🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸🌱🌸
🌱🌸🌱🌸
🌸🌱🌸
🌱🌸
🌸
#یادت_باشد🌱
قسمت 22
چون آزمایش مایک ماه بیشتراعتبارنداشت،حمیددلواپس ونگران بودکه این به تاخیرافتادن هامن راناراحت نکند.پیام داد:"عزیزم!تودلت دریاست.یه وقت ناراحت نشی.خیلی زودجورمیکنم میریم برای عقد."همان موقع تقویم رانگاه کردم وبه حمیدپیام دادم:"روزدهم آبان،میلادامام هادی علیه السلام هستش.نظرت چیه این روزعقدکنیم؟"
حمیدبلافاصله جواب داد:"عالیه:همین الان باپدرومادرم صحبت میکنم که قطعی کنیم."
روزپنجشنبه مشغول اتوکردن لباسهایم بودم که زنگ خانه به صدادرآمد.لحظاتی بعدمادرم به اتاق آمدوگفت:"حمیدپشت دره.
میخوادبره هییت،برای همین بالانیومد.مثل اینکه باهات کارداره."چادرسرم کردم وبایک لیوان شربت به حیاط رفتم.
زیردرخت انجیرایستاده بود.تامن رادیدبه سمتم آمد.بعدازسلام واحوالپرسی،لیوان شربت رابه اودادم.وقتی شربت راخورد،تشکرکردوگفت:
"الهی بری کربلا."بعددرحالی که یک کیسه به دستم میداد،گفت:"مامان برات ویژه گردوفرستاده."
تشکرکردم وپرسیدم"برای عقدکاری کردی؟"سری تکان دادوگفت:"امروزرفتم محضر،قطعی برای دهم آبان نوبت گرفتم."گفتم:"حالاچرابالانمیای؟
"گفت:"میخوام برم هییت.میدونی که طبق روال هرهفته،پنجشنبه هابرنامه داریم."بعدهم درحالی که این پاوآن پامیکردگفت:"فرزانه یه چیزی بگم،نه نمیگی؟"باتعجب پرسیدم:"چی شده حمید،اتفاقی افتاده؟"گفت:"میشه یه تک پاباهم بریم هییت؟باورکن کسایی که اونجامیان خیلی صمیمی ومهربونن.الان هم ماشین رفیقم بهرام روگرفتم که باهم بریم.تویه باربیا،اگه خوشت نیومددیگه من چیزی نمیگم."
قبلاهم یکی،دوباروقتی حمیدمیخواست هییت برود،اصرارداشت همراهیش کنم،امامن خجالت میکشیدم وهرباربه بهانه ای اززیربارهییت رفتن فرارمیکردم.ازتعریف هایی که حمیدمیکرداحساس میکردم جوهییتشان خیلی خودمانی باشدومن آنجادربین بقیه غریبه باشم.
این بارکه حرف هییت راپیش کشید،نخواستم بیشترازاین رویش رازمین بیندازم وراهی هییت شدم.بااین حال برایم سخت بود،چون کسی راآنجانمیشناختم.حتی وسط راه گفتم:"حمید!منوبرگردون،خودت بروزودبیا"،اماحمیدعزمش راجزم کرده بودهرطورشده من راباخودش ببرد.
اول مراسم احساس غریبگی میکردم ویک گوشه نشسته بودم،ولی رفتارکسانی که داخل هییت بودندباعث شدخودم راازآنهاببینم.باآن که کسی رانمیشناختم،کم کم باهمه ی خانم های مجلس دوست شدم.فضای خیلی خوبی بود.جمع دوستانه وصمیمی ای داشتند.
فردای آن روزدانشگاه کلاس داشتم.بعدازکلاس،حمیدطبق معمول باموتوردنبالم آمده بود،ولی این باریک دسته گل قشنگ هم دردست داشت.گل هاازدوردرآفتاب روبه غروب پاییزی برق میزدند.
بعدازیک خوش وبش حسابی،گل رابه من داد.تشکرکردم ودرحالی که گل هارابومیکردم،پرسیدم:"ممنون حمیدجان،خیلی خوشحال شدم.مناسبت این دسته گل به این قشنگی چیه؟"
گفت:"این گلهاکه قابلتونداره،اماازاونجاکه این هفته قبول کردی بیای هییت،برای تشکراین دسته گل روبرات گرفتم."
ازخداکه پنهان نیست،نیت من ازرفتن به هییت فقط این بودکه حمیددست ازسرم بردارد،ولی همین رفتارباعث شدآن شب برای همیشه درذهنم ماندگارشودوازآن به بعدمن هم مانندحمیدپای ثابت هییت"خیمه العباس"شوم.حمیدخیلی های دیگرراباهمین رفتارومنش هییتی کرده بود.
باهم خودمانی ترشده بودیم.دوست داشتم به سلیقه ی خودم برایش لباس بخرم.اول صبح به حمیدپیام دادم که زودتربیایدتابرویم بازاروبرایش لباس بخریم.
تاریخ ارسال پیامک روی گوشی که افتاد،دلم غنج رفت.امروزروزوعده ی مابرای محضروخواندن عقددایم بود؛روزدهم آبان،ماه مصادف بامیلادامام هادی علیه السلام.دل توی دلم نبود.عاقدگفته بودساعت چهاربعدازظهرمحضرباشیم که نفراول عقدمارابخواند.
حمیدبرای ناهارخانه ی مابود.هول هولکی ماکارونی راخوردیم وازخانه بیرون زدیم.سوارپیکان مدل هفتادبه سمت بازارراه افتادیم.وقت زیادی نداشتیم.
بایدزودتربرمیگشتیم تابه قرارمحضربرسیم.نمیخواستم مثل سری قبل خانواده هاوعاقدمعطل بمانند.
حمیدکت داشت.برایش یک پیراهن سفیدباخط های قهوه ای ویک شلوارخریدیم.
چون هواکم کم داشت سردمیشد،ژاکت بافتنی هم خریدیم.تانزدیک ساعت سه ونیم بازاربودیم.خیلی دیرشده بود.حمیدمن رابه خانه رساندتابه همراه خانواده خودم بیایم وخودش هم دنبال پدرومادرش برود.
جلوی درخانه که رسیدیم،ازروی عجله ای که داشت ماشین رادقیقاکنارجدول پارک کرد.داشتم باحمیدصحبت میکردم که غافل ازهمه جا،موقع پیاده شدن یک راست داخل جوی آب افتادم!صدای خنده اش بلندشدوگفت:"ای ول دست فرمون.حال کردی عجب راننده ای هستم.برات شوماخری پارک کردم!"هیچوقت کم نمی آورد.
ادامه دارد..
شهید مدافع حرم
#حمید_سیاهکالی_مرادی
🔴@sarbazanzeynab🔴
13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید
🔺 دختر شهید مدافع حرم از دیدار خاصش با رهبر انقلاب می گوید:
🎙آقا مثل پدرم بود، مهربان و دوست داشتنی.
🔅وقتی کنار آقا حرکت میکردم، عبای ایشونو بوسیدم.
🔅آقا نه تنها با من بلکه با همه دخترا مهربون بودن.
🔴@sarbazanzeynab🔴
🌷شهید علی اکبر شیرعلی 🌷
شهید علی اکبر شیرعلی فرزند محمد از شهدای مدافع حرم استان خوزستان است که به عنوان سومین فرزند در روز تولد حضرت علی اکبر(ع) در شهر آغاجاری دیده به جهان گشود.
این جوان شهید در دوران کودکی دو سال به مهدکودک رفت و پس از آن راهی مدرسه شد.
به گفته مادر در دوران کودکی خیلی آرام بود ولی از همان کودکی زیر بار زور نمی رفت و اگر کسی به دیگری زور می گفت از مظلوم طرفداری می کرد.
شهید علی اکبر شیرعلی در تاریخ ۱۷ آذر ماه سال ۱۳۹۴ به همراه چند تن دیگر از مدافعان حرم در سوریه به فیض شهادت نائل آمد و آسمانی شد
🍃شهید مدافع حرم
#علی_اکبر_شیرعلی
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری/ ۱ خرداد سالروز شهادت پاسدار شهید مدافع حرم، حسن صیاد خدائی
شهید صیاد خدائی یکی از سرداران جبهه مقاومت و از مدافعان حرم بود که عصر اول خرداد ۱۴۰۱ در اقدام جنایتکارانه تروریستی ضدانقلاب و عوامل وابسته به استکبار جهانی در مقابل منزل خویش ترور شد و به فیض شهادت نائل آمد.
🌹 مزار مطهر شهید سردار صياد خدائی در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشتزهرا(س) قرار دارد
شهید #صیاد_خدایی
🔴@sarbazanzeynab🔴
.
🔸اول خرداد ماه،سالروز تولد شهید مدافع حرم،شهید روح الله قربانی🔸
شهید مدافع حرم
#روح_الله_قربانی
🔴@sarbazanzeynab🔴
گاه گاهی
با نگاهی
حال ما را خوب کن
خلوت این قلب تنها را
کمی آشوب کن...
صبحتون شهدایی🍃🌸
🔴@sarbazanzeynab🔴
🔰دفاع از فرهنگ عفاف و حجاب در سیره شهید سید اصغر فاطمی تبار
سید اصغر خیلی دلواپس فرهنگ عفاف و حجاب بود.
گاهی وقت ها هم که کنارم می نشست از اوضاع جامعه می گفت و نگران این بود که بعضی ها می خواهند حجاب را در جامعه کم رنگ کنند. می گفت: «اوضاع فرهنگی کشور خوب نیست. باید برای بزرگ داشت حجاب کاری کرد». مدتی بعد در منطقه جایزان کنگره حجاب را برگزار کردند و نمایشگاه خوبی هم شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت.
وقتی هم که حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل بود، هر وقت می آمد برای بچه ها سوغاتی می آورد. برای نسترن دختر زینب، روسری و گیره می آورد. می گفت: «در مورد حجاب نباید به بچه ها سخت گرفت؛ ولی باید آرام آرام آنها را با حجاب و عفاف آشنا و به آن علاقه مند کرد».
🗣راوی: مادر شهید
📚کتاب راز قلعه حمود؛ خاطرات روحانی شهید مدافع حرم سید اصغر فاطمی تبار؛ نوشته: اعظم محمد پور. ناشر: خط مقدم، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۷٫ صفحه ۳۲ و ۷۸٫
شهید مدافع حرم
#سید_اصغر_فاطمی_تبار
🔴@sarbazanzeynab🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽شهیدی که عشق به فرزند نوزادش نیز سد راهش نشد
روایت شهید مدافع حرم فاطمیون «مرتضی رضایی»
🌹شهید مدافع حرم
#مرتضی_رضایی
🔴@sarbazanzeynab🔴
- Abou Zeinab.mp3
6.02M
🎙صحبتهای شنیدنی استاد رائفیپور در وصف شهید محمد جعفر حسینی (ابوزینب)
شهید مدافع حرم فاطمیون
#محمدجعفر_حسینی
#ابوزینب
🔴@sarbazanzeynab🔴
♥️͜͡🕊
✨پندار ما این است که ما مانده ایم و #شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و #شهدا مانده اند.
🔸️ما نمک خورده اهل بیت و #حضرت_زینب(س) هستیم و از بچگی داخل هیئت ها بودیم و الان باید درس خود را پس بدهیم. از دوستان خواهش می شود هیچ وقت رهبرمان آقا سیدعلی را تنها نگذارید! من آبروی ارتش را در این میدان حفظ میکنم...
💌 فرازی از وصیت نامه اولین #شهید مدافع حرم ارتش اسلام "حاج محسن قوطاسلو"
شهید مدافع حرم
#حاج_محسن_قوطاسلو
🔴@sarbazanzeynab🔴
⭕️ تصویری کمتر دیده شده از پاسدار شهید مدافع حرم محسن حججی در کنار پدر خانمش و یکی از پاسداران با سابقه لشکر8نجف اشرف.
شهید مدافع حرم
#محسن_حججی
🔴@sarbazanzeynab🔴