eitaa logo
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
630 ویدیو
55 فایل
طلبه ها انسان هایی هستند ، مثل سایر خلائق ؛ اما با زندگیِ نسبتا ساده تر . . . و البته ! هیجان انگیز تر ✨ یه چایی در خدمت باشیم ☕ حاویِ : منبر های دو دقیقه ای نگارخانهٔ من (یه مشت عکس) : @negar_khane_man حجرهٔ من (راه ارتباط + اصلِ مطالب) : @hajehabib
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺اللهم اهل الکبریاء والعظمه🌺 گفتم شبی کنار تو افطار میکنم آقا نیامدی رمضان هم تمام شد ... 🌷
همانطور که زبان انسان وظیفه چشیدن مزه ها از ترش و شیرین را بر عهده دارد؛ قلب و روح انسان هم اگر سالم باشد وظیفه چشیدن مزه غذاهای معنوی را بر عهده دارد دعا و مناجات با خدا مزه ایمان و توکل، انسانی که قلب معنویش از آزار و اذیت و سرکار گذاشتن دیگران حتی به شوخی لذت می برد نشان از مرض معنوی قلبی دارد و این چنین انسانی قابلیت چشیدن مزه ایمان را نخواهد داشت!
هدایت شده از شیطان🍎
برا شکمت بیدار میشدی و نمازی هم میخوندی. حالا از این به بعد معلوم میشه که برا نماز صبح میتونی پاشی یا نه. بعد از وقفه ای 30 روزه باز برگشتم برای ادامه مبارزه... سلام👺👋 @sheitan_graphy
اونوقت میگن طلبه ها بیکارن🚶‍♂ پ.ن: ساعت دوازده و نیم در حین نوشتن خطبه ی نماز عید فطر
هدایت شده از حآمیم..
هی یه سری چیزارو میزارم کنار هم هی میبینم همه چی چقد درست چیده شده تهش به این نتیجه میرسم خدایا شکرت🤍
یکی از مزیت های عید فطر ، اجازه داشتن برای خوردن میان وعده ، پس از یک ماه است 🤝
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
خانه ی خادم مسجد بودم اما باید به خانه ی میزبان اصلی میرفتم. لذا بار و بندیلم را جمع کردم و آماده بر
خدمت شما عرض شود که بعد از مراسم احیا ، چنان سر دردی بر من حاکم بود ، که این سردرد تمام ده روز سفر مرا درگیر کرد. از اینجای داستان به بعد را یک پرش عمیق بزنیم به ده روز بعد. شب های قدر تمام شده بود و ماه رمضان هم تمام شد. قرار شد که نماز عید سعید فطر را بنده در روستا اقامه کنم. مَنی که تقریبا هیچ چیز از آن نمی‌دانستم ... شب عیدِ فطر با سه چهار جا تماس گرفتم تا اطلاعات خود را تکمیل کنم. شبِ عید فطر هم که تا نیمه های شب پای نوشتن خطبه های نماز بودم و بقیه اش هم از شدت آماج افکار ، خواب به چشمانم نیامد ... . نماز صبح را خواندم و به زور چشمانم را بسته و مدهوش شدم. صبح زود با زنگ موبایل آماده شدم با اینکه احوالات خوشی نداشتم ، اما هر چ بود وضویی گرفتم و ادامه ی خطبه ها را نوشتم و راهی مسجد شدم... .
نهارِ عیدِ فطر یه حسِ غریبی داره که انگار داداشِ گمشده ات رو بعد ۳۰ سال پیدا کرده باشی :)))
هدایت شده از •°⁩|افسران جنگ نرم|°•
منظورشون از ازادی خواستن ازادی زن نیستا ازادی دسترسی داشتن به زنه
هدایت شده از حآمیم..
از مزیت های چشم های ضعیف اینه که دیگه نیاز نیست نگاهتو کنترل کنی ی وقت نامحرم ببینی و لغزش کنی چشمت که ضعیف باشه کلا محرم نامحرم و باهم نمی‌بینی خدایا شکرت .
باید در این نوع دینداری تردید کرد! متدین هایی که اهل دعا و مناجات نیستند باید به دینداری خود تردید کند جامعه دینی باید محافل دعای پر رونقی داشته باشند و و الا متدینین را غرور و نخوت فرا میگیرد و مردم را از دینداری متنفر خواهد کرد اگر آدم های خوب اهل تضرع باشند برای آدم های بد کاربهتر و هدایت کننده تر خواهند بود [استاد پناهیان]
- سلام علیکم علیکم السلام - از قم سوار شدید؟ بله آقا سید. محله قم نو می‌شینیم. - به به. چه جای خوبی. نزدیک حرم! البته برای خودمون نیست‌. مستاجریم. اتفاقا خرداد باید پاشیم و بگردیم دنبال خونه. -به سلامتی ... شما میرید مشهد؟ - بله دارم میرم زیارت. شما هم همین طور؟ خیر من میرم شهرمون، برای تبلیغ ماه رمضون - عجب... شهرتون کجاست؟ افغانستان؟ بله مزار شریفِ افغانستان... - چقدر راهه تا اونجا؟ زمینی چهار روز باید تو راه باشیم. اما من هوایی میرم. - بلیط ش چقدره از مشهد تا مزار شریف ؟ حدود هشت میلیون...!!! - جامعه المصطقی هزینه ش رو میده؟ خیر. حتی توی افغانستان هم رسمش نیست که مردم از مبلغ تشکری بکنند و پول بدهند. - خب پس چجوری پول سفر رو میدین؟ روزه استیجاری گرفتم....! ____ حکایت کوپه قطار قم مشهد یاد جمله ای از امیرالمومنین افتادم در وصف متقین: لقد خالطهم امر عظیم‌... این ها درگیر مسئله ای عظیم هستند!
حریم‌خصوصےیک‌سرباز 🌿
خدمت شما عرض شود که بعد از مراسم احیا ، چنان سر دردی بر من حاکم بود ، که این سردرد تمام ده روز سفر م
به مسجد رسیدم و با جمعیتی رو به رو شدم که بر خلاف بسیاری از اهالی روستا ، از خواب ناز صبحشان گذشته بودند و برای نماز آمده بودند. به احترام لباس پیغمبر بلند شدند و دوباره نشستند. بعد از چند دقیقه دستور از مقامات بالا رسید که نماز را بخوانید ، ما هم علی العینی گفتیم و آماده ی نماز شدیم. قبل از نماز ، توضیحاتی درباره ی نماز عید فطر دادیم و عرض کردیم که مقلدین حضرت آقا ، به نیت رجاء بخوانند، ن مطلقِ نماز. چون ما که انتخاب شده از حاکم شرع نبودیم و .... . خلاصه که با استرس عظیمی شروع به خواندن نماز کردیم. الله اکبر ... بسم الله الرحمن الرحیم ... الحمدلله رب العالمین ... تا و لاضالین ... سوره ی اعلی را حفظ نبودم. آنجا بود که برگه ای که به ما داده بودند را بالا آوردیم و شروع به خواندن سوره ی سبح اسم ربک الاعلی شدم. با هزار ترس و خوف که نکند قنوتی را کم و زیاد کنم ، دستانم را بالا بردم و قنوت های نماز را خواندم. خلاصه که هر جور بود دو رکعت نماز را به هر خوف و رجایی که بود به درگاه خدا ارسال کردیم و منتظر زمان خطبه شدیم. پس از ذکر تکبیر های عید فطر ، راهنمایی مان کردند به سمت محل خطبه. آه از شیطان ک چ غروری به دلمان انداخته بود با چ حالاتی والسلام و الصلاة را میگفتم ... خدا از سر تقصیرات همه مان بگذرد. عمامه ی نجفی_پاکستانی ام را کمی عقب زدم و شروع به صحبت کردن کردم : صدقه! انواعی دارد. واجب و مستحب. واجب مانند فطریه و زکات و خمس ، مستحب هم مانند همین پول هایی که هنگام مسافرت در صندوق صدقه می اندازیم. صدقه ی واجب را باید علنی داد ! این علنی دادن ، تشویقی است برای بقیه مردم. صدقه مالی از انسان کم نمیکند، به مال انسان اضافه هم میکند، همانطور که امیر المومنین علیه السلام از قول نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و آله و سلم فرمودند: استنزلوا الرزق بالصدقه. با صدقه دادن رزق را سمت خودتان بفرستید ... خطبه ی اول را با سوره ی عصر به پایان رساندم. خطبه ی دوم را با سلام و صلوات به تک تک اهلبیت علیهم السلام و همچنین لفظ ِ اوصیکم، و نفسی بتقوی الله آغاز کردم. خطبه سیاسی بود. باید از بی آبی و مسائل خشک سالی آن منطقه میگفتم ، اما حیف که اخباری به گوش کسی نمی‌رسید و فقط صدایم درد می‌گرفتم و قلبم بیشتر فشرده میشد. از بیانات مقام معظم رهبری در آغازین روز سال دَم زدم و اندکی مبسوطش کردم به علاوه آنکه اندکی در رابطه با توطئه ی دشمن درباره حجاب هم سخن گفتم. و بلاخره حق شرعی خطبه را ادا کردم ...
برای کسی بمیرید، که برایتان تب کند! و الا محبت به کسی که به شما محبتی ندارد و نخواهد داشت ، زلیل کردن خودِ انسان است.
یکم لبخند