eitaa logo
مدافعان حرم
39.9هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
46 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/bs5.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
34.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت پایانی مصاحبه با خواهر بزرگوار شهید نشد به ملاقات حاج قاسم بریم😔 قرار بود حاجی به اردوگاه بیان و ما به ملاقاتش بریم چند روز مانده بود به قرار ملاقات که خبر شهادت ش را از تلوزیون شنیدیم.....💔🥀 شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴همزمان با شام شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها مراسم وداع با شهید تفحص شده مدافع حرم فاطمیون «سید هاشم حسینی» سه‌شنبه ۳۱ مرداد، ساعت ۲۱ مشهد، مسجد فقیه سبزواری شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹شهید مدافع حرم مهدی نعمایی🔹 ◻️تاریخ ولادت: ۱۳۶۳/۰۶/۲۹ ◻️محل ولادت: البرز ◻️تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۱۱/۲۳ ◻️محل شهادت: حما_سوریه ✍ همسرشهید‌سردار مهدی نعمایی وصیت کردند که مرا در امام‌زاده محمدکرج، بین شهدای دفاع مقدس به خاک بسپارید. یک‌بار از او پرسیدم چرا کنار بچه‌های دفاع مقدس؟ و آقامهدی با آن لبخند بهشتی‌اش گفت من که در این دنیا دایم کنار مدافعان حرم بودم، دلم می‌خواهد آن دنیا درکنار شهدای دفاع مقدس باشم. متأسفانه در روزهای اولیه به ما گفتند امام‌زاده محمد جایی برای دفن شهید ندارد. برادر شهید می‌گفت که شبانه از او خواستم به خوابم بیاید و راهی به من نشان بدهد، مبادا شرمنده وصیتش شویم. برادر شهید گفت فردای آن‌شب تلفن زدند و گفتند یک‌جا برای دفن پیکر مطهر شهید مهدی نعمایی در امام‌زاده پیدا شده است. آن‌لحظه از اینکه وصیت آقامهدی به سرانجام رسیده بود، همه اشک ‌ریختیم و او را تا خانه ابدی‌اش کنار شهدای دفاع مقدس تشییع کردیم.💛 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
💠تصویر دست نوشته زیبای شهید مدافع حرم ، شهید علی اکبر زاده چند روز قبل از شهادت در یکی از مدارس اطراف شهر حلب 🔹شهادت دروازه ای داشت و اینک معبری تنگ، هنوز فرصت هست، باید دل را صاف کرد شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید مدافع حرم🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 برایم جالب بود ، حتی حواسش به کفش های دم در هم بود😂 چندین مرتبه ذکر خیر پدرم را کشید وسط برای اینکه صادقانه سیر تا پیاز زندگی اش را برای او گفته بود 😂 یادم نیست از کجا شروع شد که بحث کشید به مهریه .. پرسید :«نظرتون چیه ؟» گفتم :«همون که حضرت آقا میگن !» بال در آورد قهقهه زد :« یعنی چهارده تا سکه !» از زیر چادر سرم را تکان دادم که یعنی بله !😅 می خواست دلیلم را بداند ‌. گفتم :« مهریه خوشبختی نمیاره!» حدیث هم برایش خواندم :«بهترین زنان امت زنی است که مهریه او از دیگران کمتر باشد !» این دفعه من منبر رفته بودم 😁😉 دلش نمی آمد صحبتمان تموم شود 😂 حس می کردم زور می زند سر بحث جدیدی را باز کند😁 سه تا نامه جدید نوشته بود برایم 😂😅😅 گرفت جلویم و گفت :«راستی سرم بره هیئتم ترک نمیشه !» از ته دلم ذوق کردم 😍 نمی دانم اوهم از چهره ام فهمید یا نه ، چون دنبال این طور آدمی می گشتم😁 حس می کردم حرف دیگری هم دارد ، انگار مزه مزه می کرد ... گفت :«دنبال پایه می گشتم ، باید پایه م باشید نه ترمز! زن اگر حسینی باشه ، شوهرش زهیر می شه !»☺️ بعد هم نقلی قولی از شهید سید مجتبی علمدار به میان آورد : «هرکس رو که دوست داری ، باید براش ارزوی شهادت کنی! داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 مسئول اعتکاف دانش آموزی یزد بود . از وسط برنامه ها می رفت و می آمد . قرار شد بعد از ایام البیض برویم کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه عقد کنیم 😅 رفته بود پیش حاج آقای آیت اللهی که بیایند برای خواندن خطبه عقد 😁 ایشان گفتند بودند :«بهتره برید امامزاده جعفر (ع)یزد» خانواده ها به این تصمیم رسیده بودند که دوتا مراسم مفصل در سالن بگیرند : یکی یزد، یکی هم تهران . مخالفت کرد ، گفت :« باید یکی و ساده بگیریم!»😑 اصلا راضی نشد ، من را انداخت جلو که بزرگ تر ها را راضی کنم . چون من هم با او موافق بودم 😁 زور خودم را زدم تا آخر به خواسته اش رسید 😂 شب تا صبح خوابم نبرد . دور حیاط راه می رفتم🚶🏻‍♀ تمام صحنه ها مثل فیلم در ذهنم رد می شد ... همه آن منت کشی هایش 😅 از آقای قرائتی شنیده بودم :«۵۰ درصد ازدواج تحقیقه و ۵۰ درصدش توسل❤️ نمیشه به تحقیق امید داشت ، ولی می توان به توسل دل بست! » بین خوف و رجا گیر افتاده بودم . با اینکه به دلم نشسته بود ، باز دلهره داشتم ... متوسل شدم . زنگ زدم به حرم امام رضا (ع) . همان که خیرم کرده بود برایش 😅 داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا