eitaa logo
سرباز۵۷(حسن فاضل)
1.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.1هزار ویدیو
10 فایل
@mosafer88888 در خدمتم
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺این ویدئو وایرال(توزیع فراگیر) شده در شبکه های اجتماعی عراق است. 1⃣ به ها می گویند: پول و سرمایه تان در عراق خرج میشود و با پول شما در کربلا برای عراقی ها ورزشگاه می سازند. 2⃣ در مقابل برای تولید نفرت و عصبانیت به شهروند در رسانه ها می گویند: کشورتان توسط ایران اشغال شده و ارز را به ایران میرسانند تا تحریم را دور بزند! ✅ همین است. ایجاد تردید نسبت به همه چیز، بهم خوردن نظام محاسبات جامعه و در نهایت تولید نفرت و عصبانیت در مردم مرحله بعد لابد یک فوتبالیست محبوب عراقی مصاحبه می‌کند: چرا پول ما باید خرج ایرانی ها شود! الحق و الانصاف کارشان را بخوبی می‌دانند. در یک دوره طولانی فقط با نهصد نفر بر سیصد میلیون نفر در هند بزرگ با آن وسعت و جمعیت در سال‌های استعمارگری حکومت کرد. پرسیدند چگونه؟ بین طوایف و شهرهای مختلف هند اختلاف می انداختند و دائم در جنگ بودند. انگلیسی ها بر اختلاف آنان حکومت می‌کردند! ✍علیرضا زادبر https://eitaa.com/sarbaze1357🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆 متن وصیت‌ نامۀ شهید سیدحسن نصرالله بسم الله الرّحمن الرّحیم أوصیکم بأن یکون إیمانُکم بقیادة سماحة الإمام الخامنئی (دام ظلّه) محکماً و قویاً مِن‌أجلِ خیر دنیاکم و آخرتکم ترجمه👇 برای خیر دنیا و آخرت‌تان به شما وصیت می‌کنم که ایمان‌تان به رهبری حضرت امام خامنه‌ای (که سایه‌اش مستدام باد) قوی و محکم باشد. https://eitaa.com/sarbaze1357🌱
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاگرد ایرانی آلبرت اینشتین، یک وطن‌پرست ضد استعمار! 🇮🇷
10.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط چهار کشور از جمله ، این تکنولوژی جدید رو دارن🇮🇷👏 رونمایی از دستگاه الکتروشیمی درمانی برای درمان سرطان
هر چقدر میتونیم صلوات و سوره مبارکه حمد جهت شفا استاد نازنین تهران تقدیم کنیم🙏🌹
رفقا/عزیزان؛ سلام ۴،۵روز دیگه ماه رمضان میادا
آماده ایم؟
برای اینکه آماده بشیم با توجه یعنی موقع گفتن حواسمون به خدا و عرض این دعا و معنیش باشه خیلی مؤثره
قابل توجه رفقا ، کسانی که دچار آقاجونی زودرس😢 شدند 👇 ✅ روحیه در روز تشییع پیکر شهید سیدحسن نصرالله چطور بوده؟ روز یکشنبه حمید داودآبادی از نویسندگان دفاع مقدسی دیداری با رهبر انقلاب داشته‌ که آن را روایت کرده است👇 ▫️داغون بودم،‌ خسته و کلافه ... ▫️ششم مهر ۱۴۰۳ که خبر شهادت سیدحسن نصرالله را شنیدم، احوال داغونم، صد برابر شد. هیچ‌وقت حتی در خواب هم باور نمی‌کردم خبر شهادت سید را بشنوم. ▫️۵ ماه بُغض، داغ، سوز و ... زبانم بند آمده بود. فقط به تصاویر سیدخندان و خوش‌سیما می نگریستم و با خود می‌گفتم: خدا کند دروغ باشد و همه خبرها و شایعه‌هایی که می‌گویند سید زنده است، راست باشد! ▫️ولی دنیا به کام من ‌نچرخید. ▫️قرار شد سید را ۵ اسفند ماه تشییع کنند. یعنی دیگر همه امید زنده بودن سید، تمام شد. چند روز پیش گفتند: 🔹روز یک‌شنبه ۵ اسفند، تو و مسعود ده‌نمکی، بیایید برای نماز خدمت حضرت آقا. 🔹خدا را شکر. خیلی خوشحال شدم. می‌توانستم بغضم را با کسی تقسیم کنم. هرشب، در خواب و رویای خودخواسته، خویش را در آغوش آقا می‌دیدم‌ که می‌گریم و بغض چندماهه می‌گشایم! 🔹صبح یک‌شنبه، باران عالم و آدم را طراوت و زیبایی بخشیده بود که مسعود که آمد دنبالم، نیم ساعت قبل از اذان ظهر وارد اتاقی شدیم که قرار بود آقا بیاید. (درست ۲۶ سال پیش، در همین اتاق، غروب بعد عیدفطر، در جمعی شش-هفت نفره، نماز مغرب‌وعشا را به امامت آقا خواندیم و نشستیم ساعتی به گفت‌وگو با آقا و لذت دنیا و آخرت بردن!) 🔹جمعی شاید حدود صدنفر که خانواده‌ها هم بودند، صفوف نماز را تشکیل دادند که چندین بچه کوچک، شاد و بی‌توجه به همه،‌ میان صفوف می‌دویدند و محافظین برایشان بیسکوئیت و سرگرمی می‌آوردند. 🔹اذان که دادند، آقا تشریف آوردند و نماز به امامت ایشان اقامه شد.‌ همه‌ش با خودم می‌گفتم: حتما الان امروز که تشییع سیدعزیز است، آقا مثل من، بدجوری حالش گرفته است، خسته است و عزادار. 🔹نماز که به پایان رسید، برخلاف تصور من، آقا صحبت نکرد و آمد به حال‌واحوال با حاضرین. 🔹به ما که رسید، با تبسمی زیبا با مسعود صحبت کرد که مسعود درباره کتاب‌های اخیرش که منتظر انتشار هستند، صحبت کرد که آقا فرمودند نمونه‌هایی را که فرستادی، دیدم. آقا، نگاهی محبت‌آمیز به من انداخت ‌و با لبخندی زیبا فرمود: 🔸باز که چاق شدی ... و زدیم زیر خنده. 🔹مانده‌ام با این شکم ورقُلُمبیده چی‌کار کنم. کاشکی می‌شد قبل از دیدار، پیچ‌هایش را باز کنم و گوشه‌ای پنهان کنم‌ که هربار مورد لطف آقا قرار نگیرد و شرمنده‌ نشوم! رو در رو که شدم با آقا،‌ چشم درچشم، نگاه انداختیم و خندیدیم. وقتی فرمودند: 🔸شما چطورید؟ چیکار می‌کنید؟ 🔹همان اول، کتاب "راز احمد" آخرین سفر بی‌بازگشت حاج احمد متوسلیان، چاپ نشر یازهرا (س) را به آقا هدیه دادم، توضیح کوتاهی دادم و خواستم تورق کنند. سر دلم باز شد. بغضم داشت می‌ترکید. شروع کردم به نالیدن: 🔹 آقا، خسته‌ام، حالم خوب نیست، دارم کم‌ میارم ... آقا چشمانش را در نگاهم دوخت و با تعحب گفت: 🔹 چیزی نشده که، شما دیگه چرا کم میارید، خبری نیست، الحمدلله همه چیز خوب است ... 🔹نالیدم: آقا، سید رفت، بغض دارم، دعا کنید خدا این‌ آرامش قلب شما را به من هم بدهد ... 🔸همه چیز خوبه و همه ‌کارها به روال خودش دارد پیش می‌رود. امیدت به خدا باشد ... 🔹می‌خندید و می‌خندیدم. وقتی از امید گفت، قربانش رفتم ‌و ناخواسته می‌گفتم: ای جانم ... جانم ... خدا همین امید و اطمینان قلبی شما را‌ به من هم عطا کند ... 🔹واقعا از آرامش و اطمینان قلبی ایشان، همه ناامیدی و خستگی‌ام به یکباره فرو ریخت و بر فنا رفت و همه آن اطمینان قلب که همواره از خدا طلب می‌کردم،‌ همچون‌ خورشیدی بر قلبم تابیدن گرفت و آرامم کرد. 🔹دقیقا دنبال همین بودم که امروز با یاد سیدعزیز که بر دوش آزادگان جهان بدرقه شد تا آغوش خدا، بر دستان حضرت آقا بوسه زدم و خدا را شکر کردم‌ که این ‌نعمت الهی بر سرمان‌ می‌تابد. ✍حمید داودآبادی 🗓یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳ https://eitaa.com/sarbaze1357🌱
برای ماهایی که زمان رحلت امام بچه بودیم یا نبودیم... این سه اتفاق واقعا برای مردم، خصوصا مؤمنین خیلی جانسوز دیدیم بامداد ۱۳دی‌ماه ۱۳۹۸💔 بعداز ظهر ۳۰اردیبهشت ماه ۱۴۰۳💔 بعداز ظهر ۶مهر ماه ۱۴۰۳💔 https://eitaa.com/sarbaze1357🌱