#مناجات
نه آهی مانده تا از دل برآرم
نه اشکی تا که از خجلت ببارم
همه سرمایهام این دست خالی است
فقیرم غیر از این چیزی ندارم
دگر از خویشتن مأیوسم اما
به فضل و رحمتت امیدوارم
گناهم را به یک «العفو» گفتن
تو میبخشی، ولی من شرمسارم
جحیمت را کنم دریای رحمت
به اشک مخفیِ شبهای تارم
به چشمم بی تو بدتر از جحیم است
جنان را گر نهی در اختیارم
اگر خوبم اگر بد، هر که هستم
امیرالمؤمنین را دوست دارم
گنه کارم، ولی خون حسین است
که میجوشد ز چشم اشکبارم
حسین ابن علی کی میگذارد
که پا در آتش دوزخ گذارم؟
..........محمد مبشری..........
#مناجات_باخدا #ماه_رمضان
ای خطاپوش خطا کار تو باز آمده است
واکن آغوش ! گنهکار تو باز آمده است
هرکجا رفت جز این در ، به در بسته رسید
پشت در مانده به دربار تو باز آمده است
رفت سربار کسی غیر تو باشد که نشد
پهن کن سفره که سربار تو باز آمده است
به خریداری یوسف همه جا رفت و نبود
با کلافی سر بازار تو باز آمده است
روزه داری که شده تشنه ی من لی غیرک
بر سر سفره ی افطار تو باز آمده است
گرم سبحانکَ یا مومن و یا وهاب است
با اجرنایِ من النارِ تو باز آمده است
راهباً راغباً و راجیاً و خائفاً است
گر ابوحمزه به دیدار تو باز آمده است
لا تؤآخذنی أَلا عشق! که با سوء عمل
سر این کوچه بدهکار تو باز آمده است
هاربٌ منکَ إلیک است و گرفتار گناه
گر به سوی تو گرفتار تو باز آمده است
قدر را قدر ندانست و پشیمان برگشت
واکن آغوش! گنهکار تو باز آمده است
...........محسن_ناصحی............
غزل مناجات
چاه گناه
عمری است که درچاه گناه افتادم
غافل شدم از تو و به چاه افتادم
گویی شده تحبس الدعا بندۀ تو
یارب نکند که از نگاه افتادم
احساس من این است زتو دور شدم
زین غصه و غم به آه آه افتادم
من توبۀ خویش را شکستم به گناه
«ازچاله درآمده به چاه افتادم»
ازپرتو رحمتت مرا فیض ببخش
هرگاه که برشام سیاه افتادمدرآمده
دست من افتاده زپا را تو بگیر
هرجای که من دراشتباه افتادم
با پای ز ره مانده و دستی کوتاه
من در پی عفو تو به راه افتادم
مانند «وفایی» سرسجادۀ اشک
با زمزمه های یا اله افتادم
حاج_سید_هاشم_وفایی.........
آمد از پرده برون ماه منور رمضان
از هلال مه نو دارد ساغر رمضان
مست مستیم و ندانیم سر از پا همگی
ای خوشا باده، خوشا باده، خوشا هر رمضان
هله یاران رمضان ها هله یاران روزه
رمضان است سلام همگان بر رمضان
رمضان آمده یاران بفروزید چراغ
طبل کوبید هلا طبل سحر در رمضان
گل سیسنبر و سوری به سر ماه زنید
تاجی از شب بو بگذارید بر سر رمضان
هله با هلهله خیزید به استقبالش
هان نسیم سحری آمد از این در رمضان
رمضان آمده با شطی از آیینه و گل
شیر آورده هل آورده و شکر رمضان
شربت قند و گل آورده و حلوای دعا
آمد از شهر خدا قرآن بر سر رمضان
ماه شعبان بگذشت آی دریغا شعبان
رمضان آمده از راه ، برادر رمضان
جان مجروح مرا مرهم و دارو بخشید
جسم بی روح مرا کرد مسخر رمضان
دل بشکسته جواز سفرت خواهد شد
آنک این کشتی در گریه شناور، رمضان
می بردمان سوی معراح یکایک شب قدر
پای بگذاشته از عرش فراتر رمضان
می بردمان همگی گرم فراسوی بهشت
می بردمان همگی آن سوی محشر رمضان
شمس سوزنگر از این دست ندیده ست کسی
زد بر آماس گناهانم نشتر رمضان
رمضان قوت بازوی خداجوی علی ست
روز هیجا نکند جز در خیبر رمضان
بوی آواز خدا می وزد از هر طرفی
چه معطر نفس ما چه معطر رمضان
رمضان چیست تماشای سحرهای بهشت
چشممان باز به قرآن مصور، رمضان
رمضان ماه خدا ، ماه نبی ، ماه ولی
ماه دلخواسته ی خاص پیمبر رمضان
آمد از راه به بی تابی و پرسید کجاست
خانه ی فاطمه و خانه ی حیدر ، رمضان
هان بکارید در این مزرعه ی سبز قنوت
هان بچینید از این میوه ی نوبر، رمضان
گرد او حلقه زنید آنک درمسجد عشق
چون خطیبی ست که رفته ست به منبر رمضان
رمضان کوه گناهان تو را می ریزد
گرچه از ذره ی کاهی ست سبکتر رمضان
میهمانان خداییم مراقب باشیم
نکند بگذرد از خانه مکدّر رمضان
.........علیرضا_قزوه...........
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا
ماه رمضان ماه خدا ماه ثواب است
روزه، سپر حضرت حق روز حساب است
سی روز عطش، فلسفه دارد به اباالفضل
این روزه ی سی روزه، همان روضه ی آب است
...........امیر عظیمی...........
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا
نروم از سر کویت چه برانی چه بخوانی
به خداییت قسم برتر از آنی که برانی
به تو مأنوسم و یکدم زتو مأیوس نگردم
چه به عرشم بکشانی چه به خاکم بنشانی
بنوازی بگدازی تو حکیمی تو بصیری
بکشی زنده کنی مصلحت از توست تو دانی
من بیچاره به غفلت ز تو هر سو بگریزم
تو کرامت کنی و باز به سویت بکشانی
که مرا می دهد از لطف پناهی؟ تو پناهی
که تواند گره از من بگشاید؟ تو توانی
چه عذابم کنی از خشم و چه از مهر ببخشی
این محال است که از مملکت خود تو برانی
هرچه خواهی به سرم آر ولی روی مگردان
هرچه دادی بستان لیک خودت را نستانی
وای از سختی جان کندن و از لحظۀ مرگم
تو مگر پیشتر از مرگ، علی را برسانی
"میثم" از کوی تو جایی نرود گفتم و گویم
نروم از سر کویت چه برانی چه بخوانی
..........استاد سازگار...........
هدایت شده از علی جمالو
مام زمان(عج)-مناجات در ماه مبارک رمضان
دلمرده ایم و یاد تو جان می دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می دهد به ما
ماه خدا دومرتبه بی ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می دهد به ما
برگرد! ای که لحظه ی افطار، عاقبت
یک روز دست های تو نان می دهد به ما
روزی سه بار غرق غریبی و بی کسی ست
حسی که بی تو وقت اذان می دهد به ما
این ماه، فرصتی ست که باز عاشقت شویم
ماه خدا دوباره زمان می دهد به ما
امسال میهمان جد تو هستیم، جان حسین
نامی که اشک های روان می دهد به ما
حالا که سفره، سفره ی عشق است پس خدا
هرچه بخواهد این دلمان می دهد به ما
بی شک حواله همه امسال کربلاست
مزدی که آخر رمضان می دهد به ما
............محمد بیابانی............
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا
خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی
اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی
دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی
اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی
اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند
بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی
ای وای اگر برای افشای هر گناهم
گردند روز محشر هر عضو من گواهی
هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم
مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی
یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت
رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی
بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست
در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی
از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا
ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی
تن خسته پا شکسته درها تمام بسته
جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی
عمری گناه کردم دل را سیاه کردم
من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی
آلودگی دل را با اشگ تو به شویم
تا در دلم نماند آثاری از گناهی
با کثرت گناهم مپسند روسیاهم
کاورده ام علی را در عین روسیاهی
مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم
بی حب او نباشد طاعات جز تباهی
..........استاد سازگار.............
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا
وقتی شکوفه های دعا باز می شود
درهای باغ لطف خدا باز می شود
صدها فرشته"نغمۀ ادعونی استجب"
خوانند تا لبی به دعا باز می شود
از خوان فیض رحمت حق فیض می برد
چشمی که نیمه شب به سما باز می شود
هرگز نیایش سحری را مده ز دست
کاین پنجره به عرش علا باز می شود
تا بندگی حق ننمایی ، ز پای دل
زنجیر بردگیت کجا باز می شود
باشد صحیفۀ عمل ما چو شب سیاه
این نامه تا که روز جزا باز می شود
روکن به اهلبیت که با مهر اهلبیت
راهی به سوی عفو خدا باز می شود
دارم امید چون دری از گلشن بهشت
با نام سیدالشهدا باز می شود
با ذکر یاحسین ببندیم چشم خویش
با شوق وصل دیدۀ ما باز می شود
دل های غم گرفته «وفائی» خدا گواست
تنها به یاد و نام خدا باز می شود
............سید هاشم وفایی............
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا
الهی الهی الهی الهی!
نگاهی نگاهی نگاهی نگاهی!
تو هستی پناه همه اهل عالم
مرا غیر عفو تو نبود پناهی
گناه و خطای همه اهل عالم
به دریای عفو تو نبود گناهی
ندارم به غیر تو رب کریمی
نداری چو من بندۀ روسیاهی
نه رویی که بر درگهت آورم رو
نه کاهی که کوهی ببخشی به کاهی
نه تابی که در نار قهرت بسوزم
نه اشکی که جاری کنم گاهگاهی
گناهان بسیار از چار جانب
به من حمله آرند همچون سپاهی
به تنگ آمد از درد بیدردیام دل
نه دردی نه اشکی نه سوزی نه آهی
همه هست من هست بار گناهم
همه زندگانی عمرم تباهی
همه راهها بسته بر روی "میثم"
ندارد به جز باب عفو تو راهی
..........استادسازگار............
هدایت شده از علی جمالو
یا رب الهی العفو
یا رب الهی العفو
کی می شود که از من تنها خدا بماند
ناپاکی اَم بریزد پاکی بجا بماند
من لایق عطای ماه خدا نبودم
پس این تویی که خواهی دل با خدا بماند
حالا که آمدم با حال دعا و توبه
ایکاش که همیشه حال دعا بماند
آمد محبّ حیدر عطشان جام کوثر
تا جرعه ای بنوشد با مرتضی بماند
گاهی مرا صدا کن لطفی بر این گدا کن
زهرایی اَم عطا کن تا این عطا بماند
یا کربلایی اَم کن یا مجتبایی اَم کن
جا مانده از خدا را مگذار جا بماند
دیگر مده عذابم با بی مَحَلّیِ خود
بگذار در حریمِ لطفت گدا بماند
این دست خالی اَم را خالی تو بر مگردان
بَد می شود برایت درمانده وا بماند
از فرط بی وفایی من عهدها شکستم
دستم اگر بگیری عهد و وفا بماند
از این دَرَم برانی باز از دری در آیم
از تو که کم نیاید یک بی وفا بماند
پرونده ام سیاه است از بسکه پر گناه است
مَپْسَند نام من در اهل خطا بماند
این شهر پُر گُنَه را کن عاشق حسینت
شاید بخاطر او روحِ حیا بماند
من سفرة دلم را بی خود که وا نکردم
مگذار در دل من جز کربلا بماند
یا مظهر العجائب جان امام غائب
مگذار دشمن تو در نینوا بماند
...........محمود ژولیده..............
هدایت شده از علی جمالو
مناجات با خدا
حتى اگر نبخشد، این چشم تر می ارزد
این دور هم نشینى، وقت سحر می ارزد
جاى گدا نشستن در خانه ى کرم نیست
هروقت می نشیند در پشت در می ارزد
گریه م گرفت و دیدم دست مرا گرفتند
پیش کریم خیلى خون جگر می ارزد
منکه توقع قرب از هیچکس ندارم
اصلا همینکه هستم این دوروبر می ارزد
چون طفل خانه برگشت او را بغل بگیرند
پس گم شدن براى مهر پدر می ارزد
هر طور می پسندى بشکن دل گدا را
هرچه شکسته تر شد دل بیشتر می ارزد
فرموده اند روزه یعنى على, یقینا
کار علیست والله روزه اگر می ارزد
چون سنگ ریزه ما را بین نجف بینداز
ریگ نجف به قدر صد کوه زر می ارزد
یک یاعلى بجاى العفو پاکمان کرد
این یاعلى براى ما آنقدر می ارزد
هر چه خراب کردم دیدم درست کردى
ویرانه بودن من از این نظر می ارزد
گر تو نمی پسندى تغییر ده قضا را
از کوى نیکنامان یک آن گذر می ارزد
حداقل به کار حسین که میاییم
اینبار را ضرر کن، ما را بخر...می ارزد
...........علی اکبر لطیفیان............