هدایت شده از شیطان🍎
برا شکمت بیدار میشدی و نمازی هم میخوندی. حالا از این به بعد معلوم میشه که برا نماز صبح میتونی پاشی یا نه.
بعد از وقفه ای 30 روزه باز برگشتم برای ادامه مبارزه...
سلام👺👋
@sheitan_graphy
هدایت شده از حآمیم..
هی یه سری چیزارو میزارم کنار هم
هی میبینم همه چی چقد درست چیده شده
تهش به این نتیجه میرسم خدایا شکرت🤍
یکی از مزیت های عید فطر ، اجازه داشتن برای خوردن میان وعده ، پس از یک ماه است 🤝
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
خانه ی خادم مسجد بودم اما باید به خانه ی میزبان اصلی میرفتم. لذا بار و بندیلم را جمع کردم و آماده بر
خدمت شما عرض شود که بعد از مراسم احیا ، چنان سر دردی بر من حاکم بود ، که این سردرد تمام ده روز سفر مرا درگیر کرد.
از اینجای داستان به بعد را یک پرش عمیق بزنیم به ده روز بعد.
شب های قدر تمام شده بود و ماه رمضان هم تمام شد. قرار شد که نماز عید سعید فطر را بنده در روستا اقامه کنم.
مَنی که تقریبا هیچ چیز از آن نمیدانستم ...
شب عیدِ فطر با سه چهار جا تماس گرفتم تا اطلاعات خود را تکمیل کنم. شبِ عید فطر هم که تا نیمه های شب پای نوشتن خطبه های نماز بودم و بقیه اش هم از شدت آماج افکار ، خواب به چشمانم نیامد ... .
نماز صبح را خواندم و به زور چشمانم را بسته و مدهوش شدم.
صبح زود با زنگ موبایل آماده شدم با اینکه احوالات خوشی نداشتم ، اما هر چ بود وضویی گرفتم و ادامه ی خطبه ها را نوشتم و راهی مسجد شدم... .
#سفرنامه_۲
نهارِ عیدِ فطر یه حسِ غریبی داره که انگار داداشِ گمشده ات رو بعد ۳۰ سال پیدا کرده باشی :)))
هدایت شده از •°|افسران جنگ نرم|°•
منظورشون از ازادی خواستن
ازادی زن نیستا
ازادی دسترسی داشتن به زنه
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
بازسازی تصاویر بزرگان شیعه مانند شیخ بهایی و خواجه نصیرالدین طوسی با استفاده از هوشمصنوعی
هر کدوم از این حضرات زندگی های جذاب و جالبی دارن.
سعی میکنم فردا تو قطار براتون بگم✅
هدایت شده از حآمیم..
از مزیت های چشم های ضعیف
اینه که دیگه نیاز نیست نگاهتو کنترل کنی ی وقت نامحرم ببینی و لغزش کنی
چشمت که ضعیف باشه
کلا محرم نامحرم و باهم نمیبینی
خدایا شکرت .
باید در این نوع دینداری تردید کرد!
متدین هایی که اهل
دعا و مناجات نیستند
باید به دینداری خود تردید کند
جامعه دینی باید محافل
دعای پر رونقی داشته باشند
و و الا متدینین را غرور
و نخوت فرا میگیرد
و مردم را از دینداری
متنفر خواهد کرد
اگر آدم های خوب اهل تضرع باشند
برای آدم های بد کاربهتر و
هدایت کننده تر خواهند بود
[استاد پناهیان]
#مرد_شریف
- سلام علیکم
علیکم السلام
- از قم سوار شدید؟
بله آقا سید. محله قم نو میشینیم.
- به به. چه جای خوبی. نزدیک حرم!
البته برای خودمون نیست. مستاجریم. اتفاقا خرداد باید پاشیم و بگردیم دنبال خونه.
-به سلامتی ...
شما میرید مشهد؟
- بله دارم میرم زیارت. شما هم همین طور؟
خیر من میرم شهرمون، برای تبلیغ ماه رمضون
- عجب... شهرتون کجاست؟ افغانستان؟
بله مزار شریفِ افغانستان...
- چقدر راهه تا اونجا؟
زمینی چهار روز باید تو راه باشیم. اما من هوایی میرم.
- بلیط ش چقدره از مشهد تا مزار شریف ؟
حدود هشت میلیون...!!!
- جامعه المصطقی هزینه ش رو میده؟
خیر. حتی توی افغانستان هم رسمش نیست که مردم از مبلغ تشکری بکنند و پول بدهند.
- خب پس چجوری پول سفر رو میدین؟
روزه استیجاری گرفتم....!
____
حکایت کوپه قطار قم مشهد
یاد جمله ای از امیرالمومنین افتادم در وصف متقین:
لقد خالطهم امر عظیم...
این ها درگیر مسئله ای عظیم هستند!
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
خدمت شما عرض شود که بعد از مراسم احیا ، چنان سر دردی بر من حاکم بود ، که این سردرد تمام ده روز سفر م
به مسجد رسیدم و با جمعیتی رو به رو شدم که بر خلاف بسیاری از اهالی روستا ، از خواب ناز صبحشان گذشته بودند و برای نماز آمده بودند.
به احترام لباس پیغمبر بلند شدند و دوباره نشستند.
بعد از چند دقیقه دستور از مقامات بالا رسید که نماز را بخوانید ، ما هم علی العینی گفتیم و آماده ی نماز شدیم. قبل از نماز ، توضیحاتی درباره ی نماز عید فطر دادیم و عرض کردیم که مقلدین حضرت آقا ، به نیت رجاء بخوانند، ن مطلقِ نماز.
چون ما که انتخاب شده از حاکم شرع نبودیم و .... .
خلاصه که با استرس عظیمی شروع به خواندن نماز کردیم.
الله اکبر ...
بسم الله الرحمن الرحیم ...
الحمدلله رب العالمین ...
تا و لاضالین ...
سوره ی اعلی را حفظ نبودم. آنجا بود که برگه ای که به ما داده بودند را بالا آوردیم و شروع به خواندن سوره ی سبح اسم ربک الاعلی شدم.
با هزار ترس و خوف که نکند قنوتی را کم و زیاد کنم ، دستانم را بالا بردم و قنوت های نماز را خواندم.
خلاصه که هر جور بود دو رکعت نماز را به هر خوف و رجایی که بود به درگاه خدا ارسال کردیم و منتظر زمان خطبه شدیم.
پس از ذکر تکبیر های عید فطر ، راهنمایی مان کردند به سمت محل خطبه. آه از شیطان ک چ غروری به دلمان انداخته بود با چ حالاتی والسلام و الصلاة را میگفتم ... خدا از سر تقصیرات همه مان بگذرد.
عمامه ی نجفی_پاکستانی ام را کمی عقب زدم و شروع به صحبت کردن کردم :
صدقه!
انواعی دارد. واجب و مستحب.
واجب مانند فطریه و زکات و خمس ، مستحب هم مانند همین پول هایی که هنگام مسافرت در صندوق صدقه می اندازیم. صدقه ی واجب را باید علنی داد ! این علنی دادن ، تشویقی است برای بقیه مردم.
صدقه مالی از انسان کم نمیکند، به مال انسان اضافه هم میکند، همانطور که امیر المومنین علیه السلام از قول نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم فرمودند: استنزلوا الرزق بالصدقه. با صدقه دادن رزق را سمت خودتان بفرستید ...
خطبه ی اول را با سوره ی عصر به پایان رساندم.
خطبه ی دوم را با سلام و صلوات به تک تک اهلبیت علیهم السلام و همچنین لفظ ِ اوصیکم، و نفسی بتقوی الله آغاز کردم.
خطبه سیاسی بود. باید از بی آبی و مسائل خشک سالی آن منطقه میگفتم ، اما حیف که اخباری به گوش کسی نمیرسید و فقط صدایم درد میگرفتم و قلبم بیشتر فشرده میشد. از بیانات مقام معظم رهبری در آغازین روز سال دَم زدم و اندکی مبسوطش کردم به علاوه آنکه اندکی در رابطه با توطئه ی دشمن درباره حجاب هم سخن گفتم. و بلاخره حق شرعی خطبه را ادا کردم ...
#سفرنامه_۲
برای کسی بمیرید، که برایتان تب کند!
و الا محبت به کسی که به شما محبتی ندارد و نخواهد داشت ، زلیل کردن خودِ انسان است.
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
علامه ی حلی برام جذاب ترین فردِ این عکس هاست.
به سبب یک ماجرا ... که برای شماها اکثرا نیمه تموم گفته اند:
👇🏻
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
علامه ی حلی برام جذاب ترین فردِ این عکس هاست. به سبب یک ماجرا ... که برای شماها اکثرا نیمه تموم گفته
سرگذشت سه طلاقه شدن زن در یک مجلس
ملاّ محمد تقی مجلسی در شرح «من لایحضره الفقیه» از جمعی از اصحاب نقل می کند که:
روزی شاه خدابنده به همسرش غضب کرد و در یک مجلس به او گفت:«اَنْتِ طالِقٌ ثَلاثا؛ تو را سه طلاقه نمودم» (با توجّه به اینکه اگر مردی همسرش را سه طلاقه کند دیگر نمی تواند با او ازدواج کند، مگر آنکه او بامرد دیگری ازدواج نماید. و سپس آن مرد پس از آمیزش، او را (به اختیار خود) طلاق دهد، پس از پایان عدّه طلاق، شوهر اوّل می تواند با او مجدّدا ازدواج نماید.
شاه خدابنده از کار خود پشیمان شد، علمای بزرگ اسلام را به حضور طلبید و جریان را به آنان گفت و از آنان خواست تا راه حَلّی ارائه دهند.
همه علما گفتند:«هیچ راه حلی وجود ندارد جز اینکه همسر مطلّقه ات با مردی ازدواج کند و آن مرد بعد از آمیزش با او، او را طلاق دهد...». " 22 ".
شاه خدابنده گفت:«در هر مسأله ای، اختلاف و گفتگو وجود دارد آیا بین شما در این مسأله اختلاف نیست؟» همه علما به اتفاق گفتند: نه.
یکی از وزیران شاه گفت: من یکی از علما را می شناسم که در شهر «حلّه» سکونت دارد، به فتوای او اینگونه طلاق، باطل است (منظور او علاّمه حلّی بود).
شاه خدابنده برای علاّمه حلّی نامه نوشت و وی را احضار نمود. علمای اهل سنت گفتند:«مذهب علاّمه حلّی باطل است، رافضی ها بی عقل هستند!! و برای شاه، صحیح نیست که چنین افرادی را دعوت کند» ولی شاه گفت:«حتما باید او بیاید و این مسأله، مورد بررسی قرار گیرد.
وقتی که نامه شاه خدابنده به علاّمه حلّی رسید، علاّمه احساس وظیفه کرد و رنج پیمودن راه طولانی راتحمّل نمودو خود را از حلّه به سلطانیّه (پنج فرسخی زنجان)رساند.
به دستور شاه خدابنده مجلس بزرگی تشکیل شد علمای برجسته چهار مذهب اهل تسنّن در آن مجلس حاضر شدند، سپس علاّمه وارد آن مجلس گردید، ولی هنگام ورود، کفشهای خود را به دست گرفت و سلام بر اهل مجلس کرد و در کنار شاه نشست.
علمای حاضر در مجلس به شاه گفتند:«آیا ما به تو نگفتیم که علمای رافضی ها، ضعف عقل دارند؟.
شاه گفت: آنچه را که او در ورود به مجلس انجام داد از خودش بپرسید.
علما به علاّمه حلّی گفتند:
1 - چرا هنگام ورود در برابر شاه خم نشدی و سجده نکردی؟ و آداب مجلس را رعایت ننمودی؟
علاّمه در پاسخ گفت:«رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) عالیترین مقام حکومت را داشت و مردم تنها برای او سلام می کردند نه اینکه او را سجده کنند قرآن کریم می فرماید:(... فَاِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتا فَسَلِّمُوا عَلَی اَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِاللّهِ مبارَکَةً طَیِّبَةً...). " 23 ".
«پس هنگامی که داخل خانه ای شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیّتی از سوی خداوند، سلام و تحیّتی پربرکت و پاکیزه».
و همه علمای اسلام اتفاق دارند که سجده برای غیر خدا، جایز نیست.
2 - گفتند:«چرا رعایت ادب نکردی و در کنار شاه نشستی؟
«علاّمه در پاسخ گفت:«در مجلس جز در کنار شاه، جای خالی نبود»، (هرچه علاّمه می گفت، مترجم گفتار او را برای شاه ترجمه می کرد.
3 - گفتند:«چرا کفشهای خود را به دست گرفته و همراه خود آوردی؟ این کار را هیچ عاقلی نمی کند.
«علاّمه گفت: ترسیدم پیروان مذهب حنفی آن را بدزدند چنانکه ابوحنیفه کفش رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) را دزدید.
علمای حنفی گفتند: این تهمت را نزن، در زمان رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) هنوز ابوحنیفه متولّد نشده بود.
علاّمه گفت:«فراموش کردم شافعی این دزدی را کرد»
علمای شافعی فریاد زدند: تهمت نزن که تولّد شافعی روز وفات ابوحنیفه بود.
علامه گفت:«اشتباه کردم مالک این دزدی را کرد».
علمای مالکی فریاد زدند: ساکت باش! بین مالک و پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بیش از صد سال فاصله بود.
علاّمه گفت:«پس احمد حنبل دزدید»
علمای حنبلی، منکر شده و مثل سایرین پاسخ دادند.
در این هنگام، علاّمه رو به شاه خدابنده کرد و گفت:«دانستی که به اعتراف خود علمای اهل سنت هیچیک از رؤ سای چهار مذهب در زمان پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نبودند، پس این چه بدعتی است که اینان در آوردند و در میان مجتهدین خود، چهار نفر را انتخاب نموده اند و اگر مجتهدی از آنان اعلم و افقه و اتقی باشد، ولی فتوایش برخلاف فتوای آنان باشد، به قول او عمل نمی کنند؟.
«شاه خدابنده به علمای اهل تسنن رو کرد و گفت:«به راستی هیچ کدام از رؤ سای مذهب چهارگانه در زمان رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) نبوده اند؟»
آنان گفتند: آری. (نبوده اند)
در اینجا بود که علاّمه گفت:«جامعه شیعه، مذهب خود را از امیرمؤ منان علی (علیه السلام) گرفته که آن حضرت جان پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و پسر عمو و برادر و وصیّ آن حضرت بود