هدایت شده از علی جمالو
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت
بوی بهشت می وزد از بین موی تو
شهر مدینه پر شده از عطر و بوی تو
دیوانه تو هرکه شده سربه راه شد
مجنون شدم که سر بگذارم به کوی تو
تو اولین امام شبیه پیمبری
عین پیمبر است همۀ خلق و خوی تو
در کوچه می نشینی و مردم بی اختیار
جلب تو می شوند و می آیند سوی تو
مهمانی خدا، به خدا جای ما نبود
مهمان شدیم ما همه با آبروی تو
گفتیم باتو آمده ایم و پناه داد
ما را خدا بخاطر تو بود راه داد
ما درد می دهیم و دوا می دهی به ما
بیمار می شویم و شفا می دهی به ما
بیمار می شویم و گلایه نمی کنیم
خیر است هرچه درد و بلا می دهی به ما
ای باغبان قلب، تو این باغ خشک را
آباد میکنی و صفا می دهی به ما
فهمیدم از سه مرتبه انفاق زندگیت
هرچه به تو رسد همه را می دهی به ما
لقمه نخورده ایم ز دستان هیچکس
ای سفره دارِ شهر، غذا می دهی به ما؟
در خانۀ تو جای گدا صدر مجلس است
پیش خودت همیشه تو جا می دهی به ما
در باز کن که باز فقیر آمده کریم
اینبار هم یتیم و اسیر آمده کریم
........آرش براری...........
هدایت شده از علی جمالو
مام مجتبی(ع)-ولادت
باز هم اهل ولا باده ی مستانه زدند
لب خود را به لب ساغر و پیمانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
آسمان بار دگر نیّر بدر آورده
لیله ی قدر علی سوره ی قدر آورده
ای که از جانب معشوق نظر می طلبی
تو که از عشق علی، شاه نجف، جان به لبی
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
با «حسن» گفتنم از نار نجاتم دادند
با حسن، ماه خدا عطر کرامات گرفت
رمضانم به خودش رنگ مناجات گرفت
مادرش هم لقب مادر سادات گرفت
پسر فاطمه و باب نجات است حسن
هم دعا هست حسن، هم صلوات است حسن
اولین ماحصل وصل دو دریا حسن است
نوه ی ارشد پیغمبر طاها حسن است
پسر شیر خدا، زاده ی زهرا حسن
نسب اندر نسبش وصل به نور ثقلین
عشق زهرا و علی، زینب کبری و حسین
این حسن کیست که کرسی فلک منبر اوست
روزی خلق خداوند به زیر پر اوست
دست رزاق، همان دست کرم پرور اوست
او برای کرم عبدالَله و قاسم دارد
ابر جود است و سرِ شیعه ی خود می بارد
او که از لقمه ی خود بر فقرا بخشیده
بارها ثروت خود را به گدا بخشیده
ناسزا گفت به او خصم خدا، بخشیده
پس خدایش چقدر جرم و خطا می بخشد
شیعیان را - به حسن – روز جزا می بخشد
ما گداییم، دخیلان درِ خانه ی شاه
صاحب خانه – حسن- یوسف و ما چشم براه
کوچه بند آمده از حُسن جمالش والله
کور بادا ز رخش چشم همه شیطان ها
لَعَنَ اللهُ علی آل أبی سفیان ها
اسم مولام همانند عسل شیرین است
ذکر او حیّ علی خیرالعمل، شیرین است
یاد جنگ آوری اش روز جمل، شیرین است
در جمل تا پسر شیر خدا «یاهو» زد
فتنه تسلیم شد و روبروی اش زانو زد
کوثر جان من اینست "حسن هرچه که گفت"
حرف قرآن من اینست"حسن هرچه که گفت"
دین و ایمان من اینست"حسن هرچه که گفت"
بنویسید حسن مکتب و آیین من است
حسنی مذهبم و حبّ حسن دین من است
او نیازی نه به یار و نه به لشگر دارد
تا که سردار چو عباس دلاور دارد
یک حسین بن علی، ماه برادر دارد
غربت او، به خدا اندکیِ یاور نیست
نه؛ غریبی حسن از طرف همسر نیست
غربت اینست: که با ضرب لگد در افتاد
کوچه ای ... نقشه ی صیاد... کبوتر افتاد
مادری بود حسن، دید که مادر افتاد
آه ... ای مرد ستگر برو از کوچه ی ما
مادرم را نزن آخر... برو از کوچه ی ما
..........امیر عظیمی..............
هدایت شده از علی جمالو
علی جمالو مشهد و قم مقدس:
امام حسن مجتبی(ع)-مدح
کریم آنچه بیارد به دست، می بخشد
هرآنچه بود و هر آنچه که هست می بخشد
ز پا فتادی اگر یا حسن بگو بنگر
چگونه رتبه شاهی به پست می بخشد
به تشنگان برادر حسن دهد روزی
شراب ناب حسینی به مست می بخشد
قیامت است ظهورش , به عشق روی حسین
هر آنکسی که حسینی شد است می بخشد
گمان مبر که حسن بی ضریح و بی حرم است
کریم آل عبا هر چه هست می بخشــد…
..........موسی علیمرادی............
هدایت شده از علی جمالو
مام مجتبی(ع)-ولادت
ما سِوی شد سائلِ دستِ کریم
هستی ما هست از هستِ کریم
نیمه ی ماه خدا حس می کنم
بر سر خود گرمی دست کریم
برجمالش ماه هم سجده کُنَد
بسکه نورش هست برجَسته ، کریم
گر درون کوچه ای شد ازدحام
رو به روی خانه بنشسته ، کریم
سیل سائل ها اگر سویش روند
کی شود از بینوا خسته ، کریم؟!
بر درِ بیت الحسن دیدم که هست
حاتم طائی تهیدستِ کریم
فاش گویم بین اسماء خدا
ذکر من گردیده پیوسته : "کریم"
خاک پای آن کسی هستم که هست
خاک پا و واله و مستِ کریم
هفت پشت من تماماً بوده اند
سینه چاک و عبد دربستِ کریم
من که باشم که دم از حیدر زنم
بر علی گردیده دلبسته ، کریم
گر دل ما هست مجنون حسین
این دل ما را گره بسته ، کریم
آخرش آن یار می آید زراه
بعد از آن دارد دو گلدسته کریم
.......مهدی علی قاسمی..........
هدایت شده از علی جمالو
امام حسن مجتبی(ع)-ولادت
رها کردم از سینه ام آه را
صدا کردم آن یار دلخواه را
میان بساط دل خسته ام
فقط دارم این آه کوتاه را
به دادم برس ای امید دلم
نشانم بده جاده و راه را
من این راه ها را بلد نیستم
هدایت کن این عبد گمراه را
برای اجابت خدا داده است
به من وعده نیمه ماه را
خدا گفته در نیمه ماه من
بیا تا درِ بارگاه حسن
بیا در مدینه صفا را ببین
در خانه مرتضی را ببین
در آغوش پر مهر خیر النسا
تجلی نور خدا را ببین
در این کوچه عشق چشمی گشا
غریبه ببین آشنا را ببین
در این کوچه تقوا ملاک است و بس
پس ادغام شاه و گدا را ببین
به عشق نگاهی به روی حسن
بیا و صف انبیا را ببین
همه بر در مجتبی رو زدند
بزرگان در این خانه زانو زدند
به لبخند تو می دمد آفتاب
بتاب از مدینه به عالم بتاب
مدینه پر است از حسود و بخیل
مبادا که برداری از رخ نقاب
صدایت قرار دل فاطمه
نگاهت صفای دل بوتراب
دعا کن برایم عزیز علی
دعا بر زمین خورده دارد ثواب
دعا کن امام زمانم مرا
برای سپاهش کند انتخاب
برای ظهورش امام زمان
به روی دعای تو کرده حساب
تو را هر زمانی صدا کرده ام
جواب مرا داده ای با شتاب
به روز قیامت محبان تو
ندارند با تو کمی اضطراب
خدا گر سوالی از آنها کند
خودت می دهی جای آنها جواب
در آن روز چشم من و یاری ات
فدای تو و آن هواداری ات
دلم پر زده روی بام حسن
به من خورده بویی ز جام حسن
سلامی به او دادم و مانده ام
به عشق جواب سلام حسن
پیمبر علی فاطمه گفته اند
به ما واجب است احترام حسن
از آن دم که از مادرش شیر خورد
پر از حلم گردیده کام حسن
میان اسامی اهل کرم
فقط می شناسیم نام حسن
من و یک نگاه کریمانه ات
پناهم بده گوشه خانه ات
تو هستی امید گنهکارها
تویی راه حل گرفتار ها
تویی محرم رازهای علی
علی با تو می گفت اسرارها
تو هستی صفای سحرهای ما
تویی طعم هنگام افطارها
به جز خوبی از تو ندیدند هیچ
تو را گر چه دادند آزارها
به یاد غریبی تو روز و شب
به خود گفته ام جمله ای بارها
"اگر در غم مجتبی بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی"
به هر جا که نامت علم می شود
حسینیه ای محترم می شود
کسی که نرفته است راه تو را
دو پایش قیامت قلم می شود
به راه خدا گر تویی دستگیر
وصال خدا یک قدم می شود
من از قبر تو کرده ام این سوال
مگر کعبه هم بی حرم می شود
به ماها رسیده است احسان تو
حسن جان محبت سرم می شود
من از کودکی نه، که روز ازل
ز دست کریم تو خوردم عسل
علی داشت دائم هوای تو را
نبی خوانده صد جا ثنای تو را
به دست تو گلبوسه داده حسین
و عباس بوسیده پای تو را
اگر تو نبودی کنار علی
کسی پر نمی کرد جای تو را
خودت دعوتم کرده ای آمدم
که امشب بگیرم عبای تو را
ولی من کجا و نگاه کریم؟
لیاقت ندارم عطای تو را
همین بس مرا ای شه خونجگر
معطل نکردی مرا پشت در
......مجتبی شکریان..........
هدایت شده از علی جمالو
امام مجتبی(ع)-ولادت
شکر خدا به عشق شما مبتلا شدیم
روز ازل کبوتر بام شما شدیم
منت گذاشت بر سرمان از ازل خدا
با خانواده های شما آشنا شدیم
با فخر ، کس زنوکری اش دم نمی زند
جز ما که نوکر حسن مجتبی شدیم
بر دامن تو دست توسل زدیم ما
بنگر که بعد از آن ز کجا تا کجا شدیم
با ذکر یا حسین و حسن خو گرفته ایم
ما با بقیع عاشق کرببلا شدیم
ما مومن مدام شما خانواده ایم
ما با شما شدیم اگر با خدا شدیم
لا ریب فیه سیدنا روز مرگ ماست
روزی خدا نکرده زتو گر جدا شدیم
زهرا نظاره کرد بر آن صورت شگفت
جشن تولد حسنش را علی گرفت
ماه خدا ببین مه دیگر حلول کرد
این ماهِ ، ماهمان دو برابر حلول کرد
در آسمان خانهء زهرا و مرتضی
ماه جمال سبط پیمبر حلول کرد
نام پدر چقدر برازندهء علی است
خورشید روی سینهء حیدر حلول کرد
می ترسم اینکه ماه رخش را نظر زنند
از بس که ماه روش منور حلول کرد
در روزهای ماه خدا شک پدید شد
بدر تمام یک شب عقب تر حلول کرد
شد امر مشتبه مه شوال دیده شد
وقتی که ماه زهرهء اطهر حلول کرد
این خانواده نورٌعلی نور کلهم
سیمایشان به شعر، مکرر حلول کرد
خورشید آسمان زحضورش مرخص است
زهرائی است از وجناتش مشخص است
شب رفت و وقت آمدن آفتاب شد
خورشید هم ز هرم وجودش مذاب شد
مصداق داشت نام حسن با صفات او
نام حسن برای حسن انتخاب شد
تو حُسن یوسفی به تجلی که در دل
بی تاب مادر و پدرت قند آب شد
آقا به گرد پای تو حاتم کجا رسید
سائل کجا زخانهء لطفت جواب شد
از بس خدا هنر به جمالت به خرج داد
یوسف به حیرت از پسر بوتراب شد
هر گوشه ای ز عالم از عطر تو سهم برد
این گونه بود قسمت قمصر گلاب شد
در زیر سایهء تو همیشه دعایمان
با محسن بحق حسن مستجاب شد
در وصف تو که کار خداوند ، نه من است
مفعول و فاعلات و فعل لال و الکن است
مثل همیشه کن به دو چشم ترم کرم
از حرمت دو دست تو شد محترم کرم
این دستهای خالی خود را هزار بار
آورده ام به محضر تو تا برم کرم
دشمن کنار سفرهء تو سیر شد حسن
با دست های لطف تو شد باورم کرم
در کوچه موج می زند آقا گدا گدا
در خانهء تو ریخته آقا کرم کرم
هر واژه ای به جای خودش نیک می شود
دنبال نام نیک شما لاجرم کرم
شاید نداشتی حرم درخوری ولی
تو داشتی به وسعت صدها حرم کرم
تا بلکه حق مطلب دستت ادا شود
در بیت بیت شعر تو می آورم کرم
آقا کسی ندیده در عالم ز تو بدی
حقا کریم مطلق آل محمدی
تواز همه کریم تری و شفیع تر
حاجت گرفتن از تو ز حاتم سریع تر
گویند استطاعت حج مال اغنیاست
اما گدای تو زهمه مستطیع تر
همچون بقیع کیست که خاکی و بی ریاست
شخصیت بقیعت از عالم منیع تر
آن روز می رسد که حریمی بنا کنیم
از این که هست درخور شان و بقیع تر
کوری دشمنت به سر ماست نقشه ها
از نقشهء تمام حرم ها بدیع تر
کم کم مدینه را ز برای تو می خریم
حتی ز آستان رضا هم وسیع تر
ما گنبدی برای تو داریم در نظر
از گنبد تمام امامان رفیع تر
گرچه ضریح کرببلا طرح محشریست
طرح بقیع فرشچیان چیز دیگریست
قامت چو سرو و روت مه و موت شب ترین
در محضر خدای ادب با ادب ترین
محشر که خلق ، مضطر و حیران و بی کسند
باشد محبتان به شما منتسب ترین
ذکرت فریضه نیست ولی ای خدای جود
سوگند می خورم که بود مستحب ترین
با بوسه از لبان تو افطار کرد علی
ای خنچه های لعل لب تو رطب ترین
دشمن هم از عطای شما برد بهره ها
نوع کرامت تو در عالم عجب ترین
کی فاصله گرفت ز لبهای تو خدا
مومن ترین خلقی وقرآن به لب ترین
محشر به سوی جنت رضوان محب تو
باشد جلوترین و عدویت عقب ترین
آقا سلام بر تو دعای مجیر ماست
ذکر مدام نام تو جوشن کبیر ماست
ای وامدار حسن جمالت بهارها
گیسوی و روت مبدا لیل و نهارها
عالم به یک نگاه تو تسخیر می شود
نذر نگاه توهمه ، دار وندارها
آقا خوشا به حال محبان مخلصت
محشر به دست توست همه اختیارها
یاد حنین و بدر و احد زنده می کند
بعد از علی به دست شما ذوالفقارها
تنها نه کشته مردهء تو من یکی شدم
دیوانهء تواند هزاران هزارها
ما از جوار عشق تو پا پس نمی کشیم
ما میثم توایم و به دنبال دارها
هستی به گرد هستی تو هست در طواف
دور سرت مدار تمام مدارها
ای ذوالجلال سوی دلم یک نگاه کن
قدری بقیع قسمت این روسیاه کن
.........مهدی مقیمی............
هدایت شده از علی جمالو
امام حسن مجتبی(ع)-مدح و ولادت
رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن
مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن
یم علم و حکمت و معرفت نمی از کمال تو یا حسن
دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یا حسن
صفحات و متن کتاب حق رخ و خطّ و خال تو یا حسن
به خدا رسیده ز بندگی طیران بال تو یا حسن
تو چراغ بزم وصال حق تو بهار خلد مخلّدی
تو خدای حسن و ملاحتی تو یگانه عبد مؤیّدی
تو به جسم، جان کتاب حق تو به روح، روح مجرّدی
تو کمال کلّ کمال ها تو جمال خالق سرمدی
تو علی تو فاطمه تو حسن تو حسین یا که محمّدی
که عیان جلالت پنج تن بود از جلال تو یا حسن
تو محیط عالم حکمتی تو مه سپهر امامتی
تو زمامدار مشیّتی تو امام صببر و شهامتی
تو مه سپهر ولایتی تو تمام جود و کرامتی
تو خدای را رخ و جلوه ای تو رسول را قد و قامتی
تو پناه خلق دو عالمی تو شفیع روز قیامتی
نه عجب که عفو کند خدا، همه را به خال تو یا حسن
نه عجب که فخر کند خدا، به مَلَک ز شوق عبادتت
نه عجب که غنچه به صبحدم، شکفد به عرض ارادتت
همه انبیا شده معترف به جلال و مجد و سیادتت
زطلوع صبح خجسته تر، شب جانفزای ولادتت
من و لطف وجود و عطای تو، که کَرَم بود همه عادتت
به عطا و حلم و کرم کسی، نبود مثال تو یا حسن
به تمام دین خدا قسم، که تمام دین خدا تویی
به بهشت و ارض و سما قسم، که بهشت و ارض و سما تویی
به مقام و سعی و صفا قسم، که مقام و سعی و صفا تویی
به قیام و صبر و روح و رضا قسم، که قیام و صبرو رضا تویی
به دعا و روح دعا قسم که دعا و روح دعا تویی
شده اقتدار ستمگران، همه پایمال تو یا حسن
ولی خدا ثمر نبی، گهر علی دُرّ فاطمه
نگهت مسیح و مسیح جان، نفست شفای دل همه
دهن تو چشمۀ معرفت، سخن تو آیت محکمه
همه را به عشق تو های و هوی، همه را به ذکر تو زمزمه
به محبّت تو مرا بود، ز شرار نار چه واهمه
که بهشت لطف خدا شده، دلم از خصال تو یا حسن
تو سجود من تو رکوع من، تو سلام من تو نماز من
تو مطاف من تو طواف من، تو عراق من تو حجاز من
تو شرار سوز و گداز من، تو بهار گلبن راز من
تو سرور من تو نوای من چه به سوز من چه به ساز من
نبود قسم به ولایتت، به گل بهشت نیاز من
اگرم به دست، جوانه ای رسد از نهال تو یا حسن
هله ای تکلّم قدسیان، شب و روز نُقل روایتت
صفحات مصحف جان پر از، سُوَر لطیف حکایتت
به محبّتت به مودّتت، به کرامتت به عنایتت
که بود نگاه توسّلم، به چراغ راه هدایتت
به خدا قسم خجلم ز تو، که به ادّعای ولایتت
به زبان محّب تو بوده ام، به عمل ملال تو یا حسن
منم آنکه با همه زشتیم، سر خود به خاک تو سوده ام
چو دو چشم خویش گشوده ام، به محبّت تو گشوده ام
دل خلق را به فضائل و به مناقب تو ربوده ام
به علی قسم به نبی قسم، به خدا محبّ تو بوده ام
به ولای تو به ثنای تو، غزل و قصیده سروده ام
ز تو گفته ام ز تو خوانده ام به زبان حال تو یا حسن
.........استاد سازگار............
هدایت شده از علی جمالو
امام حسن مجتبی(ع)-مدح و ولادت
ماه من از پرده بیرون شو ببین ماه خدا را
ماه عفو و ماه رحمت ما تسبیح و دعا را
ماه توبه ماه بخشایش مه صدق و صفا را
ماه میلاد حسن مرآت حسن کبریا را
نیمه ماه خدا ماه علی را جلوه گر بین
قرص خورشید محمد را در آغوش سحر بین
غنچه ای از گلبن قران و عترت و اشد امشب
اشک شوق مصطفی در خنده اش پیدا شد امشب
روشن از دیدار رویش دیده زهرا شد امشب
فاش گویم پور بو طالب علی بابا شد امشب
گشته بلبل جبرئیل و خانه وحی است گلشن
ای محمد ای علی ای فاطمه چشم تو روشن
بزم شادی هم زمین هم چرخ گردون آمد امشب
روزه داران را بهین عیدی همایون آمد امشب
میهمانان خدا را بخت میمون آمد امشب
ماه روی میزبان از پرده بیرون آمد امشب
دل نماز آورده بر محراب ابروی خم او
روزه سی روزه می گیرد بخیر مقدم او
آفتاب حسن حق تابنده هنگام سحر شد
نیمه ماه خدا ماه محمد جلوه گر شد
مرتضی را چشم دل روشن برخسار پسر شد
هم بشر هم بوالبشر را این پسر نیکو پدر شد
ظاهر از بین ولایت مظهر داور شد امشب
البشاره البشاره فاطمه مادر شد امشب
خیز و در آئینه جان عکس روی یار بنگر
جلوه گر در خانه دل جلوه دلدار بنگر
وجه وجه الله بین مهر رخ دادار بنگر
در تلاقی دو دریا لولو شهوار بنگر
گوش شو تا بشنوی تبریک حی ذوالمنن را
چشم شو تا بنگری روی دل آرای حسن را
تا درخشان شد رخ رخشان تر از ماه تمامش
گشت پروانه صفت در گرد رخ ماه صیامش
چون سراپا حسن دید آن طفل را جد کرامش
بوسه زد بر روی زیبا و حسن بگذاشت نامش
در مه مهمانی حق گشت ماهی اشکارا
روشنی بخشید چشم میهمانان خدا را
ای تولایت صفا بخش و شفا بخش دل من
وی به مهرت دست حق آمیخته آب و گل من
از نمکدان عطایت شورها در محفل من
نیست غیر از مهر تو در مزرع دل حاصل من
تا مگر روزی شوم از خیل زوار بقیعت
یا شبی صورت نهم بر خاک دیوار بقیعت
کاش می بودم نسیم و می گذشتم از کنارت
کاش می بودم غبار و می نشستم بر مزارت
کاش بودم اشک و می گشتم ز هر چشمی نثارت
کاش بودم شمع بزم عاشق شب زنده دارت
مرغ جان از لانه جسمم همی گیرد سراغت
روشنی گیرد دلم از قبر بی شمع و چراغت
آنکه در ماه خدا شد ماه بی همتا توئی تو
آنکه بر دوش رسول الله دارد جا توئی تو
آنکه بخشیده است جان بر پیکر تقوا توئی تو
آنکه بر بوده دل از صاحب دلان یکجا توئی تو
آنکه سر بسپرده بر آئین فرمانت منم من
و آنکه بین دوستان گشته ثنا خوانت منم من
ای شکست خصم دین در شیوه صلح تو پیدا
دوست از صبرت به حیرت ، دشمن از صلح تو رسوا
صبر کردی تا شود برنامه اسلام اجراء
صلح کردی تا قیام کربلا گردید بر پا
صلح و صبرت بود دام دیگری بر خصم غافل
ورنه هرگز آشتی با هم ندارد حق و باطل
تو همان مردی که در جنگ جمل شمشیر بستی
چون علی در حین چالاکی به صدر زین نشستی
قلب لشکر را دریدی پشت دشمن را شکستی
رشته جا ن یلان را بی امان از هم گسستی
مر مرا باور نیاید دست روی هم گذاری
خواستی با پا گلوی کفر را ر هم فشاری
تو ولی حقی و حق خوانده بر هستی امامت
ثبت شد پیروزی اسلام در صلح و قیامت
وحی منزل هست مانند کلام الله پیامت
می نباید برد جز با عزت و تمجید نامت
"میثم" این الهام را از آیه قرآن گرفته
با تو لای تو در دل پرتو ایمان گرفته
.........استاد سازگار..........
#ترکیب_بند
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
من روی لبم ترانه دارم
یک نغمه ی عاشقانه دارم
وقتی که روم به باغ گل ها
از دلبر خود نشانه دارم
زآن لحظه که نام او ببردم
سرمستی جاودانه دارم
مِهرش که میان دل نشسته
گنجی است که کنج خانه دارم
من همچو کبوتر بقیعم
در منزل خاک لانه دارم
من ریزه خور حریم یارم
کِی حاجت آب و دانه دارم
در بحر بلا اگر بیفتم
یک ساحل بی کرانه دارم
دلداده ی دلبری کریمم
من سائل و خاک این حریمم
از یار به جز لقا نخواهم
از درد و غمش شفا نخواهم
جز این که مرا به خود پذیرد
چیز دگر از خدا نخواهم
از باغ گل و جنان و رضوان
غیر از گل آشنا نخواهم
از ساغر و جام و باده و مِی
جز ساقی مهلقا نخواهم
تا نقش تو را به دل کشیدم
من جام جهان نما نخواهم
عشق است اگر بلای عشاق
غیر از دل مبتلا نخواهم
از هر دو جهان ای گل زهرا
حیف است اگر تو را نخواهم
یوسف به سر آمده ز کنعان
تا بهر طواف تو دهد جان
ای چشمه ی نور و اصل رحمت
ای جاری بخشش و کرامت
ای جود وجور یارِ ذی جود
ای روح وجود از قیامت
از خیزش تو به پاست محشر
از قامت تو شود قیامت
در پیش قدِ تو ای همه حُسن
خم گشته هر آن چه سرو قامت
شد ماه خدایْ، کامل از تو
کردی چو به نیمه اش اقامت
شد مهر تو و حسین با هم
دک رُکنِ ولایت و امامت
ماه رمضان بهار دل ها
نام تو بُوَد بهار رحمت
تا زنده ام ای عزیز زهرا
نام تو بَرَم به روی لب ها
.......محمد_مبشری.........
#امام_حسن_علیه_السلام
صحن دل دیوانه ام از شور تو غوغاست
دیوانگی ام در دل و در چهره هویداست
من مستم و مستی من از عطر لطیفت
این مستی و مِی خوارگی از لطف تو آقاست
پشت در میخانه الی صبح ، مقیمم
نه مست شرابم که دلم بسته ی سقاست
در هر نفسم شعله ای از شوق برآید
چشمان من از جلوه ی رخسار تو دریاست
مداح شدم وصف تو ریزد ز کلامم
مداح که نه ! بر در تو عبد و غلامم
در کوچه نشستی همه ی رهگذران مست
از عشق تو باشد دل هر پیر و جوان مست
ای سبزترین آیه ی نورانی کوثر
با سبزی تو جان منِ مثل خزان مست
ای چشمه ی جود و کرم و بخشش و احسان
از شوق تو باشد همه آفاق جهان مست
من زخمی ابروی توام زخمی عشقم
با زخم خودم خُرم و مجنون و چنان مست
کز مستی خود می کشم از حنجره فریاد
هستم ز اهالی بهشت حسن آباد
ما را ز ازل زخمی ابروت نوشتند
هم معتکف پیچ و خم موت نوشتند
ما را که خماریم گرفتار تو کردند
سودا زده ی حلقه ی گیسوت نوشتند
ای جوهره ی عشق ، دل وحشی ما را
آرام ِ تو و رام هوَ الهوت نوشتند
طوفان زده بودیم و به دنبال پناهی
در بحر غم تو همه را حوت نوشتند
من مومن چشمان توام ای گل زهرا
من سائل دستان توام ای گل زهرا
هر چند که بی ارزشم و خوارم و پستم
دیوانه ام و دل به گل روی تو بستم
در سِحر نگاه تو شدم مات که امروز
مداح شدم شاعر دربار تو هستم
با نام تو هر غصه که آمد بزُدودم
با عشق تو هر بند ز پایم بگسستم
آواره ی شهرم همه جا در پی بویت
از عطر دل آرای تو مدهوش و مستم
من در به درم در به در نام تو آقا
ای سبز قبای علوی ! حضرت دریا !
ای صد چو سلیمان به گدایی تو خرسند
ای حاتم طایی شده در پیش تو دربند
ای موج خروشنده ی کوثر ثمر عشق
دارم به سر از نام دل آویز تو سربند
امشب به حریم حَرمت معتکفم من
بینم به لب لعل گهربار تو لبخند
جای پدرم سبز که داده دل من را
از کودکی ام با غم و با مهر تو پیوند
من نان و نمک خورده ی احسان تو هستم
از روز ازل دست به دامان تو هستم
آقا کرمی کن که فقط رام تو باشم
دانه بده تا بندی و در دام تو باشم
هر جمله که گویم همه اوصاف تو گویم
سودا زده ی دائم ایهام تو باشم
از خُرده غذاهای تهِ سفره ات آقا
رزقم بده تا بسته ی اکرام تو باشم
آقا به تو و بر نمک عشق تو سوگند
اذنم بده نا در به در نام تو باشم
دل را به نگاهی چو عقیق یمنی کن
با جادوی چشمت دل من را حسنی کن
..........محمد_مبشری.........
📋 ضربانم حسنه
#سرود_امام_حسن_مجتبی (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ضربانم حسنه ، تاب و توانم حسنه
همهجا جار میزنم ، آرام جانم حسنه
جانم حسنه ، جانم حسنه
ماه شبهامه حسن
دین و دنیامه حسن
هرکس رو دوست ندارم
اون که میخوامه حسن
وقتی من نوکرشم
تنها آقامه حسن
تویی خورشید حسن جانم
تویی مهتاب حسن جانم
میگه عالم حسین جانم
میگه ارباب حسن جانم
"آقام آقام حسن جانم"
گل دنیا حسنه ، حضرت دریا حسنه
نمک زندگیِ ، حیدر و زهرا حسنه
آقا حسنه ، آقا حسنه
شاهنشاه کرمه
سایهش روی سرمه
دل نمیدم به کسی
وقتی که دلبرمه
جاش توی دلهامونه
اگرچه بیحرمه
گل احساس حسن جانم
ثمر یاس حسن جانم
همه عالم میگه عباس
میگه عباس حسن جانم
"آقام آقام حسن جانم"
قمر شب حسنه ، زمزمهی لب حسنه
داداش بزرگترِ ، حسین و زینب حسنه
مذهب حسنه ، مذهب حسنه
شیرینتر از عسله
سلطان هرچی یَله
حرفش نشد نداره
چون که مرد عمله
عباس شاگرد اونه
چون که شیر جمله
دین و مذهب حسن جانم
نوای لب حسن جانم
همه عالم میگه زینب
میگه زینب حسن جانم
"آقام آقام حسن جانم"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ