eitaa logo
سربازان اراکی
1.4هزار دنبال‌کننده
33.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
33 فایل
محلـے براے گـزارش بـہ مـردم از فــعالیـت هاے فرهنگـے سـربـازان اراڪـے #روشنای_اراک
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پنجِ پنج
قسمت اول در پنجمین روز از پنجمین ماه سال ۱۳۶۵ عقربه‌ها، ساعت ۹:۴۵ صبح را نشان می‌داد. در محل کارم پشت میز قهوه‌ای نشسته بودم، دلم پَر می‌زد برای جبهه و جنگ، اما باید من، این سوی خط در اتاق تعاون می‌ماندم. دل توی دلم نبود، برای لحظه‌ای زمین لرزید. صدای مهیبی همه جای شهر را فرا گرفت. باز دوباره حمله هوایی، باز دوباره بمباران، صدای موشک، ویرانی و شهید. معلوم بود که نقاطی از شهر بمباران شده است. فقط خدا خدا می‌کردم خانه‌های مردم، این بار سهم موشک‌ها نشده باشد. سوار موتور شدم. سراسیمه خود را به محل بمباران رساندم. پنج کارخانه‌ی شهرم ویران شده بود، اما گویی تمام شهر زیر آوار بود. برای لحظه‌ای چشمانم فقط تاریکی و دود دید. گوشهایم صدای همهمه‌ی مردمی را می‌شنید که نگران و چشم انتظار خبری از عزیزانشان بودند. کسی به من اجازه‌ی ورود به محوطه‌ی کارخانه را نمی‌داد. هر چه تلاش کردم راه به جای نَبُردم، دیگر نمی‌توانستم بمانم. به اداره تعاون برگشتم. اما هوش و حواسم هنوز با قربانیان بمباران بود. تلفن زنگ خورد. آن سوی خط کسی از من می‌خواست تا خود را به گلزار شهدا برسانم. رفتم شاید کاری از من بربیاید. به گلزار شهدا رسیدم. بوی خون همه جا را فرا گرفته بود. دور تا دورم پیکرهای بر زمین مانده بودند. نگاهم به مردمانی افتاد که از هر سو شهیدی را با خود به گلزار می آوردند. یکی را با آمبولانس، یکی را با مینی بوس و یکی را با موتور. همه‌ی مردم شهر دست به دست هم داده بودند تا پیکر شهدای کارخانه‌ها بر زمین نماند. اما جلوی درب آرامستان پُر از خانواده‌های بود که می‌خواستند عزیزانش را ببینند. پدرها، مادرها، خواهرها، برادرها، همسران و‌ فرزندانی که می‌خواستند، آخرین دیدار را در ذهن خود حک کنند. اما مگر می‌شد!؟ مگر امکان داشت چهره شهدایشان را ببینند. آخر آن روز، شبیه هیچ روزی نبود. آخر آن روز، پنج کارخانه‌ی بزرگ شهر به همراه کارگرانش در آتش سوخته بود. به داخل محوطه برگشتم. با اینکه سالها در واحد تعاون، در منطقه جنوب کار کرده بودم، اما این صحنه برایم خیلی عجیب بود که در شهر و مرکز ایران با این حجم از بی رحمی موشک‌ها مواجهه شوم؛ این همه اجساد تکه پاره، بدون دست، بدون پا. شاید برای لحظه ای ترسیدم، شوکه شدم. نمی‌دانم. اما هر چه بود بر خود مسلط شدم، باید آرام می‌شدم و رسالتم را به پایان می‌رساندم. خود را به درب آرامستان رساندم. با خانواده‌ها صحبت کردم. دلداریشان دادم. دلم نمی‌خواست پدری، مادری، شاید هم فرزندی، عزیز خود را آن‌گونه که من دیده بودم ببیند. دلم می‌خواست آخرین دیدار، برای خانواده‌ها فقط غم از دست دادن باشد، نه دیدن پیکرهای که تنها جرمشان سرپا نگه داشتن کارخانه های شهر بود. برگشتم. شهدا دور تا دورم چیده شده بودند. امکانات خیلی کم بود، حتی سردخانه‌ای نبود که بخواهیم شهدا را در آنجا نگه داریم. باید همه‌ی کارها را به سرعت انجام می‌دادیم، باید تمام شهدا را غسل و کفن می‌کردیم. اولین شهید را که دیدم دَست نداشت. بُغض گلویم را فشرد. قطره اشکی آرام بر گُونه‌ام سُر خورد. نه! باید دوام می آوردم این تازه اول کار بود. اولین شهید را در کفن پیچیدم. به سراغ شهید بعدی رفتم. دیدن هر پیکر، داغ دلم را تازه تر می‌کرد. اما باید صبور می‌بودم. روز از نیمه گذشت بود و همچنان در کنار شهدایی که در کفن می‌پیچیدم، تکه‌های به جای مانده از شهدا را نیز کناری می‌گذاشتم و اشک می‌ریختم. هر چقدر چشم می‌چرخاندم شهیدی بود و پیکری و چشمان منتظر خانواده‌ای. آن شب تا صبح من و دوستانم نخوابیدیم. صبح همه‌ی شهدا را آراسته و معطر تحویل خانواده‌هایشان دادیم. در اراک مرسوم بود که شهدای گرانقدر را از میدان شهدا به سمت گلزار شهدا تشییع می‌کردند. اما این بار فرق داشت. این بار تعداد زیاد شهدا و جمعیت داغدار که در آرامستان دور هم جمع شده بودند، این دلهره را برای مسئولین به همراه داشت که مبادا دوباره هواپیماهای بعثی به این جمعیت حمله کنند و دوباره شهیدی به شهدای ما اضافه شود. پس آرام و با بغضی در گلو‌، شهدا را از کنار غسالخانه به طرف گلزار تشییع ‌کردیم. گویی زمان مرا برد به مرداد سال ۱۳۶۱ که ۷۲ دسته گل را به یاد شهدای مفقودالاثر رمضان از جلوی مسجد آقا ضیاء الدین به سمت گلزار شهدا تشییع کردیم. اما، این تشییع کجا و آن تشییع کجا. مراسم تمام شد آرام، بی صدا، مظلومانه. اما حالا من مانده بودم و تکه‌های پیکرهای قربانیان کارخانه‌ها. 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۳۱روز مانده تا روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
هدایت شده از پنجِ پنج
قسمت دوم آرام و بی صدا به گوشه‌ای رفتم. باید به دور از چشم خانواده‌های داغدار، رسالتی سنگین‌تر را به دوش می‌کشیدم. با همفکری دوستان تصمیم گرفتیم در مزار شهدا، در بین شهدای بمباران قبری را آماده کنیم و تکه‌های به جا مانده از شهدایی که قابل شناسایی نبودند را دفن کنیم. قبری کَندم، با احترام تکه‌های پیکر مطهر شهدا را که در کفنی پیچیده بودم برداشتم. بغض داشت خفه‌ام می کرد‌. مگر چقدر توان داشتم؟! از دیروز مدام شهید دیده بودم‌؛ حالا هم این تکه‌های پیکر، این سخت‌ترین کار عمرم بود. گاهی به قبر نگاه می‌کردم؛ گاهی به کفنی که کنارم بود. برای آخرین بار یک دل سیر گریستم. اشک می‌ریختم برای تکه‌ پیکرهایی که تا دیروز جانی داشتند و امروز قطعه قطعه شده و کنار صدها دست و پای دیگر جا گرفته بودند؛ اشک برای این شهدای مظلوم. اشک برای بی‌رحمی جنگ، جنگِ نابرابرِ موشک‌ها. گاهی گریستم وُ گاهی بر سَر و روی خود زدم. اما، به هر جان کندنی که بود کار را تمام کردم. گویی باری را که بر شانه ام سنگینی می‌کرد بر زمین گذاشتم. آن روز تمام شد هرچند سخت و تلخ. اما باید امروز و سی و اندی سال بعد این خاطره روایت می‌شد تا مردمان این شهر بدانند شهر چگونه شهر ماند. دخترکان این شهر بدانند زن، زندگی، آزادی را به بهای قبری دادند که کسی ندانست پیکر چند شهید را در خود جای داده بود. آری شهر! این چنین شهر ماند، اما ای کاش ارزان و رایگان نفروشیم. پاورقی: روز پنج مرداد سال 1365 روزی که حمله هوایی توسط عراق اتفاق افتاد و پنج کارخانه اراک ( آلومینیوم سازی، هپکو، ماشین سازی، آذرآب، واگن پارس ) بمباران شدند. در این روز 87 نفر از شهروندان اراکی شهید و بیش از 390 نفر جانباز می‌شوند. ✍اعظم چهرقانی 🇮🇷5⃣•5⃣•6⃣1⃣•6⃣5⃣•6⃣7⃣🇮🇷 ۳۱روز مانده تا روز ایـثار و مـقاومـت اراڪ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۱ پـنجِ پنـجِ سـال۱۳۶۵ پـنجِ پنـجِ سـال ۱۳۶۷ روزهاے حماسـہ و اقـتدارِ اراڪـے‌ها https://eitaa.com/panj_panj
دختران آفتاب خواندن کتاب پنهان (ع) ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیت های فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
تهیه و آماده سازی بسته های فرهنگی شامل گیره روسری و شکلات وصیت نامه شهدا با موضوع حجاب برای توزیع در گلزار شهدا در روز عید قربان ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیتهای فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
🖼زکات‌علمی ✍کلاس‌‌ آمادگی‌برای‌ورودبه‌پایه‌اول‌ابتدایی مربی:خانم‌زهراروحی دوشنبه‌۵تیرساعت‌۱۰صبح 🕌مسجدامام‌حسین‌(ع) ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیتهای فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
💠کلاس‌‌ روخوانی‌وروان‌خوانی ‌ویژه‌ نوجوانان 🔰دوره‌مقدماتی مربی:خانم‌زهراعنایتی دوشنبه‌۵تیرساعت۱۵ 🕌مسجدامام‌سجاد(ع) ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیتهای فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
🖼کلاس‌‌ نقاشی مربی:خانم‌زهراموسوی ⏰دوشنبه‌۵تیرساعت‌۱۶ پایگاه‌خواهران ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیتهای فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
🔰کلاس‌‌ پرس‌وپاسخ‌وپاسخگویی‌به شبهات نوجوانان مربی:حاج‌آقا سجادی دوشنبه ۵تیرساعت‌۱۶ 🕌مسجدامام‌سجاد(ع) ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیتهای فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
🔷️کلاس‌‌ آموزش‌نقاشی؛بازی،سرگرمی‌ و.... ویژه‌ کودکان ۴تا۶سال مربی:خانم‌مریم‌غلامی دوشنبه‌۵تیرساعت‌۱۰صبح پایگاه‌خواهران ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیتهای فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙گروه سرود دختران بهشت آمادگی اجرا در مراسمات و برنامه های دهه امامت را دارد. جهت هماهنگی : ۰۹۱۸۶۹۹۷۰۶۸ حاجی صفری ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ سلام الله علیها کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیتهای فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
بسم الله الرحمن الرحیم بنرکلاس های تابستانی تاریخ : 1402/4/1 ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیت های فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648
برگزاری نشست خانواده با حضور: سخنران: سرکار خانم رمضانعلی موضوع: فرزندآوری و سقط جنین ─┅═🇮🇷═┅─🇮🇷─┅═🇮🇷═┅─ کانال محلی برای گزارش به مردم از فعالیتهای فرهنگی سربازان اراکی @sarbazan_araki https://eitaa.com/joinchat/2287862081C33040f1648