eitaa logo
مدافعان حرم
35هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
44 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 پاسدار مدافع حرم شهید سجاد زبرجدی 🌷 تولد ۱۹ بهمن ۱۳۷۰ تهران 🌷 شهادت ۷ مهر ۱۳۹۵ حلب سوریه 🌷 سن موقع شهادت ۲۵ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد💔 ✍ بخش‌هایی از وصیت‌نامه این شهید عزیز ✅ شما چهل روز دائم الوضو باشید و نمازهای واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید که چگونه درهای خداوند در مقابل شما باز خواهد شد ✅ سوره واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید، خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند ✅ انسان اگر می خواهد به جایی برسد، با نماز شب می رسد ✅ برادران و خواهران من، امام زمان(عج) غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم، زیرا آقا هیچ وقت ما را فراموش نمی کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم ✅ از شما خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه دعای فرج فراموش نشود، زیرا امام منتظر دعای خیر شما است. هر گناه ما، مانند سیلی است برای حجت ابن الحسن (عج) ✅ سه چیز را هر روز تلاوت کنید : ۱) زیارت عاشورا ۲) نافله ۳) زیارت جامعه کبیره ✅ اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم. منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود. پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید 🤲♦️ مزارشهید: تهران گلزار شهدای بهشت زهرا(س)قطعه50 ردیف117 شماره14 شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
📌 به روشنیِ ماه 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️🎞 بُرشی از دیدار بسیار صمیمی رهبر‌معظم‌انقلاب با خانواده‌های مدافع حرم لشکر فاطمیون افغانستانی‌: «بنده‌ حقیر به شما افتخار میکنم... » 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌟🌟۷ نماز ظهر را پشت سر حامد خوندیم بعد نماز رو کردم به حامد و محسن گفتم:نزدیک بود سه تایی جانباز اعصاب و روان بشیم... تماس گرفتند و گفتند:خوبید؟سلامتید؟حامد گفت خداروشکر هرسه خوبیم و چیز خاصی نشده.روی لب های حامد لبخند نشست و مکالمه را قطع کرد.پرسیدم :چی شده؟ فردا ماشین می‌فرستند و میتونیم نوبتی برای زیارت حرم بی بی جانم بریم. خیلی دلتنگ زیارت بودم.باید با لباس شخصی از خانه بیرون میزدیم.ته دلم غصه میخوردم که نزدیک ترین فاصله به حرم بی بی جانم هستیم اما بعد از نزدیک یک ماه فرصت کردیم برای زیارت بیاییم.مامور به تکلیف بودیم و سرباز. وارد صحن اصلی شدیم .صلابت حرم خانم حضرت زینب س دنیایی از آرامش را در خودش داشت به قول بچه ها یک زیارت نمکی و کوچولو کردیم و راه افتادیم. شب سرمان خلوت تر شد با خانه تماس گرفتم.فقط احوال پرسی کردم. بعدازظهر صدای تیراندازی نزدیک ترشد. بچه ها اعلام کردند در یکی از ساختمان‌های روبرو تردد مشکوکی دیدند،نسبت به یکی از ساختمان‌های کنار سفارت حس خوبی نداشتم ،خم شدم تا سلاحم و آماده کنم که صدای سوت یک گلوله دقیقا از کنار سرم رد شد.در کمتر از ثانیه اگر خم نشده بودم گلوله به گیج گاهم خورده بود. گلوله دوم به لبه دیوار خورد موقعیتم و کمی تغییر دادم .متوجه شدم کجا موضع گرفته. کمی صبر کردن.نفسم را حبس کردم.به محض اینکه از جای خودش تکان خورد زدم.برگشتم داخل خانه حامد گفت:چی شده ،برایش تعریف کردم.چشمم به دفترچه یادداشتم افتاد و فکری به ذهنم رسید. قراری با خود گذاشتم:خاطراتم را برای خانواده ام به عنوان یادگاری بنویسم تا اگر قسمتم شهادت شد ،براشون یک یادگاری داشته باشم.خیلی چیزها میتونست یادگاری بشه؛اما فقط کتاب را میشه تنها خوند و من تو این تنهایی ها فرصت داشتم یک دل سیر کنارشون باشم. ))بسم الله الرحمن الرحیم. یادگاری هدیه به پدر،مادر و برادرم آقا روح الله)) 🌸🌸
🌟🌟۸ شهید محمد حسن خلیلی 🌸فصل دوم:زنگ انشا🌸 صدای زنگ مدرسه که بلند شد بحث آقای حسینی نیمه کاره ماند.اقای حسینی یک تکه گچ برداشت ،لبه تخته شکست،با خط زیبایش نوشت:((حضرت امیرالمؤمنین ع میفرمایند:روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است))(غررالحکم ). هفته دیگه برای انشا زندگی نامه خودتون را بنویسید. خسته نباشید.خدانگهدار. حسین گفت :محمدحسن،باحبیب و عباس میخوایم بریم کتاب بخریم،با ما میای؟ راستش اصلا حس و حال نداشتم.گفتم:نه شما برید.از پله ها پایین آمدم،دیدم دو سه نفر از بچه های کلاس سر مسابقه فوتبال آخر هفته با هم کل کل می کنند.حمید تا من و دید گفت:خلیلی تو بگو بازی این هفته کدوم برنده میشه؟باخنده گفتم:به احتمال زیاد پنجشنبه عیدفطر میشه و کلا مدرسه ها تعطیله.الکی باهم بحث نکنید. وارد حیاط شدم.هادی کشانی صدایم زد،برگشتم نگاهش کنم که یک گلوله برف به صورتم خورد.حسین و بچه ها هم داشتند بازی می‌کردند و گفت:محمد حسن بیا بازی کنیم.ما که نرفتیم برای خریدن کتاب.قاتی بچه ها شدم و برف بازی کردیم.صدای خنده بچه ها با پخش شدن صدای آقای عسگری که می‌گفت:آقایان بازی بسه بفرمایید.مدرسه تعطیله آقاجان.بفرمایید منزل.
🌟🌟۹ شهید محمد حسن خلیلی از مدرسه که بیرون آمدم چند دقیقه منتظر شدم تا اتوبوس از راه رسید.مثل بیشتر روزها جا برای نشستن نبود.کنارم دونفر درمورد کلاسشان حرف میزدند،معلوم بود نوع تفکزندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴روعقاید معلمشان با شاگردها یکی نبود.. یاد معلم کلاس پنجم ابتدایی ام افتادم،((قرار بود مقام معظم رهبری به کرج تشریف بیارند.معلم کلاس شروع کرد به جوسازی و مطرح کردن نظرات منفی اش.از جا بلند شدم با رعایت احترام به ایشان توضیح دادم که برداشت اشتباه خودتون را به خورد بچه ها میدید.کاش کسی بود و از چهره معلمم عکس می‌گرفت.درست مثل موشک منفجر شده بود. به نماینده کلاس گفت:سریع برو معلم تربیتی رو صدا کن بیاد اینجا... معلم تربیتی وسط کلاس مات و مبهوت داشت به معلممون نگاه می‌کرد که هرسه ثانیه یک بار میگفت:یا جای من تو این کلاس یا جای خلیلی. بعدازظهر همون روز دستم توی دست بابام، دوباره به مدرسه برگشتم.تا آخر سال تحصیلی من و معلممون حس مشترکی به یکدیگر داشتیم که از سنگینی نگاهمون میشد این حس و خوند. حالا که این خاطره را مرور میکردم،خنده ام گرفته بود. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
📸 با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... هفتم مهر ماه سالروز شهادت سربازان لشکر صاحب الزمان(عج) 🌷 شهید مدافع حرم 🌷 شهید مدافع حرم گرامی باد. 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌹در محضر شهیدان: 🔸از شما می خواهم ، به جان امام زمانمان مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه) پشت ولایت را خالی نکنید. گوش به امر رهبر انقلاب و دنباله رو ایشان، هر چه امر می کنند بی چون و چرا بپذیرید،که والله سعادتتان در همین است. 🌷فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم احمد اعطایی.. شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
🔹 نگاه‌ها همه بر روی پرده سینما بود. اکران فیلم شروع شد، شروع فیلم، تصویری از سقف یک اتاق بود. دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق… سه،چهار، پنج… هشت دقیقه اول فیلم فقط سقف اتاق! صدای همه در آمد. اغلب حاضران سینما را ترک کردند! ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین و به جانباز قطع نخاع خوابیده روى تخت رسید. در آخر زیرنویس شد: این تنها ۸ دقیقه از زندگى این جانباز بود! ‌ 🔴@sarbazanzeynab🔴
🔴 فرزند شهیدی که شهید شد 🔰شهید ابراهیم خلیلی خود فرزند شهید و جانباز ۶۰ درصد مدافع حرم بود نــام :ابراهیم نـام خـانوادگـی :خلیلی نـام پـدر : شهید عباس خلیلی مـحل تـولـد :تهران سـن :۳۸ سـال دیـن و مـذهب :اسلام شیعه وضـعیت تاهل :متاهل تاریخ شهادت: ۱۳۹۶ شرق حلب 🌷بیماری ضعیف ترش می کردومانع اعزامش شده بود،یه جایی خوندحضرت زینب(س)به شهیدبرونسی گفتن من بایدبشما رزمنده هاکمک کنم...بغضش ترکیدوبه حضرتشون متوسل شد،همون شب شفاش روگرفت و...(شهیدمدافع حرم ابراهیم خلیلی) شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃روایت حاج حسین یکتا از مادر شهیدی که از دوتا دونه قرص گذشت که یوقت تو جبهه رزمنده هامون لنگ نمونن! 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📍شهید حجت الله رحیمی جنگ نرم مثل خمپاره ۶۰ میمونه چون نه صدا داره نه سوت فقط وقتی متوجه میشی که دیگه رفیقت نه مسجد میاد نه هیئت!! شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و برادرانش. 4 مدافع حرم که راه شهادت را باهم شروع کردند و یکی یکی پریدند و رفتند. 👈آخرین بازمانده این جمع شهید جاودانی بود که در شب عاشورا به یاران شهیدش پیوست. 🌷 🌷 🌷 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای گریه های پنهانی حاج قاسم سلیمانی در کنار اروند رود برای توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها شهید🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔴@sarbazanzeynab🔴
🌟 🌟۱۰ ازایستگاه اتوبوس تا خانه که داخل کوچه چهارم بود،حدود ده دقیقه پیاده روی داشت.درست جلوی درخانه یک درخت بلند بود.به نظر من و روح الله این درخت دل شادی داشت،تمام فصل های سال سبز بود.سنگ فرش حیاط پراز برف بود.در را باز کروم و رفتم داخل.هنوز به درچوبی انتهای راهرو نرسیده بودم که مثل هرروز مامان با ذوق درراباز کرد.نگاهم به صورت مهربانش افتاد،خستگی از تنم رفت. بعدازسلام و احوال پرسی مامان همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت پرسید مدرسه چه خبر؟عاشق این سوال مامانم بودم چون می‌توانستم کلی از مدرسه تعریف کنم. گفتم امروز ریاضی و ادبیات و دینی داشتیم.فقط مامان حتما باید بهم کمک کنی. خواستم از آشپزخانه بیرون بیایم که گفت انگار یادت رفت بگی چه کمکی باید بهت بکنم. امروز معلم ادبیات بهمون موضوع انشاء داد باید خلاصه زندگی خودمون رو بنویسیم.برام از زندگی خودت و بابا، روح الله و من بگو. این طوری میتونم یه انشا خوب بنویسم. مامان خیلی اهل نوازش و بوسیدن بچه هایش نیست، انگار دوست داره یک حریمی برای همیشه بین ما باقی بماند. ولی دنیای عشق و محبتش را از طریق نگاهش به دل ما می‌ریزد.خدارو شکر که من و روح الله همیشه سیراب از این دریای مهرش هستیم.
🌟🌟۱۱ شهید مدافع حرم شهید محمد حسن خلیلی. یک ساعت تا اذان مغرب باقیمانده بود که بیدار شدم.قبل بیرون آمدن از اتاقم به فرید زنگ زدم، مثل هرروز بعد از کلی حرف زدن باهم هماهنگ کردیم که برای رفتن به مسجد چه لباسی بپوشیم .من و فرید دوست داشتیم لباسی تن کنیم یا عطری بزنیم که آقا مرتضی دوست داشت.آقا مرتضی مربی بسیج و ارتباط خیلی خوبی با بچه های رده سنی ما داشت.از اتاقم که بیرون آمدم، صدای رادیو می‌آمد که دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان را می‌خواند. نگاهی به گلدان های پاسیو انداختم،رفتم تا انتهای راهرو.دمپایی جلوی در را پا کردم.حیاط پشتی خانه مان را خیلی دوست داشتم.درخت شاتوت وسط حیاط که یک چتر خوشگل روی سرش داشت،جای دنجی برای پرنده ها بود.درخت های دورتادور حیاط مثل خبردار ایستاده بودند. از کنار حیاط رفتم سمت زیرزمین که درست زیر بهار خواب بود.در را باز کردم،دستم را روی دیوار کشیدم تا جای کلید برق و پیدا کنم.رفتم بین وسایلی که بابا دسته بندی کرده بود‌‌.به دنبال یک صفحه فلزی گشتم چیزی پیدا نکردم.چراغ را خاموش کردم و آمدم بالا،به اتاق که رسیدم لرز کوچکی به تنم نشست. رفتم کنار بخاری تا گرم شوم،مامان گفت:رسول ،تو این سرما بدون کاپشن کجا رفتی؟. گفتم:هیچی تو انباری دنبال چیزی میگشتم. آلان وقت داری یکم برام از زندگیت تعریف کنی؟ مامان نشانه صفحات را لای قرآن گذاشت و بعداز بوسیدنش آن را داخل جلد مخملی گذاشت و با احترام قرآن را به دست من داد . بذار سرجاش.بین دو شمعدان نقره جلوی آینه گذاشتم و سریع برگشتم. گفتم :بگید دیگه سراپا گوشم. کلی تعریف میکنم ،خودت جاهایی که لازمه تو انشاء بنویس. کنجکاو شدم بدونم زندگیم چه مسیری رو طی کرده تا به اینجا رسیده. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
❣ 🕊خوشا آنان که در راه رفاقت 🥀رفیق با وفا بودند و رفتند... 📸تصویری از شهدای مدافع حرم شهید روح الله صحرایی و شهید مصطفی شیخ الاسلامی-قله شاهدژ شهرستان ساری- سال ۱۳۹۳ شهید شهید 🔴@sarbazanzeynab🔴