... نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم و گفتم: قربان در خدمتگذاری حاضرم شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و.. رضاشاه هم پرسید: مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟ گفتم: قربان! از وقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون در حرم امام رضا(ع) شرط کردم رضا شاه نگاهی به همراهانش کرد و با چوب تعلیمی محکم به یکی زد و گفت: مردیکه پدر سوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفا بده، نماز اول وقت بخوانه، دزد و عوضی نمیشه.! اونیکه دزده توی پدر سوخته هستی نه این مرد.! بعدها متوجه شدم، آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند. اما نماز خواندن من، نظرش را عوض کرده بود و جانم را خریده بود.!! از آن تاریخ دیگر هرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم (حسنعلی نخودکی) فاتحه و درود میفرستم... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان به اندازه ارادت به امام رضا (ع) منتشر کنید. التماس دعا> ۱۴۰۳/۶/۲۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مناجات زیبای امام خامنه‌ای با حضرت ولی‌عصر امام زمان عجل‌الله تعالیفرجه‌الشریف: ای امام زمان ، ای مهدی موعود محبوب این امت، ای سلاله پاک پیامبران و تو ای میراث‌بر همه انقلابهای توحیدی و جهانی ... ما محتاج دعایت هستیم ... 🇮🇷💐🌷❤️🌹☘💚🍃🎋