بسم الله الرحمن الرحیم
#سفرنامه_۳
به فضل خدا بعد از بیش از ۵۳۰ روز توفیق پیدا کردم راهی سرزمین طوس شوم.
از هفته ها قبل انتظار این را کشیدم که چ زمانی بشود ۱۵ مرداد که راهی زیارت حضرت علی ابن موسی کاظم علیه السلام شوم.
روز اول مرداد بود که از ساعت ۶ صبح ، آماده درب آژانس های مسافرتی بودیم. دیشبش ساعت ۴ خوابیده بودیم. چون تا ساعت چهار درب آژانس های مسافرتی ناممان را مینوشتیم و نوبت میگرفتیم.
هر چ پرسیدیم و گشتیم ، برای ۱۵ مرداد پیدا نکردیم و بالاجبار برای ۱۹ مرداد بلیط پیدا شد. خلاصه ک تسلیم سرنوشت شدیم .... .
ساعت حرکت ، ۵/۵ عصر بود. همه در مسجد جمع شده بودند ، بعد از توصیه های پایانی ، سوار مینی بوس شدیم و راهی راه آهن شدیم.
به اندیمشک ک رسیدیم، در سالن انتظار به انتظار نشستیم. قطار یه چند دقیقه ای دیر آمد ، دیگر حوصله مان سر رفته بود. من و محمد حسین به محل مسافرگیری قطار ها رفتیم. به محمد حسین گفتم که از دستت ناراحتم ...💔 بخاطر فلان دلیل. او هم گفت ببخشید و معذرت میخواهم و ...
هم را بغل کردیم. شانه های محمد حسین خپل بود و نتوانستم گاز نگیرم ... .
همانطور که محمد حسین داشت از درد گزش من میپیچید ، آن طرف محمد مهدی از ما عکس میگرفت ، در فاصله کوتاه زمانی ، محمد جواد که از لحاظ وزن ، یک سوم من بود خیز برداشت و روی کول بنده و محمد حسین پرید ( عکسش را چند دقیقه بعد دیدم 🤦♂).
قطار آمد و هر کداممان در کوپه ی خودش رفت. ما مسوول دو سه تا دبیرستانی بودیم. و آنان هم بشدت ذوق داشتند که با حاج آقا آمده اند ( انگار بلانسبت به الاخ، تیتاب داده اند.).
در قطار سوالاتی میپرسیدند که خب از گفتنش معذورم😂ولی به اطلاعاتشان افزوده شد.
نزدیک نیمه شب که میشد، احوالاتم کم کم بد تر میشد ، اما خب ... به زور ساعت ۱ و نیم خوابیدیم.
وقت اذان با کمی سردرد و عاجز بودن بلند شدیم و راهی صلاة سحر شدیم.
ساعت حوالی ۷ و نیم بود که بغل دستی ام صدایم کرد و گفت : شیخ پاشو صبحونه بزنیم. عرض کردم چی داری گلم ؟ گفت کالباس. گفتم باشه چون اصرار میکنی در خوردنش کمکت میکنم🤝
همین بیست دقیقه پیش یکی از بچه های کوپه ی آنوری آمد و گفت : حاج آقا رئیس واگن کارت داره. گفتم با من !؟!😳 گفت آره ، بهش گفتیم تو از سنگ و جواهرات سر در میاری.
و با صدای یا شَیخِ یک مرد غریبه به خودم آمدم . آن لحظه ذکر لبم این بود : دهنت سرویس ... دهنت سرویس ... دهنت سرویس ... .
آن بنده خدا سوالش را پرسید و رفت. و همکنون منتظر رسیدن به تهرانم ... .
#سفرنامه_۳
#حبیب
السلام علی عبد الصالح مطیع لله و رسوله ...
یادتان هستیم
#سفرنامه_۳
شهر ری _ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
هدایت شده از "جوجـہ طلبـہ اعـظـم"
نجف نشینی علامه ها به من فهماند
خدا شناس نشد کس، مگر کنار علی :)
تو روضه پسر بچه گریهش نمیگرفت، انگشتاشو زد به زبونش بعد کشید رو چشماش :))
هدایت شده از 🇵🇸سربارِ امامِ زمان(عج)🇮🇷
▪️انّ الانسانَ لَفي خُسر...
مثلاً چشمهای تو را نبینم و بميرم، مهدی جان!
هدایت شده از حریمخصوصےیکسرباز 🌿
1515_Fani-Ali-Aale-Yasin-Fa.mp3
13.47M
دارویِ زیارتِ آل یاسین
موارد درمان:
پریشانی.
دور بودن از امام زمان.
تقویت ایمان.
تثبیت بیعت با اهلبیت علیهم السلام.
پر کردن کفّه ی کمِ ترازوی خیرات.
از این دارو برای هدیه دادن به اموات هم استفاده میشود.
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
__
امام رضا (علیه السلام)
مَنْ زَارَنِي عَلَى بُعْدِ دَارِي أَتَيْتُهُ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فِي ثَلاَثِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَايَرَتِ اَلْكُتُبُ يَمِيناً وَ شِمَالاً وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ وَ عِنْدَ اَلْمِيزَانِ.
امام رضا عليه السلام فرمود: هر كس مرا در غربت زيارت كند من بروز قيامت در سه جا به نزد او خواهم آمد تا از ترسهاي آن ها نجاتش بخشم: هنگامي كه نامه هاي اعمال مردم از راست و چپ پران شوند و در نزد صراط و در نزد ميزان.
الخصال، ج 2، ص 167
هدایت شده از غریبہ186
طاووس یمانی گفت: شبی از کنار کعبه عبور میکردم، دیدم امام سجّاد(ع) به حجر اسماعیل(ع) وارد شد، و مشغول نماز گردید سپس به سجده رفت.
من با خود گفتم: این مرد صالح از خاندان رسالت و نیکی است، خوبست از فرصت استفاده کرده و گوش کنم بدانم دعای آن حضرت در سجده چیست؟ شنیدم در سجده میگفت:
عُبَیْدُکَ بِفِنائِکَ، مِسْکِینُکَ بِفِنائِکَ، فَقِیرُکَ بِفِنائِکَ، سائِلُکَ بِفِنائِکَ… :)