eitaa logo
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
643 ویدیو
55 فایل
طلبه ها انسان هایی هستند ، مثل سایر خلائق ؛ اما با زندگیِ نسبتا ساده تر . . . و البته ! هیجان انگیز تر ✨ یه چایی در خدمت باشیم ☕ حاویِ : منبر های دو دقیقه ای نگارخانهٔ من (یه مشت عکس) : @negar_khane_man حجرهٔ من (راه ارتباط + اصلِ مطالب) : @hajehabib
مشاهده در ایتا
دانلود
حواسم هست دعاتون میکنم یادتان نره منو هم دعا کنید برادر خیر خواهتان حبیب
هدایت شده از احکام آنلاین✔️
«هر کس سوره عنکبوت و روم را در ماه رمضان تلاوت کند به خدا سوگند که او اهل بهشت است و هرگز کسى را از این سخن استثنا نمی‌کنم و ترس آن ندارم که خداوند بر سوگند من گناهى نویسد و به راستى، این دو سوره را نزد خدا جایگاه رفیعی است. (امام صادق علیه السلام) 📗شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ١٠٩ لطفا حداقل برای یک نفر ارسال کنید👆 کانال احــــڪام آنلاین رو از دست ندید 📚 ╭┅─────────┅╮ @ahkam_online110 ╰┅─────────┅╯
همیشه خواب روزه دار ، عبادت نیست! مثلا وقتی که با حضور تو در راهپیمایی روز قدس میشود یک پله به آزادی قدس نزدیک شد! اینگونه به شرکت در راهپیمایی روز قدس نگاه کنید! هر قدم شما یک پله است برای رسیدن به قدس.
هدایت شده از عماد دولت‌آبادی
12.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایمان داشته باش بزودی اینجا قدم می‌زنیم🥺🤌 🆔 @EmadDavari
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
یکی دو روز توفیق نشد که از ما استفاده کنند، لذا ما استفاده کردیم از سیستانی ها. صبح روز یکشنبه ، گوش
نگذاشتند نفس بکشیم و در جا مرا به کلاس هشتم انتقال دادند. و بدی ماجرا این بود که کلاس مختلط بود!! نمی‌دانستم مسائل پسرانه بگویم یا دخترانه. هر طور بود توکل به خدا کردیم و موضوع هدف را برایشان شرح دادیم. انسان باید هدف داشته باشد. انسانی که هدف ندارد زنده نیست. انسان باید تاثیر بگذارد و ... ‌. سوالی از بچه ها کردم و یکیشان جواب داد. سوال دیگری پرسیدم و وعده ی جایزه دادم. دستی به جیب قبایم بردم و آبنبات هایم را تکان دادم. بقیه فکر کردند جایزه شان آبنبات است و جواب ندادند ، اما یک پسرِ بشدت شر جواب داد. من هم نامردی نکردم و یه ده هزاری وجه رایج مملکت دادم بش. خلاصه که دو سه ساعتی در مدرسه بودیم و به بقیه کلاس ها سر زدیم و راهی دفتر امام جمعه ی بنجار شدیم. خدا رحمت کند جد و آباد سیستانی ها را که مهمان نوازی یادشان داده. بعد از اینکه نمازی خواندیم و اندکی با مدیر حوزه ی شهر زابل گپ و گفتی داشتیم، گفتند که سفارش ناهار داده اند. ( ما روزه نبودیم چون مسافر بودیم) ما هم که گرسنه تر از حد معمول بودیم ، چشمانمان برقی زد و شکممان به قار و قور افتاد ( اسیرِ بطن نباشید مومنین!) سفره ی شاهانه ای پهن کردند و چلو مرغ و نوشابه و ماستِ نابی آوردند. ولی حق مهمانداری را وقتی کامل کردند که ظرف میوه را هم گذاشتند. دمشان اصطلاحا جیز! پس از صرف ناهار ، ملبس شدیم تا دوباره راهی حوزه ی علمیه ی زابل شویم. ۷ اخوندِ معمم در یک پژو پارس( خودتان تصور کنید چه فاجعه ای است! با هر مشقتی که بود به حوزه رسیدیم و هر کس منتظر بود که میزبانش ، از روستایشان به دنبالش بیاید. اولی رفت ... دومی رفت ... سومی رفت ... بلاخره نوبت من هم رسید و راهی قطبِ میانه یِ جهان ، جایی که دنیا دو نیم میشود شدم. راهی نیمروز ...
ببین‌ رفیق‌ براۍ‌ عبادٺ‌ با‌خد ا‌ذوق‌ داشتھ‌ باش 🍬 . طرف‌ میخواد‌ قرآن‌ بخونہ‌‌ میگھ‌ آخ‌ جون‌،‌‌ ممنون‌ کھ‌ به‌ من‌ توفیق‌ دادی😍! خب‌ این‌ فرق‌ میکنہ‌ با‌کسی‌ که‌‌ بیحال‌و‌‌ کسل‌‌ پا‌میشہ‌‌ قرآن‌ بر‌میدارھ‌‌ و‌میگہ‌‌‌ خب‌ حالا‌قران‌ بخونم‌ بعد‌ میرم‌ فلان‌ ڪار‌و‌ میکنم‌ ! 𝓽𝓪𝓫𝓪𝓽𝓽𝓪𝓵🌱-
گفته بودید روضه حضرت زینب و حضرت رقیه بدیم خدمتتان👇🏻