فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
# استوری
# امام حسینی
♥️ @dyareeshgh ♥️
#حکایت_ما🌱
از یِکی پرسیدم:
ان شاالله اگه بخوام #اربعین برم کربلا باید چه کارهای اداری رو انجام بدم؟؟؟؟
گفت:اول میری پاسپورتتو از اِمام رِضا(ع) میگیری،
+بعد میدی به حضرت #معصومه(س) پاراف میکنه...
+بعد ميدی به حضرت #عباس (ع) امضاء ميکنه
+بعد از اون میبری دبیرخونه حضرت #زینب(س) ثبت میڪنه
وآخرین مرحله ممهور به مهر حضرت #مادر(س) میشه و تمام . . .
گفتم راهی نداره که زودتر انجام بشه؟!!
گفت چرا یه راه وجود داره اونم اینه که
بری در خونه حضرت #رقیه (س) رو بزنی و با ايشون صحبت کنی..
گَر دُخترکی پیشِ پِدر ناز کند
گره ی کَربُ و بَلای همه را باز کند 💔
#اربعین
#حضرت_رقیه
#گرهگشاییکن
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
@dyareeshgh
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای جونم😢
دختر شهیده هاا😔
نگاه کن آخه چجوری میگه بابا🥺
آدم دلش آتیش میگیره😭
آخ بمیرم برای اون دختری که سر بریده ی باباشو براش اوردن🥺😭
#استوࢪۍ
#شهادت_حضرت_رقیه
♥️ @dyareeshgh ♥️
امشبرقیّهفھمیــد،
بابادوبخشدارد...!
بخشۍبهخاكِصحرا
بخشۍبہروےِنیزہ💔'
فرارسیــدنشبشهادتدردانہےِحسین‹؏›
حضرترقیهخاتون‹س›تسلیتباد🥀🖤
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
@dyareeshgh
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⌟💔⌜ #عزاۍ_حسین❝
بابانگوڪہڪجا
باباهمہجابامابودۍ😭
+حضرترقیہ"س"🦋
#پیشنهاد_تماشا📥
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
@dyareeshgh
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
10.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برنامه عاشقانه نوجوان سیزده ساله درودخداوندبرشما. توفیق کارخوب⭕پـیشنھاددانݪود⭕
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
@dyareeshgh
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴۱۶ روز تا اربعین حسینے(:💔
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
@dyareeshgh
🌱🌱🌹🌹🌱🌱
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂
🍃🍁🍂🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁
🍃🍁
🍁
༻﷽༺
#پارت6
🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂
سلام عزیز من اومدم کجای؟
-سلام عزیزم اشپزخونه ام
گونش رو بوسیدم و گفتم:
-به به چه بوی راه انداختی، عزیز بازم که شرمنده کردی ،صبر میکردی خودم بیام غذا درست کنم -تو خسته ای دخترم منم کاری نکردم که برو فدات شم لباس عوض کن بیا که شام آماده آست
-چشم عزیز من نمازم بخونم یه زنگم به مامان بزنم بگم فردا میرم که صبح از بیمارستان بیاد اینجا ببینمش
-باشه دخترم
بعد از اینکه نمازم رو خوندم و به مامان زنگ زدم با عزیز مشغول خوردن شام شدم، ولی مثل همیشه که اشتهای برای غذا خوردن نداشتم خیلی کم تونستم بخورم، بازم نگاه غمگین عزیز روی صورتم نشست:
نویسنده : آذر_الوند
♥️ @dyareeshgh ♥️
🍁
🍃🍁
🍂🍃🍁
🍁🍃🍂🍁
🍃🍂🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁
🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍂
🍃🍁🍂🍃🍁🍃
🍁🍃🍁🍂🍁
🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁
🍃🍁
🍁
༻﷽༺
#پارت7
🍃ڀݭࢪ ݕڛيڄے_ڋݗټࢪ ڨࢪټے🍂
یعنی میشه دریا بازم مثل قبل بگی بخندی با اشتها غذابخوری من لذت ببرم از شیطنتات؟
-سعی کردم اشک نشسته تو چشمام نریزه که حالش بدتر بشه ،جوابی دادم که خودمم باور نداشتم:
اره عزیز میشه چرا نشه؟ بالاخره با خودم کنار میام -خداکنه عزیزم -نگران نباش عزیز
بعد از جمع کردن و شستن ظرفها با گفتن شب بخیری به عزیز راهی اتاقم شدم بلکه چند ساعت بخوابم روح و جسمم هردو خسته بود
صبح با صدای مامان بیدار شدم
_ دریا مامان بیدار شو نزدیک ظهره
غلطی زدم سمت مامان:
سلام مامان خسته نباشی کی اومدی؟
گونم رو بوسید و گفت:
-صبح زود اومدم دلم نیومد بیدارت کنم امشب میری عزیزم؟
آره مامان وای هیچی هم جمع نکردم
-نگران نباش عزیزم خودم کمکت میکنم پاشو فعلا چیزی بخور ضعف نکنی
-نه مامان چیزی نمونده تا ناهار یه دفعه ناهار میخورم
-باشه عزیزم پس آبی به صورتت بزن و بیا تا وسایلت رو جمع کنیم
♥️ @dyareeshgh ♥️
🍁
🍃🍁
🍂🍃🍁
🍁🍃🍂🍁
🍃🍂🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍃🍁
🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍃🍁🍃🍁
🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍂🍁
🍂🍁🍃🍁🍃🍁🍃🍁🍂🍁🍃🍁
🍁🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍁🍃🍁🍂🍃🍁