#حضرت_حمزه_علیه_السلام
شیر خدا علی و شیر رسول حمزه ست
آن که حَمیَّت او گشته قبول حمزه ست
روزی که شهر مکه مملو ز مشرکان بود
این شیر پیرِ بیشه ، یارِ نبی ز جان بود
یاری نمود او را در روزگار غربت
جمع قریش خسته ، از این وفا و غیرت
در محضر پیمبر ، در بَدر کرده غوغا
دارد نمای رزمش ، نزد علی تماشا
از پیش روی تیغش ، دشمن بُوَد گریزان
خورده شکاف صف ها ، از هر سپاه عُدوان
از صحنه ی نبردش ، هر پهلوان فراری
از او گریز دارد ، لشکر به بی قراری
روز اُحُد به شمشیر ، بر پا نموده محشر
هم او که یک تنه بود ، با یک سپه برابر
اما بر او شده خصم ، از پشت سر روانه
با نیزه ای ز کینه ، او را رَوَد نشانه
سروِ قد رسایش ، نقش زمین شد ای وای
از داغ او پیمبر ، شمع حزین شد ای وای
دشمن شکافت سینه ، از شیر غرق در خون
یک پاره ی جگر شد در کام هند ملعون
نعشش اگر چه پرپر ، چون لاله ی دَمَن شد
اما هر آن چه بود او ، با یک عبا کفن شد
اما عزیز زهرا ، بی غسل و بی کفن ماند
مادر کنار مقتل ، با گریه نوحه می خواند
او که سه روز حتی ، یک سایبان ندارد
بر تن سری نمانده ، بر دامنی گذارد
حمزه نداشت طفلی ، تا قتلگاهش آید
یک دختری که آید ، گریه بر او نماید
.......محمد_مبشری........
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
تا همیشه غمت بر این دلهاست
گریه بر تو سفارش طاها ست
در مقامت همین بس است نبی
گفت حمزه سیدالشهدا ست
ای عموی نجیب پیغمبر
تکیه گاه غریب پیغمبر
اسدالله غزوه های رسول
وقت غم ها حبیب پیغمبر
همه جا یار مصطفی بودی
تو مددکار مصطفی بودی
هر زمان که اذیتش کردند
تو طرفدار مصطفی بودی
رفتی و در مدینه غوغا شد
باب توهین به مصطفی وا شد
بعد پیغمبر و تو و جعفر
آتش کینه سهم زهرا شد
من بمیرم چه بر سرت آمد
چه به احوال پیکرت آمد
عالمی سوخت آن زمانی که
سر نعش تو خواهرت آمد
خواهرت قد کمان رسید از راه
ضجه میزد به ناله ای جانکاه
تا که چشمش به پیکرت افتاد
گفت وا حمزتا ! رسول الله
خواهر تو ندید پیکر تو
که چه آورده هند بر سر تو
خارها و عبا کمک کردند
که نمیرد عزیز خواهر تو
خواهرت را کسی اسیر نکرد
از خجالت که سر به زیر نکرد
دختر نازدانه ات هرگز
گیسویش بین پنجه گیر نکرد
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
السلام ای عم ختم المرسلین
السلام ای حامی والای دین
سرور جمع شهیدان احد
شیر حق بعد از امیر المومنین
آل ابراهیم بر تو مفتخر
در بنی هاشم درخشی چون نگین
غیرت اللهی و در گردان عشق
اختر تابانی و ماه مبین
ای جوانمردی به نامت وامدار
ای حمیت با نگاه تو عجین
بر برادر زاده ات یاور شدی
تا نباشد پور عبدالله حزین
خواری بوجهل با دست تو بود
بر سرش با ضربه های سهمگین
ای شکار شیر کار سهل تو
کس ندیده شیرمردی این چنین
در احد از مرکبت لغزیده پای
نیزه ای زد بر تو خصم در کمین
ورنه کس یاری رزمت نداشت
شد چنین تقدیر رب العالمین
پیکرت شد قطعه قطعه وای من
پاره هایی از جگر با خون قرین
اشک ریزان مصطفی بر پیکرت
ناله ها دارد به قلبی آتشین
پیکر پاکت بپوشد با ردا
تا نگردد خواهر تو دل غمین
از دل زینب امان در قتلگاه
دید نعش بی سری روی زمین
........محمد_مبشری........
متن روضه وتوسل جانسوز _15 شوال
شهادتِ حضرتِ عبدُالعظیمِ الحَسنی و حضرتِ حمزۀ سیدالشهدا سلام الله علیهم اجمعین _
حاج حسین سازور
⚫️➖⚫️⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖
اینجاست خاک ری وَ ملقب به کربلاست
خیلی گران تمام شده ، مُلکِ خون بهاست
هرگوشه زین دیار اگر هیئتی بپاست
پشتِ قباله و سندش یک سر جداست
زان روز که معامله شد سرزمینِ ما
ری نیست نام آن و شده وادی البکاء
از آن به بعد فاطمه زین خاک رو گرفت
این سرزمین به گریۀ عشاق خو گرفت
آنقدر گریه شد که کمی شستشو گرفت
از خانۀ امام حسن آبرو گرفت
اوضاع را امام حسن رو به راه کرد
زهرا دوباره جانبِ ایران نگاه کرد
عبدالعظیم آمد و عبدِ خدا شدیم
با عشق اهل بیت دگر آشنا شدیم
همسایۀ عزیز دل مجتبی شدیم
در هر طواف زائرِ کرب و بلا شدیم
پیچیده باز در حرمِ یار عطر سیب
صلی علی الحسینُ و صَلی علی الغَریب
یا ذَالکرم عزیز حسن سید الکریم
امشب زنامِ توست سخن سید الکریم
پرده زرُخ کنار بزن سیدالکریم
سر می نهم به پای تو من سیدالکریم
گریه میان صحنِ شما مستی آور است
با گریه در حریم حسینی برابر است
پر می کشیم از حرمت محضر حسین
پرواز می کنیم به دورِ سر حسین
عمری شدیم با مددِ خواهر حسین
شبهایِ جمعه هم نفس مادر حسین
فریاد یا بُنَیَ به گوش همه رسید
با قد خم به کرب وبلا فاطمه رسید
فریاد می زند پسرِ من سرت کجاست
قدت رشید بود بگو پیکرت کجاست ...
جایِ لبش که هست ولی خواهرت کجاست
سیمین گلو عزیزِ دلم حنجرت کجاست ....
*فرمود هر کسی عبدالعظیم الحسنی رو زیارت کنه کَمَن زارَ الحُسَین(ع) بِکَربَلا ... آقاجان ... آبرویِ شهرُ دیارِ ما شمایید ...قبلۀ پایتختِ ما شمایید آقا ... یاسیدالکریم ، اما امروز ، روزِ شهادتِ سیدالشهداءِ اُحد ، حمزۀ سید الشهداست ... انقدر پیغمبر گریه کرد برایِ حمزه ... (اجازه بدید من دیگه شعر نخونم ، روضه بگم ، همه گریه کنیم ...) ان شالله دستِ جمع بریم اُحد کنارِ پنجره هایِ اُحد اونجا زیارت کنیم ...
جنگِ اُحد تمام شد،پیغمبر فرمود کیه منو از عموم حمزه خبری برساند،همه سر به زیر انداختن،می دونستن حمزه به شهادت رسیده ... راه افتادن بینِ کشته ها تا رسیدن بالایِ سرِ حمزۀ سیدالشهدا (یاالله) چشمِ پیغمبر به بدنِ حمزه افتاد،دید این بدن رو پاره پاره کردن ...سینۀ مبارکش رو شکافته بودن،لبها رو بریده بودن،گوش ها رو بریده بودن ... اولین بدنی هست که تو اسلام پاره پاره کرده بودن و مُثله کرده بودن ... پیغمبر کنارِ بدن نشست شروع کرد بلند بلند گریه کردن ... یکی صدا زد یا رسول الله عمۀ بزرگوارتون ، صفیه خانم داره میاد ... به عجله پاشد ، فرمود جلوش رو بگیرید ، نزارید بیاد ... با این که فاطمه همراهیش می کرد ، قولِ پیغمبر رسید ، صفیه خانم برگشت،رسولِ خدا فرموده شما رو برگردانیم،شروع کرد گریه کردن ... پیغمبر آمد ، افتاد به پایِ پیغمبر ... رسول خدا اجازه بده من یه بار برادرم رو ببینم،انقده اصرار کرد ... انقده گریه کرد پیغمبر اجازه داد ... فرمود یه عبا رو بدنش بندازید پاهاش رو با خارِِ بیابان پوشاندن ، خواهر اومد کنارِ بدن ... اجازه بدید صورتِ برادرم رو ببینم ... آخ گوشۀ عبا رو کنار زدن ... چشمش افتاد به بدنِ پاره پاره ...مُثله شده ... به ناگاه صیحه ای زد ، زمین افتاد ... زن ها دورش رو گرفتن ... فرمود رسولِ خدا ، نگفتم خواهر برادر رو نمی تونه اینگونه ببینه ... ببریدش ....
اما با احترام بردنش،زن ها با احترام صفیه خانم رو بردن،دیگه کسی تازیانه نزد ... دیگه کسی لگد نزد ... دیگه کسی قلافِ شمشیر نزد ... کعبِ نی نزد ... (حالا می خوای روضه بخوانم ..(
اومد کنارِ بدنِ حسین،یه نگاه کرد به بدنِ پاره پارۀ برادر ... یارسول الله گفتی خواهر طاقت نداره برادر رو اینگونه ببینه ... آخ چه گذشت به عمۀ سادات ... همچین که بدن رو دید رو کرد سمتِ مدینه ... اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّا ،بعد از سلام صدا زد «هذا حُسَینٌ مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ مُقَطَّعُ الاعَضاء مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ» شروع کرد با بدن حرف زدن،داداش هرگز گمان نمی کردم من زنده باشم سر از بدنت جدا ببینم ... بدنتُ زیرِ سّمِ اسب ها ببینم ... بدنتُ غارت شده ببینم..آی حسین
مهدویت:
#اشعار_مناسبت_های_ویژه
#حضرت_حمزه_سیدالشهدا_ع
زمزمه و نوحه حضرت حمزه (ع) -(امشب بگیرید سراغ حمزه )
امشب بگیرید. سراغ حمزه
همه بسوزید زداغ حمزه
آجرک الله یا رسول الله
تمام عالم گرفته ماتم
بسوزد از غم. رسول خاتم
آجرک الله یا رسول الله
سوزدزداغش. دل پیمبر
گریددمادم زهرای اطهر
آجرک الله. یا رسول الله
شرر به جان زد. دشمن زکینه
شد پاره پیکر. ماه مدینه
آجرک الله. یا رسول الله
داغ حسین شد تازه دوباره
پیکر حمزه. شد پاره پاره
آجرک الله یا رسول الله
غمی به دل زین بلیه آمد
کنار جسمش. صفیه آمد
آجرک الله. یا رسول رسوالله
شاعر رضا_یعقوبیان
◾شهادت حضرت حمزه(ع)
برخاک فتاده در احد جان نبی
خاموش شدهچوشمع سوزان نبی
ای وای تنش چو اربا اربا گردید
پاشید ز هم سپاه قرآن نبی
افتاد علم ز دست سردار نبی
غلطیدبهخاکوخون علمدارنبی
با نیزه زدند حمزه بر خاک افتاد
خاموش شده شمع شب تار نبی
#مرتضی_محمودپور
فقط خدا:
روضه حضرت حمزه (عموی پیامبر)
دلممیخواد یه شب مدینه باشم
زائرِ اون شکستِ سینه باشم
دلم میخواد یه شب بقیع بشینم
قبره غریبِ مادرو ببینم...
ایام شهادتِ حضرت حمزه این دل هارو روانه کنیم مدینه....
کنار حرمِ پیغمبر
اول یه سلام میدیم محضرِ خاتم الانبیا آخه ایام ایامی که زائرایِ خانه خدا دارن آرام آرام بارِ سفر میبندن...
اینایی که هنوز مدینه رو ندیدن و آرزوی دیدن قبرستان بقیع گوشه قلبشونه دلشون میخواست این ایام راهی سفرِ مدینه بودند😢
انشالله قسمت و روزی هممون باشه🙌 وقسمت همه آرزومندان مدینه
بانابودی دشمنان اسلام و نابودی آل صعود...
و همچین ایامی ماهم آماده باشیم برای عرض ادب به محضر ساحت مقدس رسول خدا....
قربونت برم یا رسول الله
امشب مجلس ،مجلسه سردار دلاوره احد شهید احد
ایام ایامِ شهادتی حضرت حمزه هس
به هرنیّتی اومدی تو اینمجلس اگ دست خالی ازاین مجلس بری ضرر کردی امشب شهدارو یاد کنیم... امام شهدا، شهدایِ مدافع حرم و هنوز خیلیا چشم انتظارِ عزیزانشون هستن...
هنوز خیلی مادرا چشم به راه نور دیده هاشون هستن
خیلی از خواهرا چشم ب راهِ برادر هستن ...
دخترایی که میگن یعنی میشه خبری از بابام برام بیارن😭
اخه چشم انتظاری خیلی سخته خصوصاً برایِ دختر که دلش میخواد زودتر باباشو ببینه...
خصوصاً برای دخترایی که سالیانِ سال چشم انتظاره منتظره دیدن ِ باباهستن
هرکجا نامه بابا میومده دلش آتیش میگیره...
امشب همه شهدارو یاد کنید برای اون شهیدی ناله بزنید که پیغمبر بر غربتش خیلی گریه کرد😭
آقا فرمود: عموم عزادار نداره.. عموم غریبه...
امام زمان معذرت میخوام♀
حضرت فاطمم میومد کنار قبر عمو از غربت علی و از غریبی خودش ناله میزد...
یه زبانحالی داره فاطمه زهرا کنار قبرستان احد و کنار قبر حمزه فرمود:
ای گرامی عمو ،،ای یار پیمبر پدرم
نگهی برمن و خونِ دل و اشک بصرم
چون پدر رفت ،،عمو جایِ پدر میگیرد
تو به جای پدرم بین که چه آمد به سرم
عزیزانی که پدر از دست دادن میدونن
هروقت پدر از دست دادی وقتی که عمورو میبینی
یاده بابا میفتی آخه عمو بوی پدرو میده
عمو برات خاطراته پدر رو زنده میکنه
چون پدر رفت،، عمو جایِ پدر میگیرد
تو به جای پدر بین که چه آمد به سرم
تو کمان بر سرِبوجهل ستمکار زدی
تو به کف تیغ گرفتی به دفاع پدرم
تواگر زنده بُدی،، خصم کجا جرعت داشت؟؟
که به سیلی کُنَد آزرده رخِ چون قمرم
این دردو دلای حضرت زهرا بود کنارِ قبرِ حمزه
اخه زهرا از بی کسی پناه میاورد به قبر حمزه...
اونجا کنار قبر عمو مینشست دردودل میکرد...
[[از مدینه به احد این همه راه آمده ام
تا ببینی که شده خم به جوانی کمرم...]]
کجای عالم سراغ داری یه مادره جوان پهلو شکسته دست ب کمر بگیره
کجای عالم سراغ داری... (آرزومندان مدینه) مادره18 ساله طلب مرگ بکنه
من قربون اون فاطمه ای برم که درجوانی طلبِ مرگ از خدا میکرد...
آمدم باتو بگویم که علی مظلوم است
بین شده خانه نشین شوهرِ نیکو سیرَم
به پیامبر خبر دادن صفیه میخواد بیاد بدنِ حمزه رو ببینه...
فرمودند؛ من اجازه نمیدم
خواهر چگونه میخواد بدنِ مُثله شده برادرو ببینه؟؟
خواهرش پیغام داد یا رسول الله آروم میگیرم..
پیامبر عبایِ خودرا رویِ بدن انداختن...
قسمتی از پای حمزه بیرون موند
با خارو خاشاک روی پارو پوشاند گفت: اگ خواهر میخواد بیاد ببینه،
حالا بیاد حالت اجازه بدید فقط یه جمله بگم یا رسول الله ...
خواهر میخواست بدنِ یه برادرو ببینه اجازه ندادی وقتی اجازه دادی که بدن رو با عبایِ خودت پوشاندی
حتی باپاهارو با خارو خاشاک پوشاندی
کاش یه عبا رو بدن عزیزه فاطمه
مینداختند...
کاش بدن عزیزه فاطمه رو هم میپوشاندن...
زینب این بدنِ پاره پاره رو نمیدید
باور نمیکرد...
صدازد ای کشته آیا تو حسین منی؟!
یه نگاهی ب طرف مدینه
یا محمدا هذا مُرَمَّل بدما
این کشته فتاده به هامون حسین توست...
انشالله خواهرِ بردار از دست داده تو مجلس نباشه...
داغِ برادر خیلی سخته..
اگ برادر داری خدا برات نگه داره
فقط آخره مجلسو آخر ذکره مصیبتو...
یه جمله و جمله اخره منو از همگی التماس دعا...
خدایا بحق رسول الله و بحق بی بی زینب کبری
بحق اون لحظه هایی ک بی بی زینب اومد کنارِ بدن غرق ب خون برادر
یه لحظه خیره خیره نگاه کرد
امشب اگه حاجت داری اگ زیارت کربلا میخوایی بسم الله
اگ آرزوی مدینه داری بسم الله
مجلس مجلسه یه شهیده و شهیدی ک خیلی حق به گردن پیغمبر داره...
امشب پیغمبر ب عزادارای حمزه سیدالشهدا میگه خوش اومدید ب این مجلس
یا رسول الله خودت عنایتی کن همه با حاجت اومدیم هیچکدوم دسته خالی برنگردیم...
حالا هرکجای مجلس نشستی سه مرتبه ناله بزن《 یا حسین》
🌾🍃متن روضه و توسلِ جانسوز _15 شوال 🍁🍀
🔴شهادتِ حضرتِ حمزۀ سیدالشهدا علیه السلام _
سید مهدی میرداماد
وقتی خبر شهادت جناب حمزه رو به پیامبر دادن ، میگن پیغمبر اشک ریخت .... وجود حمزه کنار پیغمبر ، خیلی نشان دهنده ی قدرت اسلام بود .... الله اکبر .... مریض دارا ... گرفتارها ... لحظه ، لحظه ی استجابت دعاست...
چی میخوام بگم ؟!! میخوام بگم وقتی خبر شهادت رو به پیغمبر دادن ، قلب رسول خدا شکست ... اما دلش خوش بود یه علی هست....
تکیه گاه پیغمبر علی بود ... تا علی هست کسی جرات نداشت به پیغمبر آسیبی برسونه ... میخوام یه جمله بگم ... میخوام بگم وقتی خبر شهادت اباالفضل رو به ابی عبدالله دادن ... وقتی رسید کنار علقمه ...
یه نگاه کرد دید همه رو خاک افتادن ... دلش بی کی خوش باشه حسین ...؟! ... یه علی داشت اربا اربا رو خاک ... (حالا که خیلی خیلی گرفتاری ، بگم و ناله بزنی ... ) اما حسینم یه علی داشت ... پیغمبر علی ، امیرالمومنین رو داشت ، حسینم کنار علقمه دلش خوش بود یه علی داره .... کدوم علی ...؟!!
وقتی تکیه داد به نیزه ... صدا زد هَل مِن ناصر یَنصُرنی ؟ ....
دیدن یه علی تو گهواره دست و پا میزنه .... یعنی بابا من هستم
🌾🍃متن روضه_ویژه وفات
عبدالعظیم الحسنی علیه السلام_
🔴 سید مهدی میرداماد
ای دامن مدینه ری ، کربلای تو
ای اهل فیض تشنه ی جام ولای تو
ریحانه امام حسن ، سیدالکریم
ای اوفتاده جود و کرامت به پای تو
مدح تو را امام زمان تو گفته است
من کیستم که مدح بگویم برای تو
*چه گویم تا نریزد آبرویم
تو خود گو کیستی تا من بگویم*
نجل کریم آل محمّد(ص) تویی تویی
تنها نه اهل ری همه عالم گدای تو
ماه حسن ، که نور گرفتند اهلبیت
از آفتاب روی محمّد(ص) نمای تو
جسم مطّهر تو و آغوش خاک ری
بردار سر که در دل ما هست جای تو
*اگر میخوای لابه لای ابیات تو این قصیده ناله و زمزمه داشته باشی،میخوای زبون بگیری همین زمزمه قشنگ ترین ناله هست،اصلا انگار آدم میخواد زبون بگیره فقط زبونش به نام حسین باز میشه...انگار فقط زمزمه همینه...
(حسین...ای تشنه لب حسین حسین حسین
حسین...جان زینب حسین حسین حسین)2
حالا که اشک ریختی منم میگم...
حسین...ای بی کفن حسین حسین حسین
حسین...عریان بدن حسین حسین حسین
خیلی از ابیات مدحه اما دلت رو جلا میده....*
***
آیات وحی در نفس روح پرورت
علم حدیث درسخن دلربای تو
بر اهل ری نه ، بر همه ی عالم وجود2
واجب بود زیارت صحن و سرای تو
بر زائری درود که گردد به دور تو
بر شاعری سلام که گوید ثنای تو
بر اهل ری سلام که همسایه تواند
بر شهر ری درود که شد کربلای تو
*دوباره باهم ناله بزنیم...
کربلا...کربلا...همین دیگه به این میگن عشق بازی؛یه چند بیت بخونیم دوباره برگردیم...
کربلا...کربلا...
خیلی وقته نرفتی نه؟!دلت تنگ شده،نه؟!
این دل تنگم عقده ها دارد
گوییا میل کربلا دارد2*
بیمارنا امید ز درمان ، به صد امید
رو آورد به جانب دارالشّفای تو
بوی بقیع می وزد از خاک تربتت
*آخه میوه دل امام حسنه دیگه...*
بوی بقیع می وزد از خاک تربتت
ای نجل مجتبی که دو عالم فدای تو
*اما من یه جمله بگم:بقیع کجا حرم سید الکریم کجا؟!
امشب این حرم پر از زائره...پر از شمع و چراغ و خادمه...
کریم کسیه که کاری به جز کرم نداره2
غریب اونیه که تو مدینه ست ولی حرم نداره2
دلم تو روضه هات میشکنه مثل شیشه2
ولی هیچ روزی مثل کربلا نمیشه...
شهید اونیه که سر در بدن نداره
(شب شهادت حمزه هست،مگه نه؟!)
شهید اونیه که سر در بدن نداره
آقام رو زمینه ولی کفن نداره2*
شوّال شد محرّم و ری گشت کربلا2
در روز رحلت تو و بزم عزای تو
پرواز کرد روح شریفت ز تن ولی2
دیگر نشد بریده گلو از قفای تو
پیچیده شد درون کفن جسم اطهرت
دیگر نشد حصیر کفن از برای تو
*حسین...*
بر خاک سر نهادی و دیگر کسی نزد
چوب جفا به لعل لب جانفزای تو
*قربون اون شهیدی که جلو چشم زن و بچش چوب خیزران بر لب و دندانش زدن...ای حسین...میگن حمزه رو مثله کردند...بدنش رو پاره پاره کردند...من میگم هر کاری با بدنش کردند دیگه سرش رو نبریدند...دیگه سرشو تو بغل دخترش نذاشتند...(من هوس کردم یه سر برم خرابه...)دیگه سر بریده رو نیمه شب دختر سه ساله بغل نکرد...بمیرم برای دختری که هی به لبای پاره نگاه کرد...
بابا دخترت از دنیا بریده2
بدون تو خوشی ندیده
ببین همه موهاش سفیده...
همه ناله بزنند حسین...*
«شاعر:غلامرضا سازگار»
دوبیتی امشب ازمحمدفضل الهی مشهد
درلیلهء جمعه وقت غفران ونجات
شد آرزوی فرج به صدر حاجات
برروح بهشتی و همه یارانش
بفرست دراین شب شهادت صلوات
من زار عبدالعظیم بری کمن زار الحسین بکربلا
شاعر: استاد مرحوم حبیب الله چایچیان (حسان)
به دیوار و در این بیت توحید
فروغ عترت و قرآن توان دید
بود این بارگاه روحپرور
حریم یک تن از آل پیمبر
در این جا قبر مولایی کریم است
مزار حضرت عبدالعظیم است
به اولاد حسن، او فخر و زین است
که زوارش "کمن زار الحسین" است
چو این جا شد چراغ عشق روشن
به دل ها این حرم شد پرتو افکن
بود این درگه از ابواب رحمت
درِ باغی ست از گلزار جنت
که اشک عاشقان، شد جویبارش
نمی گردد خزان، هرگز بهارش
تو ای زائر به تعظیم شعائر
ببوس این درگه پر نور و طاهر
بیا این جا به اشک خود وضو کن
بیا جان خود این جا شستشو کن
بپا خیز و بخوان اذن دخولش
اجازت از خداگیر و رسولش
به اذن حیدر و زهرای اطهر
به اذن یازده معصوم دیگر
قدم چون می نهی داخل از این در
بگو بسم الله و الله اکبر
زند چون حلقه بر این در گدایی
به گوش جان او آید ندایی
که ای سائل دعایت مستجاب است
محب آل عصمت کامیاب است
بخواه از رحمت حق آن چه خواهی
که بی حد است الطاف الهی
"حسان" اینجامطاف مومنین است
درِ گل زار جنت در زمین است