حمزه سید الشهدا-شهادت
حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز می کنم که بگویم رثای او
مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود
در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود
شیر خدا و شیر نبی فارس العرب
در انتهای جاده ی مردانگی، ادب
هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها
هم آشنای بی کسی اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود
خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود
شب های مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش
او صاحب تمام صفات حمیده بود
دل را به نور حضرت حق پروریده بود
الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش
یعنی زبانزد همه می شد عبادتش
در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود
*
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار
آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ریخت
از آسمان و خاک زمین خون تازه ریخت
حمزه در آن میانه که گرم قتال شد
کم کم برای حمله ی دشمن مجال شد
آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند
تا نیزه ای به سینه ی آن نازنین زدند
حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست
لبریز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی
میدان خروش ناله ی واویلتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت
جانم فدای پیکر پاک و مطهرش
جانم فدای زخم فراوان پیکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد
آهی ز داغ لاله ی پرپر کشید و بعد
پیمانه های صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت
آری دلم گرفته ز اندوه دیگری
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری
زینب غروب واقعه را غرق خون که دید
از خیمه تا حوالی گودال می دوید
ناگاه دید در دل گودال قتلگاه
درخون تپیده پیکر سردار بی سپاه
پس با زبان پُر گله آن بضعه ی بتول
رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
........یوسف رحیمی..........
حمزه سید الشهداء(ع)-شهادت
تا به وصف حمزه بگشایم زبان
می سزد گردد سرا پایم زبان
حمزه یعنی شیر شیران احد
خشم و فریاد دلیران احد
حمزه یعنی یک جهان صدق و صفا
حمزه یعنی جان نثار مصطفی
این شنیدم هند از خشم و غضب
کرد وحشی را به نزد خود طلب
گفت در این جنگ باشد کام من
تشنه ی خون یکی از این سه تن
یا محمد را به تیغ خشم زن
یا علی یا حمزه را از پا فکن
دید آن ناپاک در حین قتال
قتل احمد یا علی باشد محال
تاخت هر سو در صف میدان جنگ
کرد قصد جان حمزه بی درنگ
حمله کرد از راه نا مردی ز پشت
شیر شیران را به ضرب نیزه کشت
آن خروشان شیر ختم المرسلین
پیکرش چون کوه شد نقش زمین
هند با خشم و غضب سویش شتافت
پهلویش را از دم خنجر شکافت
بس که زان مظلوم در دل کینه داشت
آن جگر در کام او گردید سنگ
نور مهر و نار سفّاکان کجا؟
خون پاک و کام ناپاکان کجا؟
من ندانم داغ آن آزاد مرد
با دل پیغمبر اکرم چه کرد؟
دیده ام پرپر دو باغ یاس را
جسم حمزه پیکر عباس را
داشت در دل داغشان را فاطمه
گه به صحرا ی احد، گه علقمه
سنگ و کوه و دشت و صحرا گریه کرد
بر مزار هر دو زهرا گریه کرد
داغ آن بر قلب پیغمبر نشست
داغ این پشت برادر را شکست
تا که باران ز آسمان آید فرود
بر لب عباس از میثم درود
.......استادسازگار..........
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع
نیلورم ثروت و سرمایه حسین نوکریم
اگمرم باش ایکی دنیایه حسین نوکریم
ائشیدن لحظه حسین آدینی روحیم دیریلر
حاجتیم یوخدی مسیحایه حسین نوکریم
او شهه تشنه دی شانیم شرفیم منزلتیم
او شهون کیپریگینه باغلیدی جان و جهتیم
اودی عشقیم اودی مشقیم اودی ذات و صفتیم
بیر توکون ویرسم ایکی عالمه یوخ معرفتیم
عارفم حسن دل آرایه حسین نوکریم
نه فقط بنده غلامم او شه تشنه لبه
جبرئیلون جانی نوکردی او معنا نسبه
بیرده باخ ماه بنی هاشم او شیر عربه
گورنجه الده امان نامه گلن بی ادبه
دیور ای رذل فرومایه حسین نوکریم
سن دین شه شرف و مرتبه دن دوریدی دور
اونی بو مردمه سلطان ایلین زوریدی زور
من حسینه دیرم شه که حسین نوریدی نور
خاک نعلینین اوپوب فخر ایلین حوریدی حور
من وزیر اولمارام ادنایه حسین نوکریم
سن دین رهبر ئوزی فتنه دی روباه ئوزید
منی گمراه ائلمز حیله سی گمراه ئوزیدی
من دین رهبری تعریف ایدن الله ئوزیدی
ئونی مفتون ایلمز ماه فلک ماه ئوزیدی
والهم منده او والایه حسین نوکریم
سن دیورسن پوزا قرآنی عدم منده باخام
باش آچیب خیردا خانملار چکه هو منده باخام
آلتی آیلیق بالانی یاندیرا سو منده باخام
قارداشیم ایلیه قانیله وضو منده باخام
اوتان ای ارزل کم مایه حسین نوکریم
سن دیورسن که فراموش ائلیم اصغری من
تاپشورام حرملیه قمری نازک پری من
تک قویام عرصه ده شاهنشه بی لشکری من
شمره تسلیم ائلیم عترت پیغمبری من
ویرمرم تن بو تمنایه حسین نوکریم
دینن اربابیوه ای رذل که آتسون داشیمی
فاطمه اوغلونا من ائتمیشم اهدا باشیمی
ایده ممکندی جدا نیزه گوزومدن قاشیمی
ایده بیلمز ولی مندن آیرا قارداشیمی
دئمیشم حضرت زهرایه حسین نوکریم
بو اوشاقلار که گلر کعبه زیارتلرینه
گل باخا آغزی آچیخ نظم و نزاکتلرینه
حیفیدور لکه دوشه روح عطوفتلرینه
تا وارام توز قونا بیلمز سر و صورتلرینه
دئمیشم عترت طاهایه حسین نوکریم
ترک ایدب قاصد اهریمنی اول ماه عرب
محضر شمس هداده ایلدی عرض ادب
دیدی ای شه که ثناگودی سنه روزیله شب
فیض عشقوندن اولار بحر تعب بحر طرب
عاشقم منده بو معنایه حسین نوکریم
قویارام کسون ایکی پنجه می بدخواه آقا
قویمارام لیک رقیون چکه بیر آه آقا
سنه قرباندی سر و جان و زر و جاه آقا
کیم سنه باخسا ائدر سیر الی الله آقا
گلمیشم منده تماشایه حسین نوکریم
پرآچوب عشقویلن عرشیده جولان ایدرم
مست اولوب قوللاریمی هدیه عدوان ایدرم
آتسالار گر سنه اوخ آلنیمی قلخان ایدرم
یوز جانیم اولسا یوزونده سنه قربان ایدرم
سلطان اولسامدا ثریایه حسین نوکریم
ایتدی تایی او سوزی رزمگه واهمه خیز
یتیشیب اوجه کشاکش قیزیشیب جنگ و گریز
گود حلقوم عدودن قان ایچیب نیزه ی تیز
خنجرین قابض الارواح ایدوب اول مرد ستیز
سس سالیب عرصه ی هیجایه حسین نوکریم
حیف بر ویرمدی اول جرات بی مثل و مثل
گوردی عرش اهلی دوشوب تپراقا بیر شیر جدل
نه گوزی صافدی نه آلنی نه ساغ ال وار نه صول ال
تیتریور لبلری اما دیور ای پیک اجا
حمد اولا حضرت یکتایه حسین نوکریم
ای اجل پیکی او قدری منه بخش ایله مجال
که باشیم اوستونه گلسین شه فرخنده خصال
بیر نظر عارض مولانی گوروم جانیمی آل
او باخیش جانیمه جاندی او جانا یوخدی زوال
داخلم دولت ابقایه حسین نوکریم
سمع سلطانه یتیب زمزمه و ذکر وزیر
گلدی بالینینه اول حضرت بی شبه و نظیر
گوردی بیر پیکره مین نقشه سالیب خنجر و تیر
آیریلیر عضولر اما دیور آهسته او شیر
باخمیون آیریلان اعضایه حسین نوکریم
باشینی آلدی دیز اوسته دیدی اولام سپرون
روحیمون طایری سن حیف اولا کی یوخدی پرون
داغیلیب جان حسین تپراقا یا عضولرون
من شرمنده ائدور سیرت و لفظ و نظرون
یازوسان قانیله صحرایه حسین نوکریم
جنگیده دگسه باشا خنجر خونپاش یری وار
ولی بو باشدا برادر نقدر داش یری وار
دیدی دوغرانسا بو باش مین یره قارداش یری وار
دلبرا عشقون اولان یرده مگر باش یری وار
حاجتیم یوخ سر و سیمایه حسین نوکریم
دیدی افسرده دی حالون بو نه افغاندی آقا
آغلاما سختیدی نوکر گوره گریاندی آقا
باش ندی قول ندی عشقون جانیما جاندی آقا
کیش هفتاد و دو ملت سنه قرباندی آقا
بالاخص من که ذوی الایه حسین نوکریم
چوخ باخیب ساغ گوزومه آه چکورسن علنی
خیردا بیر تحفه دی گوز ایلمه شرمنده منی
من گوزی ایستمورم ایستورم ای شاه سنی
دولانیم قوی باشیوا مکه کیمی ای مدنی
سس سالیم مسجد الاقصایه حسین نوکریم
نیه حسرتله باخورسان بو نه حالتدی آقا
یاریلیب آلنیم اگر عین سعادتدی آقا
بو گوزومدن دین اوخ روحیمه منتدی آقا
گوز قالا مشک گیده مایه ی خجلتدی آقا
دوشمرم ننگیلی غوغایه حسین نوکریم
........ عسگر شاهی اردبیلی......
علی جمالو مشهد و قم مقدس:
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس.
https://eitaa.com/saralahmashhadvqom
هدایت شده از کانال رسمی نوای آشنا ( محمد_مبشری)
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
یا حمزه سردار لشگر پیمبر
یگانه یاور پیمبر
آه . فدایی راه ولایی
پشت و پناه مصطفایی
عموی مهربان زهرا
هم رزم شاه لافتایی
واویلتا آه و واویلا
**
از داغت اشک پیمبر گشته جاری
شد پیکر تو لاله کاری
آه. در شان و توصیف مقامت
فرموده خاتم رسولان
نزد خدا روز قیامت
سالاری و شاه شهیدان
واویلتا آه و واویلا
**
پیغمبر پوشانده جسم این برادر
مقابل چشمان خواهر
آه . امان ز ناله های زینب
گلش که سر به تن ندارد
آه زبان گرفته بین گودال
حسین من کفن ندارد
واویلتا آه و واویلا
#محمد_مبشری
هدایت شده از کانال رسمی نوای آشنا ( محمد_مبشری)
26029.mp3
728.9K
هدایت شده از کانال رسمی نوای آشنا ( محمد_مبشری)
#حضرت_حمزه_علیه_السلام
شیر خدا علی و شیر رسول حمزه ست
آن که حَمیَّت او گشته قبول حمزه ست
روزی که شهر مکه مملو ز مشرکان بود
این شیر پیرِ بیشه ، یارِ نبی ز جان بود
یاری نمود او را در روزگار غربت
جمع قریش خسته ، از این وفا و غیرت
در محضر پیمبر ، در بَدر کرده غوغا
دارد نمای رزمش ، نزد علی تماشا
از پیش روی تیغش ، دشمن بُوَد گریزان
خورده شکاف صف ها ، از هر سپاه عُدوان
از صحنه ی نبردش ، هر پهلوان فراری
از او گریز دارد ، لشکر به بی قراری
روز اُحُد به شمشیر ، بر پا نموده محشر
هم او که یک تنه بود ، با یک سپه برابر
اما بر او شده خصم ، از پشت سر روانه
با نیزه ای ز کینه ، او را رَوَد نشانه
سروِ قد رسایش ، نقش زمین شد ای وای
از داغ او پیمبر ، شمع حزین شد ای وای
دشمن شکافت سینه ، از شیر غرق در خون
یک پاره ی جگر شد در کام هند ملعون
نعشش اگر چه پرپر ، چون لاله ی دَمَن شد
اما هر آن چه بود او ، با یک عبا کفن شد
اما عزیز زهرا ، بی غسل و بی کفن ماند
مادر کنار مقتل ، با گریه نوحه می خواند
او که سه روز حتی ، یک سایبان ندارد
بر تن سری نمانده ، بر دامنی گذارد
حمزه نداشت طفلی ، تا قتلگاهش آید
یک دختری که آید ، گریه بر او نماید
#محمد_مبشری
هدایت شده از شیفتگان مدح و منقبت اهل بیت
قسمت_اول روضه شهادت حضرت عبدالعظیم الحسنی و حمزه سیدالشهداء علیهما السلام_ اجرا شده توسط سید مهدی میرداماد_سال 94*
•┈┈••✾••✾••┈┈•
کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفته
صراط را زهمین راه مستقیم گرفته
تو از عشیرۀ عشقی تو از قبیلۀ قبله
که عطر، مرقدت جنه النّعیم گرفته
گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی
سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته
*چه زیارتی...زیارتی که هرچی سلام میدی آخرش میره کربلا...*
گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی
سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته
همیشه سفرۀ دل باز کرده ام به حضورت
که فیض باز شدن ، غنچه از نسیم گرفته
همیشه عبد ، حقیر است در برابر معبود
به جز تو کی سِمت عبد با عظیم گرفته؟
همیشه عبد ، حقیر است در برابر معبود
به جز تو کی سِمت عبد با عظیم گرفته؟
مَلک غبار زِ قبر تو تا نرُفته نرفته2
که هر کبوتر تو ذکر یا کریم گرفته
*حالا میخوام قلبتو نشونه بگیرم...امشب برای تک تک ما دارن یه چیزایی مینویسن،خوش به حال اونایی که زرنگن...اما من اعتقادم اینه شب وفات سیدالکریم گدایی هم بلد نباشی دست خالی نمیری...این آقا فرزند کسیه که میومد بهش ناسزا میگفت،نمیذاشت دست خالی بره؛دشمن مسلم...این آقا از اون نواده هاییه که نمیذاره دست خالی بریم..*
کسی که زائر تو شد ، حسین را شده زائر
*امام صادق علیه السلام فرمود:میخوای اهل ایمان رو بشناسی علامت ایمان اینه:یه بار جلوش بگو"صلی الله علیک یا اباعبدالله" اگر دیدی دستش رو روی قلبش گذاشت....*
کسی که زائر تو شد ، حسین را شده زائر
که رنگ و بو حرم تو از آن حریم گرفته2
*دلم برای کربلا یه ذره شد..بعضیا اصلا نرفتید،نه؟!
من با همه اعتقادم میگم هر کی میخواد ملامتم کنه عیبی نداره...من میگم خوش به حال اونایی که نرفتند،میدونی چرا؟درد نرفته ها یه درده...هروقت اسم کربلا میاد میگه الهی من یه دفعه برم؛ندیده زیر خاک نرم اما درد رفته ها یه درد نیست که....همچین که یکی میگه بین الحرمین هی میزنه رو پاش...همچین که یه نفر بگه قتلگاه؛میخوای داد بزنی بگی حسین...کربلا کربلا...بذارید یه جایی دلتون رو ببرم که همه بیان...سفره ی کریم همینه...
فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
کریم کاری ندارد به اسم و رسم کسی2
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
(تعجب نکنی هر راهی میری تهش یه جای دیگه هست...)
ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت2
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید...
کربلا...کربلا....کربلا...
چیزی تا عرفه نمونده...آماده ای؟!
کربلا...کربلا....کربلا...
این دل تنگم عقده ها دارد
گوییا میل کربلا دارد
یا حسین مارا کربلایی کن
یا حسن مارا کربلایی کن
بعد از آن با ما هر چه خواهی کن...
┈┈••✾••✾••┈┈
هدایت شده از شیفتگان مدح و منقبت اهل بیت
قسمت دوم روضه شهادت حضرت عبدالعظیم الحسنی و حمزه سیدالشهداء علیهما السلام ×
فرمودند:یه عبا پیغمبر رو بدن حمزه انداخت؛خوب شد یه عبا بود بندازه روی بدن...میخوام امشب برات از چند تا عبا بگم...این عبا خیلی قصه ها داره...خیلی روضه ها داره...میخوام امشب خرق عادت کنم اگه این آقا اجازه بده؛ همه از مدینه میرن کربلا امشب بیا از کربلا برو مدینه...چی میخوام بگم؟میخوام بگم عبا خرج بدن حمزه شد...عبا بدنو پوشوند؛نذاشت صفیه این بدنو ببینه...کربلام چند جا این عبا به کار برده شد:یه جا وقتی نگاه کرد دید بدن پاره پاره و قطعه قطعه هست...
جوانان بنی هاشم بیایید....بیایید2
علی را بر در...
زین العابدین روضه رو اینجوری میخونه؛میگه:تو خیمه تو تب دارم میسوزم یه مرتبه دیدم صدای ضجه عمم بلند شد،گوشه ی خیمه رو بالا زدم دیدم جلو،عمم زیر بغل بابامو گرفته...بابام همه محاسنش غرق خونه...سر و روش آشفته هست...پشت سر دیدم جوونا یه عبا رو گرفتند..حالا یه قدم جلوتر...یه جا دیگه این عبا به درد حسین خورد...
ببینید2 گلم رفت....
بچه ها دست بابا خونی شده2
گمونم شیش ماهه قربونی شده...
دیدند یه قدم میاد یه قدم برمیگرده...بچه دست و پا میزد...دیگه کجا ببرمت؟زود میبرمت مدینه...بگم ناله بزنید...یه جا دیگه هم عبا تو روضه آمده...از کربلا میبرمت مدینه...علامه طباطبایی میگه:علی آمد پشت در...دید زهراش رو زمین افتاده...یه زنی که بارداره...بچه سقط شده...دید زهرا افتاده...خون رو زمین ریخته...مادر ما از هوش رفته...دیدند علی عباشو رو زهرا کشید...وااای...
به زیر دست و پا گاهی نگاهم سوی حیدر بود2
گهی در آن کشاکش فکر جان بچه ها کردم
من از سویی علی را میکشیدم،دشمن از سویی
(خدا کنه نفهمی...من فاطمه یه طرف...چهل نفر یه طرف...)
من از سویی علی را میکشیدم،دشمن از سویی
چنان قنفذ مرا میزد که دامانش رها کردم
شرمنده ام حمایت من بی نتیجه ماند
دستم شکست و...
وحشی آمد توبه کرد؛قاتل حمزه سیدالشهدا با اون جنایت عظیم...پیغمبر بهش فرمود:دین ما دین رافت و رحمته.. در توبه بازه؛من کیم تو رو نبخشم اما وحشی سعی کن خیلی جلو چشم من راه نری،من نبینمت..تورو میبینم یاد بدن مثله شده ی عموم میفتم،بمیرم برا دلت هی تو کوچه ها نگاه کرد مغیره یه طرف...بلند بگو یا زهرا...*
"شاعر:علی لسانی"
┈┈••✾••✾••┈┈
هدایت شده از شیفتگان مدح و منقبت اهل بیت
*روضۀ شهادت حضرت حمزۀ سیدالشهداء علیه السلام _حجةالاسلام سیدحسین مومنی_ سال 94
•┈┈••✾••✾••┈┈•
بریم در خانه ی عمو جان پیامبر عظیم الشان اسلام؛او که واقعا پشت و پناه پیغمبر خدا بود.آن قدر پشت و پناه بود که حتی بعد از شهادت و بعد از رحلت پیامبر اسلام مادر ما زهرا هروقت دلش میگرفت میرفت سر قبر عموجانشون حمزه سیدالشهدا.اونایی که مدینه مشرف شدند با نابودی این وهابیت و آل سعود ان شاالله مشرف بشیم؛فاصله زیاده،همون مسیری که مادر ما زهرا می آمد احد،کنارقبر حضرت حمزه مینشست؛گریه میکرد،نفس آدم میگیره تو اون گرما...چه جوری این فاصله رو مادر ما می اومد...می اومد کنار قبر حضرت حمزه مینشست،گریه میکرد در فراق باباش پیغمبر...حضرت حمزه بسیار پشت و پناه پیغمبر بود،جلوی ابولهب ایستاد،جلوی ابوجهل ایستاد،تو دهن اون ها زد و با اسلام آوردن حضرت حمزه سلام الله علیه جمع کثیری به پیغمبر خدا گرویدند ومسلمان شدند واین باعث شد کینه و عداوت حضرت حمزه سیدالشهدا تو دل ابوسفیان و زن ملعونه ش قرار بگیره.یه غلام داره هنده جگرخوار لعنت الله علیها به نام وحشی؛دستور داد برو در معرکه ی جنگ حمزه رو بکش،جگرش رو برای من سوغات بیار،اینه که شد سیدالشهدا...من تیکه هاش رو عرض میکنم شما گریزهاش رو خودتون بزنید.این ملعون آمد یه نیزه زد به پهلوی حمزه سیدالشهدا،از یک سو زد از یک سو خارج شد،حضرت حمزه افتاد رو زمین و به شهادت رسید.این ملعون آمد بالاسر حمزه سیدالشهدا علیه السلام،زره رو کند،نمیدونم ولی سینه حضرت حمزه رو شکافت،جگر حضرت حمزه رو بیرون آورد،برای هند جگر خوار به سوغات برد.اون آمد به دندان بگیره سنگ شد و نتونست این کارو انجام بده.اما این وحشی ظاهرا خودشم بغض و عداوت نسبت به حضرت حمزه داشت،میدونید چرا؟فقط سینه رو نشکافت...یا صاحب الزمان...گوشا رو برید،بینی رو برید،دستارو جدا کرد،صورت و تن رو مثله کرد،بیشتر ازاین وارد نشم.وقتی پیامبر عظیم الشان اسلام آمد،حمزه رو اینجوری دید،خیلی گریه کرد.چشمای حمزه رو دید...گوشای حمزه رو دید...پیغمبر خدا داشت گریه میکرد دید صدای شیون و زاری میاد،فرمود:چه خبره؟عرض کردند عمه جانتون صفیه با دخترتون زهرا شنیده حضرت حمزه رو به شهادت رسوندند داره میاد،هر چی میگیم نیا...فوری پیغمبر عبا برداشت،انداخت رو حمزه...قربون تو مستمع که زودتر میری...این بدن مثله شده رو خواهر ببینه؟ابدا...عبارو برداشت انداخت رو بدن حضرت حمزه.. پاهای حمزه از عبا زد بیرون،پیغمبر فرمود برید ازاین شاخ و برگ درخت خرما بیارید روی پاها بندازیم-حتما به پاها هم جسارت شده بود دیگه-مبادا خواهر بدن برادر رو این جوری ببینه...من از شما سوال میکنم جوابش رو به گریه ی شما واگذار میکنم.زمانی که پیغمبر داشت عبا مینداخت شاخ و برگ میذاشت رو پاهای حمزه خواهر بود و دید؟نه...ندیده...اون زمانی که وحشی یه نیزه زد به پهلو،سینه رو شکافت جیگر رو درآورد،حمزه زنده بود و سینه رو شکافت؟نه...به شهادت رسیده بود.خواهرش دید داره بدنو این جور میکنه؟فقط تو عالم یه خواهر شهیدیه که لحظه جان دادن داداشش رو دیده...بگم براتون؟ لحظه به لحظه ش رو دیده...چون امام رضا علیه السلام فرمود:جد ما حسین رو ذبحش کردند،یعنی چی؟یعنی از دنیا نرفته بود،زنده بود و سراز تنش جدا کردند...حالا این صحنه رو زینب داره میبینه...بذارید با شعر برم جلو،میترسم با زبان مقتل نتونم حقش رو ادا کنم:
پس با زبان پرگله آن بضعه ی بتول
رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
*این کلمه ی مصرع بعد رو بیشتر توجه کنید گریت بیشتر میشه*
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون...
*بذارید با مقبلم بگم*
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
*کاش به همین جا ختم میشد...تا رو زمین افتاد..."والشمر جالس ..." ای حسین...*
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
پیوسته برآنیم که یک گل بزنیم
ای کاش به فکر گل نرگس بودیم
یاصاحب الزمان 💖
استادسازگار
بوی خون آید از دل صحرا
خاک عالم به سر چه رخ داده
بین لشگر به پاشده غوغا
حمزه دیگر ز پای افتاده
**
مصطفی را خبر کنید آید
تاکه دستان هنده(لع) را گیرد
دیر اگر آید از تماشای
بدن پاره پاره می میرد
**
یوسفی گیر گرگ افتاده
وای برحال پیکر حمزه
فکر پوشاندن تن او باش
آیداز راه خواهر حمزه
**
زخم این سینه را به هم آور
بر دعا دست خویش بالا کن
زود بر پیکرش عبا انداز
فکر گیسوی خواهرش را کن
**
سرزمین احد غبار آلود
گرچه از شور و گریه ها غوغاست
حمزه و هر بلا سرش آمد
گوشه ای از غروب عاشوراست
**
کی به پیش نگاه این خواهر
تشنه لب سر ز تن جدا کردند
بهر تشییع پیکری بی سر
ده نفر نعل تازه آوردند
...........قاسم نعمتی...........