فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺حضور بهزاد عباسپور، روحانی فعال در فضای مجازی در فیلم تبلیغاتی یک خانم دندانپزشک
@saraeer
📜نامه علی کشوری به سیدمحمدجواد علوی بروجردی/ پیش از انتساب نظرات اقتصادی خود به اسلام کتابها و مقالات برخی صاحب نظران اقتصاد آزاد را مطالعه کنید
🔻علی کشوری در بخشی از نامه خود خطاب به سیدمحمدجواد علوی بروجردی آورده است:
🔹اظهارات عجیب جنابعالی در روز یک شنبه ۲۵ تیرماه ۱۳۹۶ مبنی بر اینکه با اقتصاد اسلامی مخالف هستید و اقتصاد آزاد را به رسمیت می شناسید؛ دلیل نگارش این نامه کوتاه به جنابعالی است.
🔹شما در دیدار با مدیران و روسای شعب بانک کوثر استان قم اظهار داشتید: خوشبختانه در دولت فعلی، که انشاءالله در دولت بعد هم ادامه پیدا کند، کسانی سر کار آمدند که اقتصاد را میفهمند. اقتصاد علم است. حتی من گاهی گفتهام با تعبیر «اقتصاد اسلامی» مخالفم. چون اقتصاد اسلامی همان اقتصاد عُقلایی است. مباحث اقتصادی ما محدود است و بیش از 20 موضوع نیست که در آنها حکم تأسیسی دادهایم. در بقیه موضوعات، حکم امضایی است. یعنی نگاه میکنیم و میبینیم که سیره عقلایی چگونه نگاه میکند. اگر با عمومات و اصلاحات ما منافات نداشت امضا میکنیم و بدینترتیب مشمول تأیید شرع میشود. منظور از عقلا چیست؟ عقلای عالم روشهای اقتصادی شناختهشده مقبولی پیش همگان دارند که مجموع آنها اقتصاد عقلایی میشود. شرع هم همین را میگوید. اسلام هم همین را میگوید. اقتصاد عقلایی اقتصاد آزاد است نه اقتصاد کمونیستی"
🔹پیشنهاد می کنم قبل از طرح اظهارات اینچنینی و نسبت دادن برخی از آراء و نظرات خویش به اسلام؛ لااقل از باب توسعه مطالعات موضوع شناسی، برخی کتب و مقالات به اصطلاح صاحب نظران اقتصاد آزاد را مطالعه بفرمائید و مصادیق متعدد تعارض اقتصاد آزاد را با احکام و تعاریف فقهی مشاهده کنید.
🔹غیر از تصریحات روشنی که در کلمات اقتصاد دانان بازار آزاد برای تئوریزه کردن مُحَرَّماتی همچون ربا، حرص، خودخواهی و رذائل اخلاقی به عنوان محرک بخش اقتصاد وجود دارد؛ در عمل هم اقتصاد آزاد در رفع مشکلاتی مانند فاصله طبقاتی، عدم سلامت غذائی، تخریب محیط زیست، وضع قوانین ناعادلانه و توسعه فقر موفق عمل نکرده است.
🔹به عبارت روشن تر اگر شاخصه های ارزیابی اقتصاد خوب را مسائلی مانند تحقق عدالت( کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ ۚ - سوره حشر- آیه ۷)، غلبه مشاغل مستقل نسبت به مشاغل استخدامی(مَنْ آجَرَ نَفْسَهُ فَقَدْ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ اَلرِّزْقَ _کافی جلد ۵)، نزدیکی مکان شغل به محل اسکان خانواده فرد شاغل(إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ اَلْمَرْءِ أَنْ یَکُونَ مَتْجَرُهُ فِی بَلَدِهِ- کافی جلد ۵)،۳- تولید غذای طیب (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ- سوره بقره-آیه ۱۷۲)، کاهش احتکار و.... تحقق شرافت شغلی تعریف کنیم؛ اقتصاد آزادِ سرمایه داران زالو صفت در تحقق این امور موفق نبوده است و به همین دلیل نمی تواند مورد تجویز حوزه های علمیه قرار گیرد.
🔹امیدوارم پیش قدم توسعه مباحثات فقهی در حوزه نظام سازی و یا لااقل در بخش موضوع شناسی در حوزه های مرتبط با موضوعات مدرن شوید؛ تا زمینه پیدایش این نظریات غیر دقیق در آراء تان تضعیف گردد.
🔸متن کامل این نامه را اینجا بخوانید:
http://nro-di.blog.ir/1398/07/15
@saraeer
📜نقدی بر یادداشت تکثیر مکانیکی دین
🔻یادداشت وارده | مصطفی امیدوار در نقد یادداشت رضا بابایی یادداشتی برای سرائر ارسال کرده که در ادامه میخوانید:
گفت پس من نیستم معشوق تو
من به بلغار و مرادت در قتو
🔹از آنجایی که نویسنده محترم، دین را همچون یک اثر هنری فرض کرده که تا وقتی تکثیر و عمومی نشده، اعجاب انگیز و به قول خوشان قدسی ماب است، داستانی از علامه جعفری را به یاد آوردم که ذکرش خالی از لطف نیست.
🔹میفرمودند: شخصی از دوستانشان درحال گردش و تماشا در یکی از موزههای هنری اروپا از روی حس طنز و بازیگوشی تصمیم میگیرد یکی از تابلوها را که عکس یک قامت ایستاده بوده برعکس کند و در گوشهای پنهان شود. پس از چند لحظه جمعیت چنان دور این تابلوی وارونه حلقه میزند که بازار تابلوهای درست از سکه میافتد.
🔹حال سوال اینجاست که غایت هنر اعجاب انگیزی است یا سازندگی؟ آیا کسی که از هنر اعجاب انگیزی را طلب میکند جز این است که از تکرار درون خود فرار میکند؟ عجبا که نویسنده محترم ما کار را بالاتر از هنر برده و از دین هم اعجاب انگیزی را طلب میکند نه سازندگی. گویی نگاه او به دین هم مثل نگاهش به سینماست وقتی آخر یک هفته کسل کننده بلیط میخرد و روی صندلی منتظر یک فیلم کمدی یا اکشن مینشیند.
🔹فقه را سرزنش میکند که چرا دین را در تمام زندگی دخالت دادی؟ دین برایش مثل تابلوی نقاشی است تا قاب کند به دیوار خانهاش؛ پیپش را روشن کند، قهوه بنوشد، و پز آن را به میهمانانش دهد.حال آنکه اصلا رسالت دین پیاده شدن در متن جان آدمی است تا انسان حیات پیدا کند و از تکرار رها شود.
🔹از مولوی بشنو داستان آن عاشقی که گاه وصل معشوقش اظهار زاری و لابه میکرد. معشوق گفت حال که من در نزد تو ام این زاری برای چیست؟ گفت هستی اما نمیدانم چرا آنگونه که پارسال تو را زیبا میدیدم به چشم من نمیآیی. معشوق گفت:
عاشقی تو بر من و بر حالتی
حالت اندر دست نبود یا فتی
عاشق حالی نه عاشق بر منی
بر امید حال بر من میتنی
🔸یادداشت رضا بابایی را اینجا ببینید:
https://eitaa.com/saraeer/637
@saraeer
📜دین از ما یک فرایند خاص را میطلبد نه یک فرآورده خاص
🔻مصطفی ملکیان:
🔹دین از ما یک فرایند خاص را میطلبد نه یک فرآوردة خاص. یک موقع من به بچهام میگویم تو باید تا ده دقیقة دیگر به منزل فلان شخص برسی. اینجا برای من نتیجة کار و فرآورده مطلوب است. اما یک موقع هست که من میخواهم به بچهام طرز راهرفتن را یاد بدهم و نمیخواهم به جای خاصی برسد. چون برایم فرآیند مهم است.
🔹چیزی که اسلام از ما میخواهد این است که راهرفتنمان بر اساس صداقت و جدیّت باشد. شما اگر یک معلّم منصف باشید توقعتان از شاگردانتان این است که شما با صداقت و جدیّت در طول سال کسب علم کنید اما هرگز از آنها نخواهید خواست که در پایان سال همة نمرة بیست بگیرند چون میدانید آیکیو و قدرت فهم و بهرة هوشی و قوت حافظه و سرعت یادگیریشان به اندازة هم نیست. اگر ما بخواهیم همة انسانها به یک جا برسند، باید وقتی به دنیا میآیند همه از یک جا به راه افتاده باشند.
🔹یک معلم منصف هیچوقت نمیتواند به بچهها بگوید برای من مقصد مهم است و مقصد بیست است اما میتواند به قول مولانا به آنها بگوید: "سوی من میغیژ و میغیژ و بیا" اسلام و هردینی هم از ما همین را میخواهد و طالب یک فرایند خاص است همراه با دو ویژگی صداقت و جدیت. یکی این که در زندگی جدی باشیم و آن را بازی تلقی نکنیم و دیگر این که قصد فریب خودمان و دیگران را نداشته باشیم. قرآن میگوید: «انالذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (کسانی که مجاهده کنند و همهتوانشان را به کار ببندند(جدیت)، فینا: در راه حقیقت.) بنابراین باید از تلقی دینی ما این نکته که شما حتماَ باید به جای خاصی برسید، حذف شود و به جای آن، این تلقی بیاید که شما باید خوب راه بروید.
🔹تلقی دیگر که باید داشته باشیم این است که اسلام دوست دارد که فرد و جامعه اصلاح شوند اما هدف هر فردی باید فقط اصلاح خودش باشد. اگر هرفرد خودش را هرچه بیشتر اصلاح کند نتیجه این میشود که اطرافیان زیر تأثیر او اصلاح میشوند. اصلاح خویش باید تنها هدف باشد و اصلاح جامعه باید نتیجة زندگی باشد. هدف زندگی یک فرد مسلمان اصلاح خویش باید باشد. این همان است که از پیامبر نقل شده است که گفتهاند: «دعوت بکنید به حقیقت اما نه با زبانهایتان بلکه با عملتان.»
🔹ما متأسفانه تنها چیزی که در زندگیمان نیست اصلاح خود است و فقط ذرهبین را روی دیگران گذاشتهایم. کسانی که میبینید به نام اسلام بزرگترین جنایات را انجام میدهند و اسباب وهن اسلام شدهاند دلیلش این است یک بار به خودشان نمیپردازند و ذرهبین را روی خودشان نگذاشتهاند و بعد هم متمسک به اصل امر به معروف و نهی از منکر میشوند. درحالی که روز اولی که امر به معروف و نهی از منکر تشکیل شد، هرگز معنایش این نبود که تو مطلقاَ به خودت کار نداشته باشی و فقط ذرهبین داشتهباشی و مجرم و بزهکار پیدا کنی و امربهمعروف و نهیازمنکرشان کنی.
🔹از قول حضرت موسی در قرآن آمده است که: «لا املک الا نفسی و اخی»: (من فقط خودم و برادرم را میتوانم ضبط و مهار کنم.) بعضی از عرفا وقتی به این آیه میرسند میگویند «اخی» را هم موسی خیلی به جا نگفته. انسان فقط ضبط و مهار خودش را به عهده دارد. بعد از اصلاح شخص تأثیرش بر بقیه هم اتفاق میافتد. این که من خودم غوطهور در هزار مفسده و جرم و جنایت و گناهم اما هروقت تریبون به دستم میآید توبیخ و پرخاش میکنم، خلاف آن چیزی است که اسلام گفته است.
🔸منبع: کانال مصطفی ملکیان
@saraeer
📜دین هم به دنبال فرایند خاص است و هم به دنبال فرآوردهی خاص!
🔻سیدعلی حسینی طلبه سطح خارج حوزه علمیه در پاسخ به مطلب منتشر شده از مصطفی ملکیان یادداشتی در اختیار سرائر گذاشته است که در ادامه میخوانید:
🔹ارائه تفسیر معتبری از دین در طول تاریخ از سخت ترین کار های بشر بوده است. اینکه دین به معنای واقعی خود چیست و از انسان ها چه میخواهد؟ و ارتباط آن با نفس آدمی و جامعه و فرهنگ های خرد و کلان جامعه چیست؟ جناب ملکیان را می توان در یک نگاه حداقلی به دین جای داد و تفاسیر او از دین را نیز در محدوده ی روان آدمی به حساب آورد. او حتی وقتی به جنبه اجتماعی دین نظر می کند، باز آن را از منظر روان و یا به تعبیر خود ایشان اخلاق، می نگرد.
🔹اینکه نگاه او به اخلاق چیست و چه مقدار از این نگاه را می توان به دین نسبت داد خود مقاله ای مستقل می خواهد و از حوصله ی این نوشته خارج است. اما اینکه ایشان اصرار دارند کل دین و هر آنچه که در آن هست را با نگاهی خاص تفسیر کند و توجه خود را معطوف به بخش کوچکی از دین نماید و آن را به کل دین تسری دهد، امری نامعقول است و پذیرفتنی نیست. از این رو میتوان در جواب ایشان گفت، دین هم به دنبال فرایند خاص هست و هم به دنبال فرآورده ی خاص!
🔹چگونه می توان دین را محدود به آموزه های تربیتی دانست و از آن فقه و فلسفه و اعتقادات را خارج کرد؟ چگونه می توان انسان را فقط در تربیت دید؟ ما قبول داریم که تربیت نقش اساسی در تحقق دین در جامعه دارد، اما آیا می توانیم بگوئیم دین برای صرف تربیت کردن و صرف اصلاح کردن آمده است؟ و از آن به دنبال هدفی نیست؟ یعنی آیا دین به ما می گوید تو خود را تربیت کن و نحوه ی راه رفتن را بیاموز، اما به ما نمی گوید که این آموختن تو هدف خاصی دارد؟ و اساسا آیا نحوه ی راه رفتن می تواند بدون هیچ غایتی محقق شود؟
🔹به نظر جناب ملکیان از دین اسلام فقط روش تربیت را اخذ کرده، اما اینکه این تربیت برای چیست و انسان را به کدام منزل مقصود می رساند را قبول ندارد. انسان تحت تربیت آقای ملکیان، خالی از نگاه توحیدی است. چرا که تربیت را برای تربیت می خواهد نه برای رسیدن و قرب به خداوند. برای فهم این مطلب می توانید به دیگر بیانات جناب ملکیان توجه کنید و ببینید که چگونه ایشان مفاهیم را از توحید خالی می کنند.
🔹دین او یک دین محافظه کاری می شود که در عین اینکه بی خاصیت است نمی تواند تماییز خود را با جریان های دیگر مشخص کند. چرا که تنها چیزی که می تواند تماییز اسلام با جریان های مختلف را درست کند، حاکم بودن نگاه توحیدی در تما عرصه های دین است. او چگونه می تواند تماییز انسان اسلامی را با جریان اومانیسم و فایده گرا و تمام نظریه های فرهنگی غرب مشخص کند؟ او نه دوست دارد به تماییز برسد و نه می تواند این تماییز را مشخص کند.
🔸اظهارات مصطفی ملکیان را اینجا ببینید:
https://eitaa.com/saraeer/642
@saraeer
📜نقدی دیگر بر تکثیر مکانیکی دین
🔻دیدگاه مخاطبان | سید محمدحسین اردستانیزاده:
🔹این نوشتار درست و غلط را با قلمی زیبا و بیانی روان به هم آمیخته است. مثلا وقتی از قدسی بودن دین صحبت میکند و اظهار میکند اگر گزاره های دینی علنی شوند تبدیل به امر عرفی دستمالی شده می شوند ، یکی از بی اساس ترین حرفها را میزند.
🔹چیزی که باعث عادی سازی مذمومی که این آقا بیان می کند شده علنی کردن و تکرار گزاره های دینی از ایات قرآن و صلوات و امثالهم نیست که اگر این باشد باید اذان و نماز جمعه و خیلی چیزهای دیگر نیز حذف بشود تا امر قدسی ، عادی نشود.
🔹بلکه عدم تبیین حقایق قرآن و روایات و اکتفا به ترجمه و ظواهر آنها و همچنین عامل نبودن بسیاری از مبلغین دین به حقایق و معارف دینی که باعث بی اثر شدن کلام ایشان شده است( حالا یا فهم از حقایق ندارند یا مطامع نفسانیشان سرگرمشان کرده) علت عادی شدن آن امر قدسی است.
🔹اگر به زعم غلط این آقا همین ظواهر هم جمع شود ، به دلیل آنچه در پاراگراف قبل عرض کردم ، میدان برای بی دینی و عرضه بیشتر فرهنگ منحط غربی باز می شود. اساسا کلام این آقا از آنجایی غلط و مردود است که چیزی که هست را میخواد بگیرد اما چیز بهتری ارائه نمیکند.
🔹یکی از اولیاء الله می فرمود که اگر چیزی را ( عقیده ای ، اخلاقی، عملی و ...) از کسی گرفتی باید بهتر از آن را به او بدهی. (مثلا اگر بطلان عقیده ای را ظاهر ساختی ، درستش را هم معرفی کنی)
🔸تکثیر مکانیکی دین را اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/saraeer/637
@saraeer
📜دین صوفیانه، ثمرهی طبیعی وضع موجود/ به بهانهی کلید خوردن "مست عشق" و بیتوجهی عملی به فتوای دو تن از مراجع
🔻یادداشت وارده | صادق بابایی:
🔹علیرغم میل فقها، کثیری از فرهیختگان جامعهی ایران، تمایل شدیدی به اسلام غیر فقهی و مشخصاً صوفی_عرفانی دارند. این پدیده که میتوان از آن به نوعی "باطن گرایی اسلامی" یاد کرد، در چند دههی اخیر، گاهی به مقابله با "اصل فقه" برخاسته و گاهی هم "فربه شدگی فقه" را سیبل تئوری و عمل خود قرار داده است.
🔹مسلّم است که فقه عریض و طویل کنونی اسلام، همواره از پیشینهی هزار سالهی خود تناول کرده و بالیده، پس خیالخامیست اگر عدهای بدنبال نادیده انگاشتنش و یا برچیدن اصل و اساس آن باشند. لکن محدود شدن نقش و اثر فقه در حیات دینی مردم، امری کاملاً ممکن بلکه محتمل است!
🔹مهمترین عامل درونگفتمانی این پدیده، بدون شک کُندی و سنگینی فقه موجود است. آنچه در لسان برخی، با عنوان سکولاریسم حوزوی از آن یاد شد. مقصود نیز، نوعی ناکارآمدی مفرَط فقه کنونی در حلّ نیازهای نوبهنو شوندهی جامعه است.
🔹عامل بیرونی اما، گفتمان مشترک فیلسوفان و روشنفکران وطنی متمایل به غرب است که از طرفی زیربنای دین قوام یافته بر محوریت نصوص و مبتنی بر روش اجتهادی_اصولی را تخریب میکند و توامان، دربهدر بدنبال راهی جهت مصون ماندن از امواج مخرّب پوچگرایی مدرن و پست مدرن میگردد، و ازینروی است که باز به ساحل امن دین اما با قرائتهایی جدید و صرفاً در ساحت معنویت و عرفانی آن روی میآورد.
🔹این هردو عامل که یکی ریشه در خاک حوزه دارد و دیگری پای در گلیم دانشگاه، جامعه را بیش از پیش به سمت گونهای باطنگرایی سوق خواهند داد. گونهای قرائت عرفانی و صوفیانه از اسلام، آنهم نه متکی بر سنت عرفانی و صوفیانهمان، بلکه از پس عینک فلسفههای مدرن و با تاکید بر ارزشهای گلدرشت جهان پست مدرن؛ گزارههایی همچون پرهیز از هرگونه قضاوت در خصوص دیگران، نفی مطلق جنگ، مدارا و صلح کلّ بودن و امثالهم!
@saraeer
📜آئین پیادهروی جاماندگان را برجسته نکنیم
🔻سیدمحمد غروی، عضو شورای عالی حوزه در گفتگو با ایکنا:
🔹سیره اهل بیت(ع) این بوده است که اربعین امام حسین(ع) پررنگ و مورد توجه باشد، در صورتی که ما اربعین حتی برای امام علی(ع) هم نداریم و برای بقیه ائمه(ع) هم اینطور است؛ اربعین تنها برای امام حسین(ع) است، بنابراین باید این پیام ویژه را درک کنیم.
🔹در این راستا، زیارت اربعین و پیادهروی نباید با رفتارهای موازی و نادرست مورد خدشه قرار بگیرد؛ نباید با برخی موضوعات مانند راه انداختن پیادهروی جاماندگان اربعین، در صدد جایگزینسازی باشیم؛ این مسئله با سیره و روش اهل بیت ناسازگار است.
🔹زیارت خواندن برای همه ائمه ثواب خاص و ویژه خود را دارد ولی زیارت اربعین امام حسین(ع) جایگاه منحصر به فرد دارد و باید این جایگاه برجسته بماند و عدلی برای آن نتراشیم و جاماندگان را برجسته نکنیم.
@saraeer
📜مقصد یا مسیر؛ جای خالی مسافر/ انسان ابژه شده در دین داری
🔻اختصاصی | علیرضا داودی در پاسخ به مطلب منتشر شده از مصطفی ملکیان* برای سرائر نوشت:
🔹اصالت محصول خاص یا فرآیند خاص سرآغاز سری یادداشتهایی بود که بررسی نگاه دین در اولویت و ترجیح مقصد یا مسیر برای انسان میپرداخت. تمام نگاههای مطرح که یا بر اهمیت یکی از دو طرف پرداخته و یا معتقد بودند هردو امر مشترکا امری اصیل میباشند از دردی مشترک رنج میبرند و آن نادیده انگاشتن جایگاه مسافر و تبدیل آن از سوژه به ابژه است.
🔹در تمام این تصورهای ارائه شده چنانچه جناب ملکیان هم تصویر نمودهاند انسان چونان کودکی صغیر تلقی و تصویر میشد که کسی باید او را در مسیری قرار دهد و یا مقصدی را برایش اجبارا تعیین کند. این انسان ترسیم شده فاقد اراده و شعور است که بجای فاعل شناسا ( سوژه یا SUBJECT) تبدیل به مورد شناخت ( ابژه یا OBJECT) شده است. این در حالی است انسان در گام اول سوژه است و خداوند ابژه چرا که انسان است که بر اساس استدلال عقلی خود به عنوان فاعل شناسا باید وجود یا عدم وجود خالق را اثبات کند و بر اساس همین استدلال عقلی مقبول سرنوشت و آینده او رقم میخورد.
🔹این اصالت و اعتبار اولیه درک عقلی انسان باعث میشود مسیر یا مقصد و حتی اصل لزوم سفر حال به هر مقصد و از هر مسیری نیز اعتبار خود را از همین مسافر اخذ کند نه اینکه انسان مجنونی تلقی شود که دین او را به جایی برساند یا در مسیری قرار دهد.
🔹اصالت انسان را میتوان اینگونه درک نمود که فرضا اگر انسانی بر اساس دلیل عقلی نه تنها دین اسلام را که حتی اصل وجود دین را منکر و بالاتر از آن اصل فقدان خالق را اثبات کرد و در تمام دوران حیات خود با دلیل عقلی یقین آور بر این باور ماند و از دنیا رفت در صحرای محشر نصیب او جز بهشت برین نخواهد بود هرچند که نه تنها به مقصد نرسیده و یا در مسیر نبوده که اصل سفر را منکر بوده است.
🔹این امر نشان میدهد مسافر به عنوان عامل شناسا اصالت اولیه دارد و به هر کدام از مقصد، مسیر یا اصل سفر اعتبار میبخشد و اوست که به تبع دلیل عقلی به سفر اعتبار میبخشد و در گام بعد معلوم میکند مسیر مورد توجه باید باشد یا مقصد. البته دو نکته در این مقام باید مورد توجه واقع شود
🔹1- تلقی ما از عقل آن تصویر عقل ابزاری ارائه شده توسط دیدگاه های تجربهگرا نیست. 2- دین مخلوق انسان نیست اما گزینش اعتبارآور از میان تمام مرامهای موجود و اعتباربخشی به یکی به عنوان مسیر صحیح و مقصد نهایی بر عهده عقل انسانی است.
🔹در بهترین حالت همراهی با جناب ملکیان و دیگر دوستان صرفا می توان گفت خداوند هیچ امری را برای انسان اراده نکرده جز همین عقلانیت صحیح اما انسان بر اساس این دستور الهی از عقل خود بهره نمیبرد بلکه بر اساس سرشت خود که کنجکاو و جوینده حقیقت است از تنها ابزاری که میتواند حداقل اعتماد را بدان داشته باشد استفاده میکند تا جهان را بشناسد.
🔸* مطلب مصطفی ملکیان را اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/saraeer/642
@saraeer
📜برگزاری آیین جاماندگان، مصداق یا لیتنی کنت معهم
🔻دیدگاه مخاطبان | سیدمصطفی سجادی درباره اظهارات مطرح شده از سوی سیدمحمد غروی نوشت:
🔹استاد محترم نکته درستی فرمودند که "سیره اهل بیت علیهم السلام این بوده است که اربعین امام حسین علیه السلام پر رنگ و مورد توجه باشد" اما برگزاری آیین جاماندگان، رفتاری موازی و جایگزین سازی برای سیره یاد شده نیست و به نظر نمی رسد کسی از شرکت کنندگان در این مراسم چنین برداشتی داشته باشد و با این کار خود را بی نیاز از شرکت در مراسم پیاده روی اربعین ببیند بلکه این کار موجب بیشتر شدن شوق به شرکت در آن اجتماع عظیم و خیل سرگشتگان تمدن ساز کوی حسین علیه السلام می گردد.
🔹آیین پیاده روی جاماندگان، دقیقا در راستی توصیه اهل بیت علیهم السلام است که امام رضا علیه السلام خطاب به ابن شبیب در آن روایت مشهور می فرماید: ان سرک ان یکون لک من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسین (علیهالسّلام) فقل متی ما ذکرته: یا لیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما. اگر دوست داری ثوابی مانند ثواب همراهان شهید امام حسین علیه السلام را داشته باشی هر وقت به یاد ایشان افتادی بگو: ای کاش من با همراهان حسین علیه السلام بودم تا رستگاری بزرگی نصیبم می شد!
🔹شعله ور نگه داشتن آتش اشتیاق و دوری از بی خیال و بی توجه بودن نسبت به این مراسم بزرگ و این اتفاق تاریخی مهم تنها دلیل برگزاری آیین جاماندگان است تا مصداق بارزی برای "يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزا عَظِيماً" باشد.
🔸اظهارات سیدمحمد غروی را اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/saraeer/646
@saraeer
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مجری شبکه کلمه: روحالله زم، مدیر آمدنیوز با طیف شیرازیها ارتباط داشت
🔸کانال بیداری شیعه وابسته به طیف رادیکال مقلدان آیت الله سیدصادق شیرازی این اظهارات را 'تلاش وهابیت برای تخریب مرجعیت' خوانده است
@saraeer
📜محبت اهلبیت متعلق به همه مسلمانان است/ پیادهروی برای زیارت قبور اولیاءالله در فقه اهلسنت وجود ندارد/ بعضیها تلاش میکنند تا اهلسنت را در مراسمهای مخصوص شیعیان شرکت دهند
🔻مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت زاهدان:
🔹خداوند را سپاس میگوییم که در کشورمان اخوّت و برادری بسیار خوبی برقرار است. این برادری ما ریشه اسلامی دارد و از نصّ قرآن و سنت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم سرچشمه میگیرد، زیرا قرآن مجید و سنت پیامبر، ما مسلمانان را به وحدت و برادری دعوت دادهاند. برادری و وحدت اقوام، مذاهب و فرَق اسلامی (شیعه و سنی) برادری «سیاسی» نیست که برحسب منافع باشد، بلکه برادری دینی است که از دین اسلام سرچشمه گرفته است. رهبر معظم انقلاب در یک از سخنرانیهایشان که بنده حضور داشتم فرمودند: «مشترکات ما آنقدر زیاد است که ما به مختلفات نمیرسیم». مشترکات ما بسیار زیاد هستند. اخوت و برادری ما بر اساس مشترکات است. همه ما باید به مشترکات چنگ بزنیم و مختلفات هر مذهب و فرقه اسلامی را به خودشان واگذار کنیم تا آنها بر اساس فتوای خود عمل کنند.
🔹در جمهوری اسلامی از رهبر فقید و بنیانگذار انقلاب اسلامی گرفته تا مقام معظم رهبری، مسئولان نظام و حوزههای علمیه شیعه و سنی همه اتفاقنظر دارند که اتحاد و وحدت ما به معنای آن نیست که دو مذهب در همدیگر ادغام شوند و پیروان یک مذهب به مسائل اختلافی مذهب دیگر عمل کنند؛ مسائل اختلافی هر مذهب باید به خود آنها واگذار شود. «محبت اهلبیت» از مهمترین مشترکات شیعه و سنی است. محبت اهلبیت پیامبر و ائمه بزرگوار مشترک است، این بزرگواران متعلق به یک مذهب و یک گروه نیستند، بلکه متعلق به همه مسلمانان و تمام گرایشها هستند.
🔹مسئله عزاداری «عاشورا» و «اربعین» از باورهای مخصوص برادران شیعه ماست، اما بعضی در ردههای پایین تلاش میکنند تا اهلسنت را هم در این مراسمها شرکت دهند؛ البته مسئولان ردهبالا چنین باوری ندارند. این مسئله نه اینکه تأثیری بر وحدت ما نمیگذارد، بلکه اثر منفی خواهد گذاشت، برای اینکه وقتی شخص به چیزی اعتقاد و باور فقهی و مذهبی ندارد، اما تشویق شود که در مراسمی خاص شرکت کند، وجدانش او را ملامت میکند و او دچار وسوسه میشود.
🔹عمل به آنچه فتوا باشد در مسیر تقواست؛ اگر مسئلهای در فقه شیعه نباشد و یک شیعه به آن عمل کند، این در مسیر تقوا نخواهد بود؛ همینطور وقتیکه مسئلهای طبق فتوای فقه اهلسنت نباشد و یک فرد سنی بخواهد به آن عمل کند، این هم در مسیر تقوا نخواهد بود. سالمترین راه این است که ما هرکس را بگذاریم که به اعتقاد و باورهای خودش عمل کند. این مسئله میتواند وحدت و انسجام ما را گسترش دهد و پایدارتر کند. توصیه ما به همه ارگانها و تمام کسانی که گمان میکنند این کار سبب برقراری وحدت و همدلی میان شیعه و سنی میشود، این است که این کار نه اینکه وحدت و اخوت را تحکیم نمیکند، بلکه سبب اختلاف میشود. اهلسنت به باورهای فقهی خودشان عمل کنند و برادران شیعه هم به فقه و فتوای خودشان عمل کنند، این رویکرد سبب تحکیم وحدت میشود. مواظب باشیم که دشمنان میخواهند تفرقه ایجاد کنند، دچار اختلاف و تفرقه نشویم.
🔹«پیادهروی و تشکیل کاروان برای زیارت قبور اولیاءالله» در فقه و فتوای فقهای اهلسنت ثبوت ندارد. گرچه اهلسنت در رابطه با زیارت قبور حدیث دارند و آن را مایه اجر و پاداش میدانند، اما پیادهروی و تشکیل کاروان برای زیارت قبور اولیاءالله و مزارات درمیان اهلسنت ثابت نیست و در گذشته هم نبوده است. برادران شیعه که معتقد به انجام این کارها هستند، مطابق فتوای علما و فقهشان عمل میکنند، اما کسانی که ندارند، آنها را به حال خودشان بگذارند. هیچ ارگان و نهادی نباید از نفوذ و موقعیتش در این مسائل مذهبی استفاده کند.
@saraeer
📜مفهوم ظرفیت تمدنی اربعین
🔻محسن الویری در کانال تلگرامیاش منتشر کرد:
🔹مراد از ظرفیت تمدنی اربعین این است که با هر تعریفی از تمدن و مؤلفههای تشکیلدهنده آن مانند خرد جمعی، نظم اجتماعی، انسجام اجتماعی، همافزایی دانشی، فداکاری، کلاننگری، تولید علم، تولید ثروت، رواداری و پذیرش تنوع دیدگاهها و جز آن میتوان در مناسک بزرگ اربعین، نمونههای بسیاری از آنها را در سطح خرد مشاهده کرد، آنها را برجسته کرد و راهپیمایان اربعین را به خو گرفتن با آن و رواج آن در فردای پیادهروی هم فراخواند.
🔹مگر حضور گرایشهای مختلف شیعی و اسلامی و دینی در اربعین شاهد و تمرینی بر رواداری و همافزایی اجتماعی نیست؟ مگر پذیرایی یک خانواده جانباز عراقی از یک خانواده شهید ایرانی در ایام دفاع مقدس (مشاهده شخصی بنده در اربعین سال گذشته) شاهدی بر این نیست که اربعین چگونه دلهای متمایل به هم را که با فشار اجنبی شمشیر به روی هم کشیده بودند در یک جبهه قرار میدهد؟
🔹آیا نمیتوان از راهپیمایان اربعین خواست که این انسجام را با یک نگاه بلند به آینده امت اسلامی پاس بدارند؟ مگر این راهپیمایی بینظیر و باشکوه نشانگر آن نیست که چگونه قواعد مسلط بر جهان در برابر اراده استوار انسانهایی که دلهایشان با محبت حسین علیه السلام گرم است میل به خضوع دارد؟ آیا مستند به این تجربه، نمیتوان در راهپیمایان اربعین این خودآگاهی را ایجاد کرد که پس از پیادهروی هم میتوانند نظامها و قواعد جاری را به سود یک نظم جدید شرعمحور خردپسند تغییر دهند؟
🔹مگر نمیتوان از خطبا و مبلغان خواست به راهپیمایان اربعین یاد دهند که هر یک از آنها دست کم دو قطعه زباله از زمین جمع کند تا نشان دهند که یک شهر پاکیزه چگونه شهری است و پس از پیادهروی هم این خصلت را در خود زنده نگاه دارند؟ اگر تمدن با همگرایی کشورهای اسلامی ساخته میشود، آیا در اربعین فرصتی استثنایی برای تمرین عملی همکاری دو کشور اسلامی با حفظ منافع ملی خود برای یک نمایش قدرت و اجرای موفق یکی از بزرگترین اجتماعات بشری وجود ندارد؟ و آیا بازتولید این تجربه نمیتواند گامی مهم برای انسجام امت اسلامی به شمار رود؟
🔹ظرفیت تمدنی اربعین از جنس همین امور و البته دهها برابر آن است. اینها تنها چند نمونه است و طبیعی است که میتوان موارد بسیار زیاد دیگری را هم به آن افزود که این حقیر هم در چندین نوبت به آنها اشاره کردهام. روشن است که اگر کسی بگوید همین که در پیادهروی اربعین شرکت کنیم خود به خود تمدن اسلامی ساخته میشود، سخنی سنجیده نگفته و نمیتوان با او همآوا بود؛ اما اگر از ظرفیتهایی بزرگ و شگفت اربعین که در نگاهی تمدنی قابل شناسایی است سخن گفته شود میتوان با آن همدلی داشت، این ظرفیتها اگر خوب شناخته شوند و از آنها بهرهبرداری شود، میتوانند برای همواره ساختن راه دشوار حرکت به سمت تمدن بسیار سومند باشند.
🔹روشن است که یک مراسم مذهبی به تنهایی تمدن درست نمیکند، ولی یک مراسم مذهبی در تراز مراسم مربوط به سیدالشهداء سلام الله علیه و در اینجا مراسم اربعین میتواند آوردههای بسیاری برای حرکت به سوی تمدن داشته باشد. همان طور که مراسم عزاداری برای امام حسین علیه السلام توانست به صورت چشمگیری به یک تحول بسیار بزرگ اجتماعی و پیروزی انقلاب اسلامی مدد رساند، اکنون نیز به نظر میرسد اربعین دارای ظرفیتهای بسیار بزرگ و قدرناشناختهای برای تحولات بزرگ در سطح منطقه و امت اسلامی است.
🔹به هر اندازه متون نظری و تاریخی مربوط به تمدنها بیشتر خوانده و فهم و نقد شود، توان ما برای نشان دادن ظرفیتهای تمدنی اربعین و دیگر آموزهها و احکام و مناسک دینی بالا خواهد رفت. این نوع مطالعات میتواند به سهم خود در برابر آسیبهایی که متوجه این ظرفیتهاست، بازدارندگی داشته باشد، آسیبهایی همچون غلبه نگاه مناسکی محض، افراطگرایی مذهبی، گسترش نگاههای ماورایی و دور ساختن اربعین از ساحت نقشآفرینی مردم و جز آن.
🔹مبلغان دینی ما اگر چنین نگاهی داشته باشند و بتوانند آن را با روشهای جذاب و متنوع فرهنگی و تبلیغی به پیادهروان بیاموزانند، بیتردید همان گونه که تغییر نگاه به مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام آن را به یکی از مهمترین عوامل پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل کرد، از ظرفیت بسیار بالای اربعین هم برای اصلاح کل فاسد من امور المسلمین که اقدامی تمدنی است، میتوان بهره جست.
@saraeer
📜لزوم رسالههای بیعملیّه
🔻مهراب صادقنیا در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹رسالههای عملیّه، رسالههای عملاند، کارهایی که باید انجام داد و نباید انجام داد. آموزگاران اخلاق نیز معلّمانِ چیزی هستند که باید انجام داد و نباید. یعنی به ما یاد میدهند که چه کاری درست و چه کاری نادرست است. به ما یاد میدهند که کدام عملِ ما اخلاقی و کدام عملِ ما غیر اخلاقیست. امّا این رسالهها و معلّمان نمیگویند کدام "بیعملی" درست و کدام "بیعملی" نادرست است.
🔹این در حالی است که زندگی اخلاقی مجموعهای است از عمل و بیعملی، و یک نظام اخلاقی وقتی کامل است که به انسان بیاموزد هماناندازه که نسبت به کاریهایی که میکند مسئولیّت دارد؛ نسبت به کارهایی که میتواند بکند و نمیکند نیز مسئولیّت دارد.
🔹درست همین حالا که ما مشغول کاری هستیم که آن را اخلاقی میدانیم( یا دستِ کم غیر اخلاقی نمیدانیم)، در گوشهی دیگری از این شهر، کشور، و جهان پیرامون ما هزاران اتفاق ریز و درشت میافتد که ما میتوانیم جلوی آنها را بگیریم و یا دستِکم به آنها اعتراض کنیم و یا آنها را جار بزنیم و رسانهای کنیم ولی نمیکنیم؛ و درد این است که هیچ مسئولیّتی را متوجّه این بیعملی خود نمیدانیم.
🔹ما بچّههای رسالههای عملیّه هستیم. شاگردهای آموزگارانی که به ما آموختهاند نسبت به اعمالِ خود(آنچه کردهایم) مسئولیم و به ما یاد ندادهاند که نسبت به بیعملیهای خود هم مسئولیّت داریم. ما میگوییم "نمیدانیم آنجا چه خبر است" و یا "کار چندانی از ما ساخته نیست" و فراموش میکنیم که خودمان انتخاب کردهایم که بیخبر بمانیم. خودمان انتخاب کردهایم که خیلی چیزها را نادیده بگیریم.
🔹اگر کسی برای ما رسالههای بیعملیّه هم مینوشت و به ما میگفت کناره گیری از کاری که میتوانیم انجام دهیم تا وضع بهتری داشته باشیم، حرام است؛ امروز جهان بهتری داشتیم. اگر آموزگاران اخلاق به ما یاد میدادند که بیخبری، ندانستن، و نمیدانم انتخابهای غیر اخلاقی خود ما هستند، امروز بسیاری از رخدادهای دلخراش پیرامون ما وجود نداشت.
@saraeer
📜تکثیر مکانیکی و پیرایش دینی/ رازآلودگی اساس دین غیر عقلانی
🔻اختصاصی | علیرضا داودی در نقد یادداشت رضا بابایی برای سرائر نوشت:
🔹تاثیر تکثیر مکانیکی دین بر کاهش توان تاثیرگذاری یک آیین و کم رنگ شدن شور و هیجانات رازآمیز یک دین را باید بر اساس تجربیات موجود و توجه به تفاوت ادیان مورد بررسی و تفکر قرار داد. تجربه کلیسای مسیحی دوران تاریک، از این تکثیر مکانیکی نه تنها منفی بوده که باید آن را مبدا تحول و انقلاب بی دینی دانست.
🔹کلسیای قرون وسطی یکی از ابزارهای تسلط خود بر جامعه را قطع هرگونه ارتباط اجتماعی با متن مقدس می دانست. برای تحقق این تسلط، دسترسی عمومی و ترجمه متن مقدس ممنوع و سانسور ابعاد مختلف متون مقدس که می توانست قدرت کلیسا را کاهش دهد بواسطه همین انحصار دسترسی، امکان پذیر بود.
🔹موفقیت جنبش دین پیرایی در رسیدن به هدف خود نیز تا حدودی بر همین گسترش مکانیکی دین بنا نهاده شده بود. در واقع گسترش مکانیکی دین مسیحیت توانست ابعاد رازآلود و مبهم را از کنج کلیساها خارج و در اختیار دانشمندان و مردم عادی قرار دهد. برای دینی با مختصات مسیحیت که در گذر زمان به مخلوطی از تحریف و باورهای غیر عقلانی تبدیل شده بود بی شک این تکثیر عاملی برای نابودی جایگاه دین مسیحیت و کلیسا بود.
🔹غیر قابل انکار است که سرمایه داران صنعتی و تجار این فرصت طلایی پیشروی انسان برای کشف مسیر حقیقی سعادت را در راستای منافع خود منحرف کرده و جامعه را به سمت تلفیقی از انسان گرایی( اومانیسم) و دین غیر اجتماعی( سکولاریسم) در پوششی از آزادی انسان خودبسنده، سوق دادند اما اصل تاثیر مثبت این تکثیر عمومی محتوای دینی غیر قابل انکار است.
🔹بی شک برای دین اسلام تکثیر مکانیکی سرنوشتی همانند مسیحیت ندارد چرا که مبنای دین اسلام بر عقلانیت استوار است و اتفاقا تکثیر مکانیکی دین می تواند از یک طرف عقلانیت گزاره ها و بنیان ها را عیان سازد و از طرفی عاملی برای پیرایش دین از اضافاتی باشد که محصول برداشت های شخصی یا مبادی غیر موثق است.
🔹پیوند عمیق دین داری عقلانی با مناسک عمومی غیر رازآلود و مبهم در واقع مسیری است برای آنکه همگان بدانند چرا یک عمل را انجام می دهند و یا چرا باوری را می پذیرند. آنچه رازآلودگی و هیجان مناسک مخفی نامیده می شود نیز در واقع تداوم سراب دین داری در کالبد جهل است که در پرتو نور عقلانیت و دین حقیقی از میان می رود.
🔹دین یک رمان جنایی نیست که خواننده را با تعلیق آمیخته با جهالت جذب کند و یا نقاشی مرموزی نیست که انسان را برای خروج از جهل وادار به تماشای طولانی مدت کند، بلکه دین تداوم عقلانیت ذاتی بشر است که راه خود را در جایی غیر از ابهام و رازآلودگی بنا نهاده است.
البته سبک این حضور متن مقدس در جامعه و چگونگی بسط آن می تواند مورد نقد و بررسی قرار گیرد چنانکه بارها مورد توجه اندیشمندان قرار گرفته است.
🔸یادداشت رضا بابایی با عنوان "تکثیر مکانیکی دین" را اینجا بخوانید:
https://eitaa.com/saraeer/637
@saraeer
📜اینهمه خون و دل خوردن چه توجیهی دارد، اگر نگاه فرایندی را نپذیریم!؟/ سخنی در تنویر اندیشهی ملکیان
🔻اختصاصی | صادق بابایی:
🔹برخلاف برخی دوستان طلبه که مواجههشان با روشنفکران جامعه، اغلب صورتی نافیانه و تقابلگونه دارد، من فکر میکنم که لزوماً فهم این جماعت، غرضورزانه و انحرافی نیست، بلکه در این موضوعِ بهخصوص حول "ماهیت زیست دیندارانه" و البته موارد متعدد دیگر، بایستی منصفانه در کنار روشنفکرانی چون ملکیان ایستاد و حق را به آنها داد.
🔹این ایده که دین از ما فرایند را طلب میکند و نه فراورده را، جرقهی نوینی نبود که ملکیان در ذهن من روشن کرده باشد. از قضا تعبیری که پیش از این یادداشت برای دوستانم بکار میبردم، دوگانهی "فرایند و برآیند" بود که با دوگانهی فرایند و فراوردهی ملکیان قرابت زیادی دارد.
🔹من نیز معتقدم که انسان زیست کننده در پارادایم دین، بایستی نوعی نگاه فرایندی به دستورات شریعت و اخلاق داشته باشد. و ازینروی، جملهی معروف حضرت امام که میفرمود"ما مامور به وظیفهایم و نه نتیجه" را هم دقیقاً با همین معنای ظاهری و بدویاش فهم میکنم نه به آن گونهای که برخی تفسیرش نمودهاند و قید وظیفه را ناظر به نتیجه عیار بخشیدهاند.
🔹در تبیین این تئوری که فراورده و برآیند را نباید لحاظ کرد، مثالی دست و پا کرده بودم و همواره برای دوستان بیان مینمودم. شاهد مثال مقولهی همیشه پر خواهان "عدالت اجتماعی" بود. خداوند، در پی ارسال هزاران پیامبر، هزاران سال است که بشر را به عدالتخواهی دعوت میکند، به اینکه بشر نه ظالم باشد، و نه منظلم.
🔹مومنین نیز همواره بر آن بودهاند که عدالتخواه باشند، اما نتیجه و برآیند عملی اینهمه عدالتخواهی و آنهمه خونها و مبارزاتی که در طول تاریخ، درین راه صورت گرفته است، دقیقاً چه بوده؟ آیا در مقیاسی کلان که مینگریم، از حجم و رونق بساط ظلم در زمین کم شده است!؟ بنظر من جواب منفی است؛ پس چرا بازهم باید در راه آرمان عدالتخواهی مبارزه کرد و هزینه داد؟
🔹پاسخ روشن است! چون در این میان امر مهمی محقق میشود و آن رشدی است که از قِبَل عدالتخواهی و آزادیخواهی و امثالهم عائد مومنان میشود و این همان مقصود حقیقی دین است که به تعبیر ملکیان، از آدمی میخواهد تا در راه حق و حقیقت، با جدیت و صداقت قدم بردارد و خود را برای زندگانی باقی و حیات جاودانش بسازد و کاری هم نداشته باشد که در ساحت ناسوتی عملش، دست آخر چه اتفاقی خواهد افتاد و به تعبیر ملکیان، فراورده عملش درین ساحت چه خواهد بود.
🔸در همین رابطه کلام مصطفی ملکیان با عنوان «دین از ما یک فرایند خاص را میطلبد نه یک فرآورده خاص» را ببینید
https://eitaa.com/saraeer/642
@saraeer
هدایت شده از سیدیاسر تقوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️لباس روحانیت را از باب مماشات با قوم میپوشم
🔸در مناظرهی اخیر که درباره لباس روحانیت در دفتر مباحثات برگزار شد، به عنوان دبیر جلسه از آقای اکبرنژاد پرسیدم: شما که تجربه شخصیتان میگوید این لباس باعث فاصله گرفتن از مردم میشود چرا همچنان ملبس به لباس روحانیت هستید؟ پاسخ ایشان را ببینید.
🔻🔻🔻
@sedyaser
هدایت شده از مباحثات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️گزارش کامل جلسه مناظره سایت مباحثات با موضوع «لباس روحانیت» منتشر شد
🔸این مناظره با حضور حجج اسلام اکبرنژاد و سیفی مازندرانی در تاریخ 15 مهرماه برگزار شد که به دلیل همزمانی با ایام اربعین هماکنون منتشر میشود.
🎥فیلم کامل این مناظره را در کانال آپارات مباحثات مشاهده کنید:
👇👇👇
https://www.aparat.com/v/n9ZqQ
🔸مشاهده متن کامل گزارش
👇👇👇
http://mobahesat.ir/21864
🔻🔻🔻
@mobahesat
📜اعتقاد مهمتر است یا اخلاق؟
🔻سیدحمید حسینی در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹مشهور در میان ما این است که اعتقادات، اصول دین و احکام، فروع دین را تشکیل میدهد و بخش سوم دین را هم اخلاق میدانیم. همین تقسیم و نامگذاری موجب شده بسیاری تصور کنند اهمیت و اولویت این مسائل نیز به همین ترتیب است.
🔹این در حالی است که نه تقسیم دین به سه بخش عقايد، احکام و اخلاق، مبنا و دلیل درستی دارد و نه اصل دانستن عقائد و فرعی دیدن اخلاق، مورد پذیرش عقل و نقل است. اساساً بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی ما مسلمانان به برداشتهای نادرست از موضوع رابطه دین و اخلاق باز میگردد که این بحث را نیز در بر میگیرد. توضیح این مطلب به مباحث تخصصی طولانی نیاز دارد؛ اما آنچه در این مجال میگنجد، اشاره به یک دلیل عقلی بروندینی و انبوهی از دلایل نقلی دروندینی است:
🔹از جنبه بروندینی باید توجه داشت که اخلاق، مستقل و مقدم بر دین است و اگر چنین نباشد، هیچ دلیلی برای ضرورت پذیرش دین، پایبندی به اعتقادات صحیح و تبعیت از اولیای الهی نخواهیم داشت. اما از جنبه دروندینی کافی است مروری بر آیات قرآن و احادیث نورانی اهل بیت (علیهمالسلام) داشته باشیم تا دریابیم در این متون، اهمیت اخلاق بهمراتب بیش از عقاید و مناسک دینی مورد تأکید قرار گرفته است.
🔹دقت در احادیث مجموعه ارزشمند «کتاب ایمان و کفر» از گنجینه بیبدیل «اصول کافی» برای تصدیق این ادعا بسیار مفید است. بهویژه احادیث بابهای ۴۹ و ۱۱۵ و ۱۲۹ این کتاب که بهصراحت، اخلاق نیکو را ریشه و مبنای ایمان و اخلاق زشت را اصل کفر معرفی میکند و بارها بر اهمیت بیشتر اخلاق بر مناسک دینی اصرار میورزد. در سایر کتابهای حدیثی نیز با تعابیری چون: «اصول دین، راستگویی و امانتداری است.»، «پایههای ایمان را نیکوکاری و اخلاق زیبا شکل میدهد.» و مانند آن بر این نکته تأکید شده است.
🔹البته این سخن بهمعنی کماهمیت بودن اعتقادات دینی نیست. چرا که وقتی عقل و دلیل موجه، درستی و ضرورت باوری را روشن ساخت، بیاعتنایی و مقابله با آن باور، مصداقی آشکار از بیاخلاقی خواهد بود.
@saraeer
📜جهانگیری محاکمه شود
🔻مجمع حوزویان رسانهای در محکومیت اظهارات خلاف واقع اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهور بیانیهای صادر کرد:
🔹متاسفانه در سالیان اخیر برخی از مسئولین در بیان مطالب خلاف واقع و انتساب نظرات خلاف واقع به دیگران به گونهای پیش رفته اند که حتی از انتساب مطالب خلاف واقع به رهبر معظم انقلاب هم ابایی ندارند.
🔹در روز های اخیر صحبتی از آقای جهانگیری در رسانه ها منتشر شد با این مضمون که «با توجه به تصویب لوایح پالرمو و CFT در جلسه سران سه قوه و تایید مقام معظم رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام هر چه سریعتر این لوایح را تصویب کند.»
🔹پس از انتشار این سخنان آقای جهانگیری، هم مرکز رسانهای قوه قضاییه طرح و تصویب لوایح پالرمو و CFT را در جلسه سران قوا پس از انتصاب رئیس جدید قوه قضاییه تکذیب کرد و هم روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام در اطلاعیهای اظهارات آقای جهانگیری را درباره تایید پالرمو و CFT از جانب رهبر معظم انقلاب مردود اعلام کرد.
🔹با توجه به نکات پیش گفته ما جمعی از فعالان رسانهای حوزوی ضمن محکوم کردن این مواضع و اقدامات خلاف شرع، قانون و اخلاق اسلامی از ریاست محترم قوه قضاییه و مدعی العموم میخواهیم برای جلوگیری از رویه نادرست انتساب نظرات خلاف واقع به مسئولین ارشد نظام به ویژه رهبر معظم انقلاب، نسبت به این رفتار خلاف شرع و اخلاق اقدام قضایی نموده و بدون لحاظ جایگاه و مقام معاون اول رئیس جمهور آقای اسحاق جهانگیری برای اظهارات خلاف واقع به ویژه انتساب دروغین تایید پارلمو و CFT به رهبر معظم انقلاب، محاکمه شوند. وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
@saraeer
📜درگذشت مصطفی خمینی و به هم خوردن سیستم وراثتی
🔻روحالله جلالی، فارغ التحصیل دکترای انقلاب اسلامی:
🔹اول آبان سالروز مرگ مشکوک آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امامخمینی است. همیشه از مناظر مختلفی لطف بودن درگذشت وی مطرح شده است اما شاید تا به حال از این منظر به آن نگاه نشده باشد که احتمالا زنده بودن سیدمصطفی میتوانست خطری برای واژگونی نظام وراثتی باشد.
🔹مصطفی در سن پایین توان بالایی در فقه و فلسفه مییابد. هوش بسیار بالایی در برخورد و مواجهه اجتماعی و سیاسی دارد به نحوی که حتی در حلقه دشمنان سنتی امام در نجف قرار میگیرید و در مقابل حیرت برخی از یاران امام با آنها صمیمیت بسیاری پیدا میکند و در آینده بسیاری از آنان را به حلقه یاران و شاگردان امام میآورد.
🔹داریوش فروهر مدتی را با وی در زندان قزلقلعه همبند بود و همین همراهی کوتاه باعث شد وی هنگام شنیدن خبر درگذشت آقامصطفی در یک سخنرانی در تجلیل از وی اعلام کند: «ایشان با اینکه در سن جوانی بودند بسیار شخصیت گیرایی داشتند. [در زندان] با همه برخوردی بسیار جذبکننده داشتند. با اعتمادبهنفسی که ناشی از توکل بیچون و چرای ایشان به خداوند بود، هرگز در هنگام شنیدن خبرهای ناگوار بیرون نشانهای از نگرانی در ایشان ندیدم. با هر زندانی صرف نظر از اعتقادی که داشت برخوردی بسیار صمیمانه داشتند».(اطلاعات، 1آبان59) توان وی به حدی بود که ارزیابیهای ساواک، فقدان وی را ضربه سنگینی به پیکر نهضت امامخمینی در حد توقف آن تلقی میکرد.
🔹آقامصطفی خود "آقا" بود و ذرهای خلق و خوی آقازادهها را نداشت اما امام هم حتی در حد پرداخت شهریه بیشتر، اجازه آقازادگی به وی نداد، به نحوی که مجبور بود شهریه سایر علما را برای ادامه تحصیل و تدریس دریافت کند؛ جالب اینکه وقتی امام از این امر مطلع شد، شهریه وی را کاهش داد.
🔹وی حتی در حد خرید یک دشداشه عربی برای خادم بیت امام اجازه دخالت نداشت و بعد از این کار، مسئول مربوط از سوی امام توبیخ شد که به مصطفی ارتباطی نداشت که اجازه دهد، با اینکه امام به مصطفی نه تنها به شدت علاقه داشت و حتی به همسر خود گفته بود که او را در همه جهات(مراتب علم و عرفان و اخلاق) بالاتر از خود میبیند، بلکه وی را «امید و آینده اسلام» میدانست.
🔹امام پس از انقلاب هرگز اجازه برگزاری مراسم و یادبودی برای سیدمصطفی را حتی در حد یک اعلام رادیویی و تلوزیونی نداد و در پاسخ به شکوه همسر خود که با گریه گفته بود باز هم اول آبان شد و کسی از مصطفی من یاد نکرد پاسخ داده بود که در هر خانهای از این مملکت، مردم عزیزی را در راه اسلام از دست دادهاند و من نمیتوانم برای فرزند خودم امتیازی قائل بشوم.
🔹سیدمصطفی اول آبان 56 به مرگ مشکوکی هنگام قرائت دعا بعد از نماز صبح درگذشت. روی بدن وی آثار لکه های بنفش بود. امامخمینی صلاح ندانست که وی کالبدشکافی شود چراکه معتقد بود این وسط چند بیگناه صدمه میبینند و این کارها مصطفی را زنده نمیکند. پس قتل وی هرگز اثبات نشد و از این رو امام هرگز از مرگ فرزندش به شهادت یا قتل سخنی نگفت.
🔹اما اگر سیدمصطفی با این ویژگیهای ممتاز زنده بود خیلی سخت میشد کسی را در کنار او به عنوان جایگزین امام مطرح کرد. همانگونه که اکبر محتشمی نقل میکند که از سال 1350 ش در میان یاران قم و نجف امام بحث بود که چه کسی میتواند با توان فقهی و سیاسی، زعامت نهضت و مرجعیت را پس از امام خمینی به عهده بگیرد که نتیجه آن مباحث به سیدمصطفی خمینی و آیتالله منتظری ختم میشد. طبیعتا آیتالله منتظری مبارز زندانرفته و برجستهای بود که در فقاهت کمنظیر بود اما فاصله زیادی با مصطفی خمینی در کیاست سیاسی داشت.
🔹شاید یکی از الطاف خفیه خداوند این بود که مصطفی در زمان پیروزی انقلاب حاضر نباشد و مرگ او از عوامل شتابزای انقلاب ایران باشد. چراکه با وجود چنین شخصیت برجستهای کار جانشینی و گردش قدرت در سال 1368 شمسی موجب سختی و ابتلائات فراوانی میشد. کنار گذاشتنش "خسارت" و روی کار آمدنش "خسارتی دیگر". بازگشت چرخه حاکمیت وراثتی در نظام مشقپذیر نوپای ایران، خسارت غیرقابل تصوری بود که تنها با وجود "امید آینده اسلام" محقق میشد.
🔸کانال دغدغههای حوزوی به نقل از کانال نویسنده
@saraeer
📜سادگی فقیهانه
🔻رضا بابایی در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹استقبال مردمی از راهپیمایی اربعین، بسیاری از بزرگان حوزههای علمیه را خرسند و راضی کرده است؛ زیرا بهدرستی آن را نشانۀ دینداری مردم میبینند. اما در این گونه استقبالها حقیقتی دیگر نیز نهفته است که علیالقاعده باید فقیهان و اهل حوزه را نگران کند. به گمان من، یکی از دلایل استقبال گسترده و ناگهانی مردم ایران از این گونه آیینها رویگردانی نرم و اعراض خاموش از اسلام فقیهانه و پناه بردن به انواعی دیگر از دینداری است.
🔹بسیاری از مردم ایران - درست یا غلط - به این نتیجه رسیدهاند که دینداری فقهی برای آنان ممکن یا آسان یا گرهگشا نیست. از سوی دیگر چون نمیتوانند خلأ دین و شریعت را در زندگی خود تاب بیاورند، به شکلها یا بخشهایی دیگر از دینداری روی میآورند تا آن خلأ نامأنوس و وحشتآور را در وجودشان پر کند؛ بهویژه آنکه عزاداری سالانه توأم با رنگ و بانگ و غذا و همنشینی با دوستان و آشنایان و تسخیر کوچهها و خیابانها است، و بسی آسانتر از عمل به احکام ریز و درشت و گاه عجیب و غریب رسالههای عملیه و اصول اخلاق دینی و انسانی.
🔹گرایش شتابنده و گسترده به حلقههای عرفانی در ایران از همینجا آب میخورد. آن نیز کوشش بخشی از دینداران و خداباوران برای حفظ اعتقادات دینی خویش در قالبی دیگر است. من حتی پدیده نوکیشی را که بسیار گسترده و متنوع شده است، بیشتر از همین باب(واکنش به فقه بهویژه فقه سیاسی) میدانم.
🔹بله، راهپیمایان اربعین، به صورت خودآگاه چنین انگیزه و نقشهای ندارند و حتی بسیاری از آنان اسلام فقهی را میپسندند و کموبیش به آن عمل میکنند؛ اما واقعیت آن است که بخشی مهم از مردم ایران دینورزی فقهی را رها کردهاند و روی به جایگزینهای دیگر آورندهاند؛ جایگزینهایی که عطش آنان را به امر قدسی و دینی فرونشاند و همزمان با روزگاران جدید سر سازگاری داشته باشد.
🔹حمایت طرفداران اسلام سیاسی از گسترش راهپیمایی اربعین، البته دلیلی دیگر دارد و آن مانور قدرت در برابر چشم جهانیان است؛ حتی اگر اینگونه مراسم و مناسک جایگزین دینورزی فقهی شود؛ زیرا آنان نیز چندان پروای فقه و قانون ندارند، مگر آن مقدار که در قانون سیاسی و اساسی کشور آمده است و یکی دو قانون اجتماعی فقهی، مانند حجاب و ازدواج زودهنگام دختران.
🔹سکوت فقهای سنتی نجف، مانند آیت الله سیستانی در برابر مناسکی مانند راهپیمایی اربعین، از فراست و آیندهنگری آنان خبر میدهد. آنان از اکنون میبینند که این راه به کجا میانجامد و چه باقی خواهد گذاشت و چه گنج رایگانی برای مداحان(رقبای خاموش فقیهان) از زیر خاک قرون بیرون میکشد. دلیل دیگر سکوت ایشان، آگاهی از بلایی است که دو ماه تعطیلی نانوشته بر سر اقتصاد متزلزل و ناتوان عراق میآورد.
@saraeer
📜کدام مولانا؟/ پاسخی به چند نگاشته و فتوای فقهی
🔻امیر مسروری در کانال تلگرامی خود نوشت:
🔹مسالهای که متاسفانه در پیامد استفتای غلط از آقایان انجام شد این است که "قلمرو دین" کجاست؟! اما قبل از پرداختن به این موضوع بهتر است بگوییم "قلمرو مرجعیت" کجاست؟
🔹در پاسخ به این سوال باید گفت قلمرو مرجعیت اضافی است. در حقیقت قلمرو مرجعیت در چه دورهای و چه زمانی. مرجعیت "فارجعوا" است و مصداق آن، اما این مصداق حد یقفی دارد به نام حکومت اسلامی و تشکیل قلمرو سیاسی و اجتماعی دین. در عصر غیبت با تشکیل دین اساسا شان مرجعیت این نیست که به قلمرو دین در حوزهی اجتماعی ورود کند.
🔹به این دو پاسخ به استفتا رهبری توجه کنید: "در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامی و اموری که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولی امر مسلمین باید اطاعت شود. ولی در مسائل فردی محض، هر مکلفی باید از فتوای مرجع تقلیدش پیروی نماید." "اطاعت از حکم ولی فقیه بر همگان واجب است و فتوای مرجع تقلید نمی تواند با آن معارضه کند."
🔹در حقیقت مرجعیت شان ورود به مسائل اجتماعی ندارد. متاسفانه این بیتوجهی موجب شد تا بسیاری از هزینههای گزاف به انقلاب و اسلام بی هیچ ادراک اجتماعی و سیستماتیک به اصل دینداری اجتماعی تحمیل شود. دینداری که با مشقت و سختی همین مراجع تقلید و تنبه شده است. متاسفانه این توجه به عدم شان ورود موجب شده تا مراجع عظام و عزیز در هر حوزهای اجتماعی نظر دهند و بدتر اینکه در مخالفت با فتوای اجتماعی رهبری اجتهاد کنند!
🔹به عبارت دیگر، مرجعیت اساسا توان ورود به مسائل اجتماعی فقهی ندارند و بدتر اینکه اساسا اجازه ورود به مسائل کلامی و اعتقادی ندارد. در یادداشت بعدی توضیحی تکمیلی از اشتباه رایج و عدم پذیرش شان مرجعیت در حکومت اسلامی مستند به گفتگوها و اظهارات همین مراجع عرض خواهم کرد.
@saraeer
📜احترام به قیمت انفعال
🔻رسا | علی خردمردی:
🔹همه این ضرب المثل معروف را شنیده ایم که می گوید آسّه برو آسّه بیا تا گربه شاخت نزنه. کاری به شاخ داشتن یا نداشتن گربه نداریم که خودش بحثی است. اما حرف چیز دیگری است. کجا باید آسّه برویم و کجا باید شاخ گربه را تحمل کنیم؟
🔹بهتر است کمی جزئی تر شوم. این ضرب المثل در حوزه های علمیه نیز طرفدارانی دارد. به این شکل که می گویند ما در امور اجتماعی و سیاسی و حتی فرهنگی اظهار نظر نمی کنیم تا احترام خودمان و حوزه علمیه نزد مردم حفظ شود. راست هم می گویند. مردم به این افراد به دیده ی احترام نگاه می کنند. حتی گاهی دستشان را می بوسند. هنگام گرفتاری به آنان التماس دعا می گویند.
🔹این گروه برای عدم دخالتشان در امور، استدلال هم دارند. می گویند اگر روحانیت در مسائل اجتماعی ورود جدی کند، قطعا نمی تواند خالی از اشتباه باشد و هر اشتباهی یک درجه از اعتماد مردم به نهاد حوزه می کاهد. بنابراین نمی توانیم با آبروی حوزه بازی کنیم و در نتیجه از دور فقط کلیات را به مردم می گوییم تا خودشان اگر صلاح دیدند، به حرف های ما جامه ی عمل بپوشانند.
🔹کار طرفداران این نظریه به جایی می رسد که با اصل حکومت اسلامی به مبارزه بر می خیزند و حکومت را موجب از بین رفتن دیانت مردم می دانند. بماند اینکه خودِ این مبارزه یک عمل سیاسی است. این دسته دلخوش به همین احترامات مردم می شوند و می پندارند که این احترام ها نتیجه ی عدم دخالت آن ها در مسائل اجتماعی است.
🔹برایم سوال بود که چطور مردم به این نوع اشخاص احترام می گذارند؟ چه خصلتی در آنها می بینند؟ مگر انسان منفعل و گوشه گیر قابل احترام است؟ اصلا می توان به او انسان گفت؟
🔹در ایام سالگرد سفر تاریخی مقام معظم رهبری به قم قرار داریم. مشغول مطالعه ی بخشی از بیانات ایشان در دیدار با طلاب در سفر خاطره انگیز سال 89 بودم که جواب سوالم را گرفتم. ایشان در بخشی از بیاناتشان می فرمایند:
🔹«هیچ مجموعه ی با ارزشی به خاطر انزوا و کناره گیری وگوشه نشینی و خنثی حرکت کردن، هرگز در افکار عمومی احترام بر انگیز نبوده است، بعد از این هم نخواهد بود. احترام به مجامع و نهاد های بی تفاوت و تنزه طلب که دامن از مسائل چالشی بر می چینند، یک احترام صوری است. یک احترامِ در معنا و در عمق خود، بی احترامی است. مثل احترام به اشیاء است که احترام محسوب نمی شود. آن موجودی که زنده است، فعال است.»
🔹فرق است بین احترام واقعی و صوری. نکته ی اصلی دقیقا در اینجا نهفته است. از باب هر گردی گردو نیست باید گفت که هر خم و راست شدنی هم احترام نیست. انسان ذاتا از حرکت خوشش می آید و از انفعال گریزان است. مردم حتی برای دشمنان فعال و دانایشان احترام قائل اند.
🔹این استدلال غلط محض است که اگر به عرصه ی اجتماع ورود کنیم قطعا بی خطا نیستیم و اشتباه ما موجب تضعیف نهاد روحانیت می شود و در نتیجه نباید در این مسیر پا گذاریم، چرا که انسانِ فعال اگر اشتباهی هم داشته باشد، همین که متوجه شود، در صدد اصلاح آن بر می آید و در نهایت کار را به سرمنزل مقصود می رساند و این قطعا از دست روی دست گذاشتن بهتر است.
@saraeer
📜در عراق چه می گذرد؟
🔻علیرضا داودی در «فکرت» نوشت:
🔹از زمان حضور مقتدا صدر در ایران عیان بود عراق به سمت بحران در حال حرکت است. وقتی جریان واجد بیشترین کرسی در مجلس و محور شکل دهنده به دولت، در حال زدن زیر میز بازی است، زمانی که جریانات رقیب، دولت در سایه قدرتمندی را شکل داده اند، زمانی که عربستان و متحدان داخلی اش رسما مقتدا صدر را به سمت تشکیل دولتی جدید بدون حضور موثر جریانات طرفدار ایران فرا می خوانند و نشانه های دیگر؛ هر تحلیلگر واقع بین با دیدن آن می فهمد انفجار سیاسی در عراق نزدیک است.
🔹دو هفته پیش از حضور صدر در ایران اخبار ضد و نقیضی از پیام عربستان به صدر در برخی محافل شنیده شد. عربستان با اطلاع از حرص بی پایان صدر برای قدرت و عدم رضایت او از دولت عبدالمهدی، پیشنهادی روی میز بازی قرار داده بود تا بتواند در عراق ورق را به نفع خود برگرداند.
🔹جزئیات پیشنهاد را هنوز نمی دانم اما در بازی قطعی سرویس های غربی_عربی_عبری قرار بود در پوشش اعتراضات عمومی برخی تسویه حساب ها انجام، برخی گروه ها به کناری رانده و نقشه قدرت مجدد چیده شود اما با ترکیبی خارج از نقش آفرینی جریانات مقاومت.
🔹مقتدا صدر در ایران به دنبال مسیر کم خطرتری برای رسیدن به ملک ری بود و می خواست ایران واسطه برای حمایت همه جانبه جریان های شیعی از او برای تشکیل دولت جدید باشد اما به نظر می رسد ایران حاضر به انجام این کار نبوده و نیست.
🔹فساد در نظام اداری عراق زیاد است، مشکلات ساختاری بیشمار است، درآمدهای ملی به ملت اختصاص پیدا نمی کند، تبعیض و رانت عادی است، کمبودها عاصی کننده است و هزاران چیز دیگر که بی شک برای خروش هر ملتی کافی است اما آنچه اتفاق می افتد هدفی غیر از رفع نگرانی ها و نارضایتی های مردم دارد.
🔹یادمان نرود تمامی جریان های میانه میدان تظاهرات، خود بخشی از فساد سیستماتیک و ریشه دار عراق هستند؛ از صدر و حزبش تا جریانات غیر شیعی، غرب گرا و...
🔹نمای زیبای ضد فساد برای آغاز تظاهرات کافی بود و توقف به منظور برگزاری هر چه بهتر پیاده روی اربعین، این پیام را ارسال می کرد که مخالفین، احترام آیین ها و باورهای عمومی عراق را واجب می دانند و اکنون با پایان دوران صلح مسلح در عراق، فرصت برای تسویه حساب فرارسیده است اما پازل این تسویه حساب و رسیدن به مقصود یک قطعه کم دارد و آن عامل مکمل برای مشروعیت است.
🔹وقایع تاریخی همیشه تکرار می شوند گویی جهان بازپخش اشتباهات ثابت است. همواره باطل برای فریب عمومی از ابزاری مشابه استفاده می کند و آن سکوت یا تحلیل اشتباه افراد دارای نفوذ در میان حامیان حق است؛ چه در ماجرای سقیفه یا شورای شش نفره یا جنگ جمل یا پذیرش حکمیت یا صلح امام حسن و بارزترین آن نقش سلیمان صرد خزاعی در ماجرای مسلم بن عقیل و ابوموسی اشعری در ماجرای هانی بن عروه و شهادت امام حسین.
🔹در این نقشه، گروه های وابسته به جبهه غربی_ عربی_عبری و علی الخصوص جناب صدر به عامل مشروعیت بخش رفتار خود در عراق نیازی مبرم داشتند، هرچند که جامعه با شعار ضد فساد همراه باشد اما مشروعیت دینی این رفتار در جامعه ای با اکثریت شیعه معنای متفاوتی دارد.
🔹این جریانات نیاز داشتند مشروعیت تظاهرات ضد فساد را فراگیر، تداومش را تضمین و فرصت را برای اجرای نقشه های سیاسی شوم آشوب گران فراهم سازند و متاسفانه به نظر می رسد با اشتباه تاریخی مرجعیت اعلای عراق، این کشور برای بلند مدت روی آرامش سیاسی را نخواهد دید و قدرت در عراق بازیچه دست کودکان و کوته فکران و محلی برای دولت های کم مایه و کوتاه مدت خواهد بود.
🔹آنجا که لازم بود مرجعیت اعلی به عنوان پدر جامعه در میانه میدان حاضر باشد، خود آسیب ببیند اما مانع تشتت و افتراق جامعه، ریختن خون بی گناهان و نفوذ اغیار شود، رفتاری انجام گرفت که آتش آشوب ها را پردامنه تر کرد.
🔹آیت الله سیستانی می تواند ولو با بذل بخشی از آبروی خود مانع خسارتی بزرگ شود. اگر ایشان به عنوان راس جریان ضد فساد وارد عمل شود هرچند که دشمنان و قدرت طلبان ایشان را نیز مورد آماج حمله ها قرار خواهند داد اما می توان امید بست که خواسته به حق ملت عراق به ابزار تسویه حساب های سیاسی و کشت و کشتارهای عقیدتی_حزبی منجر نشود.
🔹نقد همیشگی مسئولان سیاسی عراق به آیت الله سیستانی همین مجهول بودن خواسته ها و کلی گویی های غیر اجرایی است و همواره از ایشان تقاضا شده مسیری مبتنی بر اولویت ها برای دولت عراق ارائه دهند اما محصول نهایی فقط بیانیه هایی است که از یک سو مسیر تداوم تظاهرات و بن بست در کشور را باز می کند و از طرفی بستر آشوب گری و فتنه را فراهم می آورد.
🔹انقلاب اسلامی از ماجراهای منافقین و بنی صدریون تا فتنه 78 و 88 که جلوی چشمانم رژه می رود تازه می فهمم داشتن رهبری که خود را فدای سلامت و تعالی جامعه اش کند برای عبور از گردنه های تاریخی هر ملت چه نعمت بزرگی است.
@saraeer