eitaa logo
از فکه تا دمشق
200 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
59 فایل
اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا رِیحانَةُ الحُسین(علیه‌السلام) ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17344486346515 تبادلات: @R_khalili2004
مشاهده در ایتا
دانلود
بار ها شده بود که احمد آقا در مسجد برای ما صحبت می کرد و بچه ها یکی یکی به جمع ما وارد می شدند. ایشان با تواضع جلوی پای همه ی این بچه ها بلند می شد و به آن ها احترام می کرد. خدا می داند که احترام و ادبی که ایشان برای بچه ها قائل بود چقدر در روحیه ی آن ها تاثیر داشت. بچه هایی که تشنه محبت بودند با یک مربی ارتباط داشتند که این گونه برای آن ها احترام قائل بود. فراموش نمی کنم. احمد آقا هیچ گاه از کار ها و اعمال عرفانی خودش حرفی نمی زد، بلکه با ادب و رفتار خود، دیگران را عامل به دستورات دین می کرد. https://eitaa.com/sardar_313_martyr
یک بار مصطفی گفت که دانشگاه آزاد، بدون کنکور دانشجو می گیرد، از من خواست که بروم و ادامه تحصیل دهم. به او گفتم: تو دیگر آخرشی! بعضی از آقایان اجازه نمی دهند که خانم هایشان به دانشگاه بروند ولی تو به اصرار می خواهی من را به دانشگاه بفرستی... https://eitaa.com/sardar_313_martyr
او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد 🕊امروز ۲۹ دی سالروز شهادت مدافع حرم 🕊اولین شهید مدافع حرم شهید محرم ترک 🕊شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی 💐شادی روح پرفتوح شهید . https://eitaa.com/sardar_313_martyr
با اشاره به جریانات فتنه ۸۸، به همرزمانش می گفت: «برای من، میدان انقلاب تهران، شلمچه یا دمشق فرقی ندارد. هرجا حرف انقلاب اسلامی هست، ما هستیم...» https://eitaa.com/sardar_313_martyr
وصیت من به تو؛ نماز اول وقت، احترام به پدر و مادرمان و پیروی از ولایت فقیه است. بعد از من این وظیفه توست که هرسال اربعین به کربلا بروی. کوچک ترین هدف من که مبارزه با افکار غربی و سکولاری در جامعه بود را ادامه دهید. فرازی از وصیت شهید https://eitaa.com/sardar_313_martyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم، و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم، که موثر در تحقق ظهور مولا باشیم!" https://eitaa.com/sardar_313_martyr
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «غافلگیری مومنین» ⁉️ظهور بَغْتَه و ناگهانی اتفاق می‌افتد... 👤اساتید و https://eitaa.com/sardar_313_martyr
من آماده ام هزاربار برای سید علی خامنه ای بمیرم و زنده شوم و باز هم در رکاب ولی فقیه باشم. دستور مقام معظم رهبری باید عملی شود. فرازی از وصیت نامه شهید https://eitaa.com/sardar_313_martyr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همیشه روی لبش لبخند بود. نه از این بابت که مشکلی ندارد. من خبر داشتم که او با کوهی از مشکلات دست و پنجه نرم می کرد. اما هادی مصداق واقعی همان حدیثی بود که می فرماید: مومن شادی هایش در چهره اش و حزن و اندوهش در درونش می باشد. همه ی رفقای ما او را به همین خصلت می شناختند. از طرفی بسیار هم بذله گو و اهل شوخی و خنده بود. رفاقت با او هیچ کس را خسته نمی کرد. در این شوخی ها نیز دقت می کرد که گناهی از او سر نزند. یادم هست هر وقت خسته می شدیم، هادی با کار ها و شیطنت های مخصوص به خود، خستگی را از جمع ما خارج می کرد. https://eitaa.com/sardar_313_martyr
🌷 کتاب (کتاب مخفی) 🌷 ماهان می گوید: _ او را تقدیر خودش کشت ! زهر آن مار او را کشت . اما مرا شما می کشید . خالد سرش را تکان می دهد و می گوید: _ آری. ما تقدیر توییم! در دل برهوت پیش می روند . ماهان خوب می داند که به آخر راه نمی رسد و از شدت تشنگی و خستگی پاهایش ، بر خاک می افتد. شاید باقی راه را اسب بی سوار او را بر خاک بکشد و این کشیدن آن قدر ادامه پیدا کند تا او بمیرد! با صدای بلند می پرسد : _ در دلتان رحمی نیست ؟! چه دشمنی با شما کرده ام ؟! پاسخش را نمی دهند . ماهان ادامه می دهد: _ کمر به کشتن مردی بسته اید که گناهی نکرده و همچون شما مسلمان است. چه خواهید کرد اگر بعد از مرگم بدانید در مدینه خانه ای دارم و فرزندی و همسری ! همسری که آبستن نوزادی تازه است ! مهاجمان بی تفاوت به حرف های ماهان پیش می روند . اسب ماهان را پیش می کشد و با خود می برد. ماهان ادامه می دهد: _ چگونه بر من شمشیر فرود می آورید ! حال آن که می دانید خصومتی با شما نداشته و ندارم ! سلیمان آوازش را قطع می کند. اسبش را به طرف ماهان می چرخاند و همان طور که نگاهش می کند، می گوید: _ همسرت آبستن در مدینه است و خودت عازم شرقی ؟! این عجیب نیست ؟! ماهان نگاهش می کند و جوابی نمی دهد ! سلیمان ادامه می دهد: _ کدام مردی همسر آبستنش را به حال خود رها می کند و به راهی دراز می رود ؟! ماهان حرفی برای گفتن ندارد. نمی داند چه باید بگوید . نه تاجر است و مال التجاره دارد و نه جهانگرد است و سیاح! چه بگوید ؟! نمی تواند از کتاب چیزی بگوید ‌ سلیمان می گوید : _ به ما راست بگو ! چرا به شرق می رفتی ؟! آن هم به شتاب ! سلیمان اسبش را می گیرد و به موازات اسبان خالد و ابو حامد پیش می رود. ابو حامد می پرسد: _ از چه می گریختی ؟! خالد می گوید: _ شاید قاصد خبری بودی ! خبری از محمد . برای جایی که نمی دانیم کجاست! خبرت را فاش کن و جانت را بخر! https://eitaa.com/sardar_313_martyr