هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
💠 #مناجات
تویی قادر تویی رحمان چه می خواهم ازاین بهتر
تویی غافر تویی حنّان چه می خواهم از این بهتر
تویی غالب تویی قاهر تویی طَیِّب تویی طاهر
تویی واحد تویی سبحان چه می خواهم از این بهتر
تویی نور و تویی شور و تویی مقصود و منظور و...
تویی پیدا تویی پنهان چه می خواهم از این بهتر
صمد هستی سند هستی همیشه در صَدَد هستی...
که باشی یار مظلومان چه می خواهم از این بهتر
پریشانم غزلخوانم...وَ می دانم....نمی دانم
ندانسته شدی درمان چه می خواهم از این بهتر
پناه و یار و همراهی صلاحم را تو می خواهی
شدم در خانه ات مهمان چه می خواهم از این بهتر
به این نان و نمک سوگند به غم های فدک سوگند
منم گریه کنِ قرآن چه می خواهم از این بهتر
به دستِ بسته یِ دین و پَر خونین قسم یارب
پشیمان هستم و نالان چه می خواهم از این بهتر
بیا رحمی به حالم کن به حقِّ پهلوی زخمی
بده پایان به این هجران چه می خواهم از این بهتر
حسین ایمانی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
💠 فزت و رب الکعبه
امشب علی شیر خدا،راحت ز دنیا میشود
در سجده دوم علی، مهمان زهرا میشود
امشب اگر مسجد رود ،دیگر نمی آید علی
فردا ظروف طفلها، بی نان و خرما میشود
آن ناشناسی که خموش ،نان و غذا آورده بود
راز نهانش فاش شد ،چون نیست پیدا میشود
امشب علی پر میزند ،در نیمه شب وقت نزول
وقتی پیمبر همدم یاسین و طاها میشود
شاه عدالت میرود ،جایش میان خلق نیست
نام عدالت در جهان ،امشب شکوفا میشود
غربت به پایانش رسید ،یا فاطمه غمگین مباش
امشب بهشت از دیدنش ،دیگر مصفا میشود
فرزند ملجم این سحر ،کارت تمام است با علی
پرونده دوزخ همین ،امروز امضا میشود
در این شب زیبای قدر ،هرگز فراموشش نکن
هرکس بگوید یاعلی ،دردش مداوا میشود
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
#مناجات
میان قلب من و تو گنه شده حائل
دگر برای من انگار توبه شد مشکل
گذشته از رمضان نیم و من عوض نشدم
ز بس که خاک گناهان نشسته بر این دل
گذشت عمر گرانمایه من همان هستم
به جز غرور و مصیبت نشد مرا حاصل
تمام عمر خطا و همیشه غرق گناه
دلم گرفته خدایا از این همه باطل
چه شد مرا بنشاندی کنار خوبانت
چه شد که خورده نگاهت به خاک ناقابل
چرا میان سرایت مرا رهم دادی
نشد به همره مردم به کهف سگ داخل
من خراب کجا و دعا و توبه کجا
منی که لکهی ننگم برای این محفل
تمام کن ز کرامت تو لطف و احسان را
بگو که گشته مرا نیز رحمتت شامل
به یک نگاه طلا کن تو خاک قلبم را
نگاه کن ز کرم بر وجود این سائل
به حق لحظهی سختی که خواهرش افتاد
همین که دید رسیده ز پشت سر قاتل
صدای هلهله آمد ز لشگر کفار
ز زیر چکمه نگاهش به خیمه شد مایل
حسین کریمی
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃
#مناجات
#پنج_تن
#سید_الشهدا علیه السلام
با یا علی، خدا را با اشک چشم خواندم
با فاطمه دعا را با اشک چشم خواندم
وقت اذان مغرب، چشمم به سفره تا خورد
آیات هل اتی را با اشک چشم خواندم
دل مرده بودم اما زنده شدم دوباره
تا ختم الانبیا را با اشک چشم خواندم
دیدم دلم گرفته، ذکر حسن گرفتم
با دوست ربنا را با اشک چشم خواندم
وقتی در اوج گرما بی تاب و تشنه بودم
سالار کربلا را با اشک چشم خواندم
فورا مرا خریدند، هربار پنج تن را
پنهان و آشکارا با اشک چشم خواندم
وقتی دلم شکست و یاد حسین کردم
با خویش روضه ها را با اشک چشم خواندم
عالم به گریه افتاد، تا شرح غارت آن
مظلوم سر جدا را با اشک چشم خواندم
حتی کفن نکردند آن پیکر رها را
جریان بوریا را با اشک چشم خواندم
از غربتش زبانم وقتی به لکنت افتاد
باقی ماجرا را با اشک چشم خواندم
.........محمد_جواد_شیرازی..........
یا علی
سخت بی معناست،بی معنا عبادت بی علی
پس نصیب کس نمی گردد شهادت بی علی
فرق چندانی ندارد در قباحت با زنا
هر که میخواند نمازی با جماعت بی علی
آنکه با بغض علی مرده جهنم جای اوست
پیش حق کی میشود مشمول رحمت بی علی
باید از باب علی شد وارد راز و نیاز
پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بی علی
حب او ایمان،خدا را شکر من هستم محب
دین ندارد ذره ای ولله قیمت بی علی
هست آنجا که علی باشد بهشت عاشقان
فرق با دوزخ ندارد باغ جنت بی علی
از علی باید براتی در امان از نار داشت
رد نگردد از صراط آدم سلامت بی علی
در روایت دیدم از معصوم حتی انبیاء
روز محشر کارشان افتد به زحمت بی علی
پا به پای حق امیرالمومنین را سجده کن
سخت بی معناست،بی معنا عبادت بی علی
...........محسن صرامی ..........
متن شعر روضه حضرت علی علیه السلام - شب نوزدهم ماه مبارک رمضان - حاج منصور ارضی:
سمت مسجد میرود امشب بدون فاطمه
سمت مسجد میرود آرام بی کوثر علی
جای زهرا خالی است آری اگر که زنده بود
مطمئنم راه را میبست زهرا بر علی
ابن ملجم لعنت الله علیه از پشت زد
چون که میدانست هستی تو یل خیبر علی
عرش هم لرزید از فزت و رب الکعبه ات
داغدار فاطمه،راحت شدی آخر علی
قاتلت شمشیر زهرآلوده دشمن نیست
قاتلت در اصل قنفز بود و میخ در علی
#رمضان_المبارک
#شعر_آیینی
#مثنوی
#امیر_المؤمنین
نوزده شب مى گذشت از ماه نور
ماه مهمان خدا بودن ، حضور
ماه قرآن ، ماه شور و عشق و حال
ماه آذين بستن روح از كمال
آن شب امّا آسمان مرموز بود
كهكشان در كهكشان مرموز بود
ماه آن شب رنگى از اندوه داشت
غصهاى سنگين تر از صد كوه داشت
نبض هستى تند مى زد ، سرد بود
آفرينش بسترى از درد بود
كوفه آن شب با وفا بيگانه بود
مثل يك زنجيرى ديوانه بود
چشمها در خواب ، دور از همهمه
يك نفر بيدار و غرق زمزمه
او على آن حيدر مظلوم بود
ميهمان دخترش كلثوم بود
آسمان را ديد مى زد گاه گاه
خيره مى شد بر نگاه سرد ماه
در فضاى سينه اش دل مى طپيد
گوئيا چشم انتظارى مى كشيد
بيقرار لحظه موعود بود
التهاب قلب او مشهود بود
در نگاهش يك جهان احساس داشت
چهرهاى روشن چو برگ ياس داشت
هر چه بود آن شب سحر از ره رسيد
لحظه ناب ولى الله رسيد
بست دور سر على دستار را
شد مهيا لحظه ديدار را
مست از ميناى اشراقىّ هو
ربّنا يا ربّنا مىگفت او
خواست بيرون آيد از خانه ولى
چنگ زد در بر كمر بند على
دسته ی مرغابيان بيقرار
دور او حلقه زده پروانه وار
بود يك دنيا سخن در كارشان
موج مى زد خواهش از رفتارشان
يا على اى معنى احسان مرو
هان !بمان اى يار محرومان مرو
بانگ عجّل مى زند تقدير تو
كن در اين امر قضا تأخير ، تو
گفت مولا : وقت پرواز آمده
بعد عمرى عشق من باز آمده
مى رسد بر گوشم آواى رحيل
از گلوى پيك جانان ، جبرئيل
تا حضور خود خدا مى خواندم
يك صداى آشنا مى خواندم
بر مشامم بوى محسن مى رسد
ارجعى از كوى محسن مى رسد
مى زند جوش شهادت خون من
تنگ زهرا شد دل محزون من
با وداع از دخترش كلثوم رفت
سوى مسجد حيدر مظلوم رفت
فتنه در آنسوى مسجد خواب بود
در هجوم لحظه ها بيتاب بود
در مقام دوست شيطان خفته بود
زلف قُطّامه ى دلش آشفته بود
گفتش : اى تقدير من بيدار شو
وقت ديدار آمده ، هشيار شو
تشنه شمشير تو بر خون من است
مرتضى هم در هواى رفتن است
مسجد كوفه حضور راز شد
نافله در صبح عشق آغاز شد
در سكوت و ذكر ، شمشير و فرود
مهر و خون پيوست با هم در سجود
سجده دوّم على سر بر نداشت
طاقت برخاستن ديگر نداشت
دامن محراب غرق لاله شد
مسجد كوفه حريم ناله شد
غرق در خون تا على از تاب رفت
خون دل از ديده محراب رفت
شد نماز عشق حيدر ناتمام
ذكر سجده شد مبدل بر سلام
فزتُ رب الكعبه گفت و پر فشاند
خاك مقتل را به زخم سر فشاند
لالههاى باغ سبز فاطمه
چون شنيدند از ملك اين زمزمه :
اهل عالم شاه مردان كشته شد
روح غيرت شير يزدان كشته شد
كشته شد روح دعا مولا على
واعليّاً واعليّاً واعلى
آمدند از خانه بيرون با شتاب
تا شوند آگه ز حال بوتراب
مرتضى ناى سخن گفتن نداشت
پاى حيدر طاقت رفتن نداشت
سفره سبز دعا بر چيده شد
در گليمى پيكرش پيچيده شد
مرد شمشمير و دعا از هوش رفت
سوى خانه پيكرش بر دوش رفت
درب خانه چشم خود را باز كرد
با عزيزانش سخن آغاز كرد
كاى عزيزان گر چه در تاب و تبم
بيقرار گريههاى زينبم
دخترم دلواپس حال من است
چشم او بر در به دنبال من است
خون بشوئيد از رخ گلگون من
تا نبيند دختر محزون من
مىروم با پاى خود تا خانهام
بر تسلاى دل ريحانهام
معنى اُمّ الكتابى يا على
جلوه ی احساس نابى يا على
بر درت دست توسل مىزنم
از نجف تا كربلا پل مىزنم
خواستى زينب نبيند خون تو
زخم سر، پيشانى گلگون تو
داشتى مولا هواى زينبت
كاش بودى كربلاى زينبت
قطعه قطعه پيكر خورشيد ديد
بر فراز نى سر خورشيد ديد
پرپر از جور خزان شد ياس او
شد جدا از تن سر عباس او
عصر عاشورا ميان قتلگاه...
اى قلم!! بشكن ، خدا را آه آه
..........کمیل کاشانی .........
#شعر_آیینی
#غزل_عربی
#امیر_المؤمنین
السلام علی امیر المؤمنین
السلام علی سید الوصیین
السلام علی وارثِ الانبیا
السلام علی قاتلِ المشرکین
السلام علی صاحبِ ذوالفقار
السلام علی قامعِ الملحدین
حجةُ اللهِ فی ارضِ بعدَ النبی
کلمةُ التقوی ، حبلُ اللهِ المتین
ولیِّ کلّ مؤمنٍ وَ مؤمنه
تاجُ البکايين و یعسوبِ المسلمین
علیٌّ اَقومُ الناسَ بِعَهدِ الله
کلمةُ التی أُلزِمَ المتقین
علیٌّ امین اللهِ علیٰ ارضه
اعلم الناسِ وَ صالحِ المؤمنین
علیٌّ صاحبِ سِرِّ رسول الله
علیٌّ ابو الیتامی و المساکین
یدُ اللِه المبسوطةِ علی العباد
بالمغفرةِ و الرحمةِ و الیقین
حاملُ رایةِ رسولِ المصطفی
سیفِ اللِه علی الأعداءِ اجمعین
علی ابوالسبطین ابو الریحانتین
شیخ الانصارِ وَ شیخ المهاجرین
امیرُ البَرره ، قاتلُ الفَجَره
اَقوَمُ الناسَ بَِأمرِ اللهِ المُبین
امینُ رسولِ اللهِ علیٓ حوضِه
وَ الیَ الجنّة قايدُ المسلمین
امیرُ آیاتِ القرانِ خیرِ الناس
اقربُ الناسْ اِلیَ الجنةِ یومِ الدّین
..........کمیل کاشانی .........
#شعر_آیینی
#مثنوی
#شهادت_امیر_المؤمنین
آن شب زمین دلواپس صبح سحر بود
آن شب زمان مبهوت و گیج و در به در بود
افطار مولا با کمی نان و نمک کرد
تا صبح نجواها که در گوش فلک کرد
تا دور دست آسمان را دید می زد
اشکش صلای رفتنی جاوید می زد
می خواند "استرجاع" و بر لب زمزمه داشت
گاهی به لب تکبیر و گه یا فاطمه داشت
با شب حدیث دردها را مو به مو گفت
از خار چشم و استخوان در گلو گفت
از ماجرای فتنه و غصب فدک گفت
از فاطمه از کوچه و سیلی کتک گفت
از غربت و سی سال اندوه جدایی
خونگریه ها و ناله ی زهرا کجایی
از پهلویی که با فشار در شکستند
از بازویی که با طناب کینه بستند
غمناله ی او زد به جان شب شراره
می ریخت از چشم شب کوفه ستاره
سیمرغ قاف معرفت شوق سفر داشت
وقت سحر شد سوی مسجد گام بر داشت
بند کمربندش اسیر خواهش در
مرغابیان در التجا دنبال حیدر
گویی تمام آفرینش ناله می کرد
دیوار و در می گفت با مولا که برگرد
اما علی آهنگ رفتن داشت دیگر
حتی نشد سد ره او اشک دختر
بر ماذنه رفت و اذان صبح را گفت
نای علی گلنغمه ی "حی علی" گفت
کوفه مهیای نماز آخر او
مسجد اقامه بسته در پشت سر او
در سجده رفت و غرق سوز و ساز گردید
آماده بهر فرصت پرواز گردید
شمشیر شب در موج خون شق القمر کرد
با ضربه ای خاک عدالت را به سر کرد
ﮐﻤﯿﻞ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ .........
گرفتارم گره افتاده تو کارم
ولی بازم تورو دارم چی کم دارم
دلم تنگه ، بی تو بودن واسم ننگه
حرم چی شد ، کجای کارم میلَنگه
مگه ارباب نوکرو یادش میره
کبوترو یادش میره
گداهایی که ایستادن دم دَرو یادش میره
... حسین جانم ، آقام آقام آقام آقام ...
کم آوردم ، کوله بار غم آوردم
ببین بازم رو به این پرچم آوردم
حلالم کن ، با یه جمله خوشحالم کن
یه کربلا تو برات امسالم کن
مگه ارباب گدا رو یادش میره
مگه مارو یادش میره
نمیتونم قبول کنم که بَدارو یادش میره
... حسین جانم ، آقام آقام آقام آقام ...
تو بارونی ، تب اشکامو میدونی
چقدر خوبی ، بدی هامو میپوشونی
غلط کردم ، بطلب دورت میگردم
پشیمونم من از این دنیا دلسردم
مگه ارباب صدامو یادش میره
گریه هامو یادش میره
آخه مگه تذکره ی کربلامو یادش میره
... حسین جانم ، آقام آقام آقام آقام ...
#امام_حسین
#شب_نوزدهم_رمضان
#شور
امشب که شب قدر و شب راز و نیازه
در مِیکده بازه، خدا بنده نوازه
اون بنده بَده ، همون گدای سر سالی
اومده دست خالی ، پی مولیَ المَوالی
نوکر اومده زانو زده با روسیاهی ، الهی الهی
تنها حاجتش اینه بشه کرب و بلایی ، خدایی خدایی
از غصه میمیره ، از اینجا نمیره
اگه کرب و بلا نگیره ، آروم نمیگیره
الهی یا الهی ، الهی یا الهی ... من اومدم گدایی ، من اومدم گدایی
امشب که شب قدر و شب حساب کتابه
دلا در تب و تابه ، دست ابوترابه
امشب شب امضای یه سال سینه زَنیه
حال ما دیدنیه ، دلامون حَسنیه
امشب به لبم ذکر مدد فاطمه دارم ، خمارم خمارم
امشب هوس زیارت علقمه دارم ، بیدارم بیدارم
امشب که به شِینم ، من عاشق حسینم
افطاری شیش گوشه ، سحر تو بین الحرمینم
الهی یا الهی ، الهی یا الهی ... من اومدم گدایی ، من اومدم گدایی
امشب که شب قدره ، دلا شده هوایی
کبوتر شده راهی ، شده امام رضایی
امشب از سَر شب دل من نامه فرستاد
پای پنجره فولاد ، یاد کربلا افتاد
امشب که دل در به درم زده به جاده ، پیاده پیاده
مقصدش حرم ورودیِ بابُ الجواده جواده
دل داره بهونه ، پای نقاره خونه
آرزوش اینه که تو مدینه روضه بخونه
الهی یا الهی ، الهی یا الهی ... من اومدم گدایی ، من اومدم گدایی
#شب_قدر
#شب_نوزدهم_رمضان
#واحد