-
ناگهان سجّاده را از زیر پایش میکِشند
مثل حیدر در میان کوچه هایش میکشند
نامسلمانان به فکر سنّ و سالش نیستند
پابرهنه، بی عمامه، بی عبایش میکشند
بی مروّت ها سوار مرکب و دنبال خود
پیرمردی را پیاده، بی عصایش میکشند
با طناب و دست بسته، سیلی و آتش به درب
لحظه لحظه عکس مادر را برایش میکشند
نای رفتن را ندارد در تنش اما به زور
درمیان کوچه زیر دست و پایش میکشند
روضهها را در خیالش هی مجسم میکنند
از مدینه ناگهان تا کربلایش میکشند
در قنوتش رفته در فکر تمام روضه ها
ناگهان سجاده را از زیر پایش میکشند... 🥀
-
[✍مجتبی خرسندی]
#شهادتامامصادقع
اذا أراد الله بعبد خيرا فقهه في الدين .
امام جعفر #صادق (ع) : چون خدا خير بنده اي خواهد ، او را در دين دانشمند كند .
اصول كافي ، ج 1 ، ص 39
لشـــــگرے گـردآورۍ از عالـــــمان
در نبـــــردے بێ امــــان تا این زمان
طلبه ، شیش سال نون امام زمان رو نمیخوره که آخرش بشه کارمند دولت!
بعد شیش سال یادت نره نون امام زمان رو خوردی که بشی سربازش!
ن نون خور دولت و پشت میز نشین!
پ.ن:
قالَ یکی از نخبگان حوزه
هدایت شده از شیخ علی🇵🇸
مطالعه این جزوه رو به دو گروه خیلی توصیه میکنم:
۱- اونایی که تصمیم دارن طلبه بشن و نگرانی های معیشتی دارن!
۲- اونایی که تصمیم دارن با یک طلبه ازدواج کنن و نگران رزق و روزیشون هستند!
این دو گروه حتما این جزوه رو مطالعه کنن👌
بقیه هم مطالعه کنن به نفعشونه ، چون کلام بزرگانه و نور داره و امید هست که ذهن و قلبتون با مطالعه کلام ایشان منور به انوار الهی بشه🤲
هدایت شده از پیام های حبیبانه
📪 پیام جدید
💬https://eitaa.com/sarbaz_khane/5067
سلام
یه روز از دستت کلافه بودم و میگفتم همش از دغدغه میگه بعد خودش نمیاد تو آموزش پرورش و اینا ...
خلاصه امروز جوابمو گرفتم !
حلال کن حاجی بچه م هنوز تا نخورم زمین بزرگ نمیشم!
#دایگو
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
📪 پیام جدید 💬https://eitaa.com/sarbaz_khane/5067 سلام یه روز از دستت کلافه بودم و میگفتم همش از
علیکم السلام
یادمه😂✅
زنده باشید
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
رفیق جینگِ شهید مصطفی صدر زاده . پ.ن: از سمت چپ ، شهید صابری
وصیت نامه ی شهید صابری:
یا علیاکبر لیلا
عشقت میان سینه من پا گرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته
دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالاگرفته
عمریست آقاجان دلم از دست رفته / پایین پای مرقدت مأوا گرفته
گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب / ششگوشه هم با نور تو معنا گرفته
از کودکی آواره روی تو هستم / دست دلم را حضرت زهرا گرفته
مانند جدت رحمة للعالمینی / حیف است دست خالی مرا را نبینی
امروز ۳ شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳ مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق، عقیله بنیهاشم زینب کبری (س) دست به قلم شدم تا سیاهمشقی به نام "وصیتنامه" بنویسم.
خدایا!
خدای من! خدای خوب و مهربانم... خیلی خیلی قشنگتر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب میشه، فکر میکنم.
روسیاهم. روسیاهم که با ۲۵ سال سن نتونستم تو رابطهی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفهی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم.
ازت ممنونم؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه وآله السلام...
ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازهی زمانی قراردادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی، نمونهاش حب شهزاده علیاکبر (علیهالسلام) عنایت کردی.
الهی؛! أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل... "خدایا! من رو بپذیر"
بر همگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دستنوشته را میخوانید من دیگر در بین شما نیستم.
میخوام کمی راحتتر و خودمانیتر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم.
اول از همه شما پدر مهربونم!
بابا، انصافاً به حالت غبطه میخورم. همیشه [ناخوانا] ازم جلوتر بودی. پدری رو در حقم تموم کردی و نشون دادی بهترین بابای دنیا هستی. دوستت دارم پدر. خدا میدونه لذتبخشتر از زمانی که دستت رو میبوسیدم و صورتم رو میبوسیدی تو عمرم نداشتم؛ و هیچ موقع از خودم بینهایت متنفر نمیشدم الا وقتایی که دلت رو به درد میآوردم... منو ببخش بابا
مامان، مامان، مامان...
همین الآنش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا میدونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی! قدرت رو ندونستم. حیف. تو دلم هزار تا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمیشن و اون حس و حالش رو هم نمیتونم با قلم برات توصیف کنم. مامان؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم؛ همه وجودم؛ دوستت دارم
...و امّا
روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم.
پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم! ممنونتم...
روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضهها همه به سرم بیان! خدا کنه! یعنی میشه؟
رسیدن به سن ۳۰ سال؛ بعد از آقا علیاکبر (ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علیاکبر (ع) اصلاً نمیتونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علیاکبر (ع) نمیخوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب میآیند بالا سرم تن تکه تکهام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهتهای تو بدن من و شهزاده علیاکبر (ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند!
خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم.
پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر.
خواهرای خوبم! حجاب حجاب حجاب.
مامان دوستت دارم
بابا دوستت دارم
...
بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بیبی لیلا بالا بگیرین.
هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علیاکبر (ع)
اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهلبیت علیهمالسلام شدید همتون.
براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل میخوام.
یا علیاکبر
سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید.
سهشنبه ۵/اسفند/۱۳۹۳
هدایت شده از پیام های حبیبانه
📪 پیام جدید
💬اسم غرفه ((فرهنگی مذهبی الزهرا ۱۵ ))
شرمنده دیر شد ..!رفتید ..
من معلوم نیست همیشه باشم سر غرفه ولی به پدرم میگم قضیه تخفیف رو ..رمز بچه های کانال :
((حریم زندگی یکی سرباز )) بگید از طرف این شخص میاید ..!
#دایگو
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
📪 پیام جدید 💬اسم غرفه ((فرهنگی مذهبی الزهرا ۱۵ )) شرمنده دیر شد ..!رفتید .. من معلوم نیست همیشه
رفقا برید انگاری با این اسم رمز میتونید تخفیف بگیرید 😶🍬