eitaa logo
سرباز کوچک(کتاب شهید pdf)
661 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
407 فایل
کتاب شهدای دفاع مقدس pdf به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید برای خاطر خدا شما ادامه ام دهید! مدیر کانال: @sarbazekoochak1 @alimohammadi213 کانال دیگر ما دانشنامه قرآن کریم @Qoranekarim سرباز کوچک در اینستاگرام Instagram.com/sarbazekoochak110
مشاهده در ایتا
دانلود
🎵صوتِ شهید🎵 صحبت های تاثیـر گذار #شهید_سـردار_حاج_احمد_ڪاظمـی 19دی ماه 1384 سالروز شهادت شهید احمد ڪاظمی و 10 تن از سرداران سپاه (شهدای عرفه) در سانحه هوایی گرامی باد. 👇👇👇👇 @sarbazekoochak
4_203801476710007037.mp3
218.7K
🎵صوتِ شهید🎵 19دی ماه 1384 سالروز شهادت شهید احمد ڪاظمی و 10 تن از سرداران سپاه (شهدای عرفه) در سانحه هوایی گرامی باد. @sarbazekoochak
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره گویی #حاج_حسین_یکتا از #سردار_شهید_احمد_کاظمی @sarbazekoochak
شهادت سرلشكر احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه و 10 نفر از فرماندهان ارشد سپاه در سانحه هواپیمایی در حوالی ارومیه (1384 ش) بعد از دفاع مقدس یک روز سردار کاظمی را در فرودگاه دیدم ؛ ضمن احوالپرسی به من گفت : دستت چطوره ؟ مواظبش هستی !؟ من که از ناحیه دست جانباز بودم گفتم : گاهی عصب‌های دستم اذیت می‌کند و درد دارم .... حاج احمد نگاه معناداری کرد و گفت : منظورم این بود که مواظب دستت باش تا یه وقت دستت رو با پُست و خانه ، مقام و موقعیت عوض نکنی ......!!!! @sarbazekoochak
روز میلاد بانوی بزرگ اسلام ، در درخشان مهر و عاطفه ، پرستار تمام نیکی ها ، پرستار تن رنجور ولایت ، پرستار ارزش های مقدس عاشورا ، پرستار زخم های به خون نشسته صحنه کربلا ، (سلام الله علیها) بر همه پرستاران و پیروانش مبارک باد. @sarbazekoochak
خیلی مهربان بود. دوستش داشتم. هر وقت دلم می گرفت، می آمد باهام حرف می زد. روحیه ام عوض می شد. تلفن کرد. گفت «سلام به مادر مجاهد خودم. » جوابش را دادم. گفت «من رو دوست داری؟» گفتم «چی شده پشتِ تلفن از این حرف ها می زنی؟» گفت «دوست دارم مثل (س) رفتار کنی. یک وقت برای من ناراحت نشی ها. » دلم از جا کنده شد. تلفن را دست به دست کردم. گفت «آدم چیزی رو که دوست داره، در راه خدا می ده، تو چی؟» گفتم «هر چی خدا بخواد، خوشه. تو دست من امانتی مادر، سپردمت به خدا. هر وقتی بخواد، امانت مال خودشه، می گیره. » یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 97 @sarbazekoochak
جای خالی مدافعان آفتاب؛ روایتی از دلدادگی شهدای مدافع حرم به حضرت زینب(س)هر سال میلاد حضرت زینب(س) یادآور روز پرستار و زحمات این فرشتگان سپیدپوش است اما جای خالی شهدای مدافع حرم در این روز بیشتر به چشم می‌آید. @sarbazekoochak
هر سال میلاد حضرت زینب(س) یادآور روز پرستار و زحمات این فرشتگان سپیدپوش است اما جای خالی شهدای مدافع حرم در این روز بیشتر به چشم می‌آید، شهدایی که برخی به دعوت حضرت زینب(س) قدم در این راه گذاشتند و برخی غیرت عاشقی‌شان اجازه نداد که حرم بار دیگر بی‌دفاع بماند.  @sarbazekoochak
« عشق یعنی کلنا عباسک یا زینب» این عبارت روایت دلدادگی تمامی شهدای مدافع حرمی است که تنها به عشق دفاع از حرم حضرت زینب (س) عنوان مدافع حرم را از آن خود کردند و در مرتبه‌ای بالاتر با نثار جان خود شهید این راه شدند.  @sarbazekoochak
دعوت حضرت زینب از شهید یوسفی  شهید جاوید یوسفی، از شهدای فاطمیون استان فارس به دعوت حضرت زینب (س) راهی سوریه می‌شود. فاطمه رضایی، همسر شهید، از خواب شهید یوسفی و دعوت حضرت زینب (س) از وی چنین می‌گوید: « منزل پدر جاوید بودیم. صبح که از خواب بیدار شد خیلی دگرگون بود و گفت خواب دیدم در قبر خوابیده بودم. قبرم تاریک بود و یک عقرب روی سینه‌ام راه می‌رفت خیلی ترسیده بودم تا اینکه خانمی نورانی آمد و قبرم روشن شد و گفته جاوید تو از مایی بلند شو». @sarbazekoochak
شهید یوسفی پس از این خواب به دنبال راهی برای رفتن به سوریه می‌گشت تا اینکه به مشهد رفت و با تیپ فاطمیون آشنا شد. همسرش می‌گوید: « آن زمان یسنا دخترم 5 ماه داشت و زمانی که گفت می‌خواهم به سوریه بروم من مخالفت کردم اما آنقدر برایم از اهمیت دفاع از حرم اهل بیت گفت و اینکه اگر راضی نباشی مرتکب گناه می‌شوی که من هم راضی شدم». همسر شهید یوسفی می‌افزاید: «در این مدت در هر فرصتی به من می‌گفت برو کاغذ بیاور تا وصیت نامه بنویسم و من هم با شوخی و خنده با این نوع صحبت‌هایش برخورد می‌کردم. یک انگشتر و تسبیح داشت که همیشه همراهش بود در حرم امام رضا (ع) تبرکشان کرده بود، می‌گفت این دوتا مثل من و تو همیشه با هم هستند و بعد که ان شالله سوریه باز شد این دو تا با هم به زیارت می‌روند، بعد از اینکه من رفتم تو هم بیا».  @sarbazekoochak
و در نهایت اوج ارادت شهدای استان فارس به حضرت زینب (س) در ، تجلی می‌یابد. کسی که از ابتدای انقلاب به دنبال گوهر شهادت بود اما وصالش را در سوریه رقم زده بودند.  او که معتقد بود تا «خوب‌ها خوبتر نشوند بدها خوب نمی‌شوند» برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفت تا خوبتر شود و این رفتن برایش معامله‌ای بود که به اعتقاد خود شهید هر دارد. بر این باور بود که فروشنده_ را در بهای معامله می‌دهد، خریدار این معامله است و بهای این معامله (ع) است. کربلای حضرت زینب (س) مسیر کمال است و آخرین آرزو برای آنان که در این مسیر قدم می‌گذارند ، است. همرزمان می‌گویند: « شب قبل از عملیات در میان مدافعان حرم صحبت از شهادت بود. گفت: من شهید شدم مرا با همین لباس نظامی‌ام خاک کنید. همه کسانی که آنجا بودند با شوخی گفتند: «حالا تو شهید بشو. تازه شهید هم بشوی ایران بفرستنت باید کفن شوی اما سعی می‌کنیم لباس نظامی‌ات را در قبر بگذاریم». اما ساعتی پس از شروع عملیات که تن بی‌سرش را با همان لباس نظامی در شمال حما سوریه در خاک گذاشتند، دیگر کسی شک نداشت که از شهادتش باخبر بود. این است روایت دلدادگی عاشقان کربلا و سوریه که در امتداد کربلاست. @sarbazekoochak