کراماتی از بانو
✍ ف. علی زاده علی آبادی
همواره در طول تاریخ، بانوانی از تبار بانوی اطهر صدیقه طاهره (سلام الله علیها) حضور داشته اند که با تأسی و الگوگیری از ایشان و با مجاهدت، در طریق سیر و سلوک الی الله قدم نهاده و به درجات عالی عرفانی رسیده اند تا چراغ راهی باشند برای گمراهان در تاریکی.
از جمله ی این بانوان ارزشمند در دوران معاصر و در مهد ایران، سیده نصرت بیگم امین معروف به بانو امین، صاحب تفسیر مخزن العرفان، فقیه، عارف و مفسر شیعی است که آثار متعددش با نام بانوی ایرانی منتشر شده است.
ایشان متبحر در علوم اسلامی از جمله فقاهت، تفسیر و عرفان بود.
در این نوشتار کوتاه به گوشه ای از کرامات عرفانی ایشان اشاره می کنیم باشد که بانوان سرزمینم با تأسی به ایشان بتوانند با قدم نهادن در طریق سیر و سلوک به مقامات عالی معنویت و عرفان دست یابند،
بانو مجتهده امین به چنان مرتبه ای از مقامات عالیه شهود و عرفان رسیده بودند که به فرموده خود ایشان: «هر وقت حضرت عزرائیل (ع) برای گرفتن جان کسی وارد محله ما میشوند، من متوجه حضور ایشان میشوم و میدانم که به کدام خانه میخواهند بروند و جان چه کسی را میخواهند بگیرند!»
از دیگر کرامات بانو امین، دیدار نبی اکرم(صلی الله علیه و آله ) بود که بانو امین در این باره میگوید: «پیامبر(ص) را در مکاشفهای دیدم و از ایشان خواستم حضرت علی(علیه السلام ) را به من نشان بدهد که در این هنگام حضرت علی(علیه السلام ) از درب دیگری وارد شد.»
🥀 زمانی که راز رسیدن به این مراتب بالای معنویت را از ایشان سوال میکنند ایشان با یک جواب بسیار زیبا و مهم و راهگشا می گفتند : «من در اثر انس با قرآن به این مرتبه رسیدهام و هرچه بیشتر به قرآن میپردازم و غرق در آیات الهی میشوم، این حالت بیشتر به من دست میدهد و حجابها برایم کنار میرود».
ایشان در امر شاگردپروری نیز شاگردانی تربیت کرده که هر کدام به نوبه خود استاد در این طریق می باشند.
تأثیر پذیری از این استاد فرزانه به گونه ای بوده که یکی از شاگردان ایشان در رابطه با سلوک بانو تعریف میکردند: در سالهایی که ایشان در نقاهت بودند یک بار از منزل ایشان تماس گرفتند که برای ملاقات بانو به منزل ایشان بیایید. به دیدن بانو که رفتم بانو گفتند ٧ بار سوره حمد را برای شفایم بخوان و من شروع کردم به خواندن سوره حمد که دیدم درختان حیاط خانه ایشان هم با من سوره حمد تلاوت میکنند. پس از پایان تلاوت، جریان را برای بانو تعریف کردم ایشان گفتند تازه به یکی از رموز جهان هستی وقوف پیدا کردهای.
فرازی از وصیت نامه بانو مجتهده امین (ره)
«سفارش می کنم ترا به پروای خدا،پروایی سزاوار خداوندی اش. با تمام وجود، روی به سوی او دار و تمام همت خود را وقف ساحت قدسش نما! در هیچ حالی از حالات، به گاه آسانی و سختی، تندرستی و بیماری،خوشی و ناخوشی، سازگاری وناسازگاری، نیاز و بی نیازی، به مقداریک پلک به هم زدن، از خدای سبحان غافل مشو! دائم با زبان و دل به یاد اوباش; بویژه به هنگام انجام فرمانها وترک نهی های او - جل شانه».
*بانو امین، نفحات الرحمانیه
#مجتهده_امین
#بانوان_بهشتی🧕
🟢 #بانو_مجتهده_امین یکی از سالکان الی الله بود که حدود ۴۰ سال قبل از دنیا رفت . اویک زن روحانی مطابق قرآن بود.
ایشان تالیفات و شاگردان بسیاری از خانم ها داشت.
🔹 او می گفت: هیچ ریاضت نفسی برای زن مانند خانه داری نیست .لذا بهترین خانه داری ها را می کرد.
🔹 دائماً می گفت: زن از خانه شوهر به بهشت می رود یا از خانه شوهر به جهنم می رود.
🔹بانو امین چشم برزخی داشتند ، خیلی از اولیای خدا از جمله آیت الله ناصری این را گواهی دادند.
🔹 حکایت معروفی است که ایشان را در خواب در بهشت دیدند و پرسیدند:
آنجا چه چیز بیشتر به درد می خورد؟
ایشان در پاسخ گفتند:
«اگر می دانستم صلوات چه گنجی است، تمام عمر صلوات میفرستادم»
📗 پاورقی کتاب بابا سعید - گروه فرهنگی ابراهیم هادی- صفحه ۹۰
ـ
#بانوان_بهشتی🧕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ختم بازی های همستری ها
#فاتحه 😭
😂😂
#یاصاحب_الزمان_عج
خون پاڪ شهـدا منتظر توست بیا
سرِ مصباحِ هدے منتظر توست بیا
وارث خون خدا و پسر خون خدا
به خدا خون خدا منتظر توست بیا
صبح هم منتظر صبح ظهـور تو بوَد
روز ما و شب ما منتظر توست بیا
بر سر گنبد زرّین حسـین بن علـے
پرچم ڪرب و بلا منتظر تو است بیا
عَلَم و مَشڪ و لب خشڪ جگرسوختگان
دستِ افتاده جدا منتظر توست بیا
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#حدیث_روز
#پیامبر_اکرم_ص
هر کس عهده دار کاری از امور امّت من شود و نسبت به آنان حسن نیّت به خرج دهد، خداوند متعال هیبت در دل های آنان را روزی او فرماید و هر کس دست احسان خود را به روی آنان بگشاید، محبّت و دوستی ایشان را روزیش گرداند و هر کس از دست درازی به اموال آنان خویشتنداری کند، خداوند عزّوجلّ دارایی او را زیاد کند و هر کس داد ستمدیده را از ستمگر بستاند، همنشین من در بهشت باشد و هر کس عفو و گذشتش زیاد باشد، عمرش دراز گردد و هر که عدالتش فراگیر باشد، در برابر دشمنش یاری گردد .
📚 بحار الانوار،جلد 72، صفحه 359
🔸حاج آقا دولابی (ره):
ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﺪا اﻣﺘﺤﺎﻧﺖ ﮐﺮد و ﯾﮏ ﺧﻮرده ﻋﻘﺐ رفتی غصه ﻧﺨﻮر .این اﻣﺘﺤﺎن ﻻزم ﺑﻮد ﺗﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻗﺺ ﺑﻮدن ﺧﻮد ﭘﯽ ﺑﺒﺮي. ﯾﮏ کمی ﺗﻼش میکنی ﺟﺒﺮان ﻣﯽﺷﻮد. اﻣﺘﺤﺎن، ﻓﻀﻞ ﺧﺪاﺳﺖ و ﺑﺮاي رﺷـﺪ ﺧﻠـﻖ ﻧـﺎﻓﻊ و ﻻزم اﺳـﺖ . پیامبر اکرم ص از ﺧﺪاوﻧـﺪ درﺧﻮاﺳﺖ ﮐﺮد امت ﻣﻦ را اﻣﺘﺤﺎن ﻧﮑﻦ.ﺧﺪاوﻧﺪ ﻓﺮﻣﻮد: این ﮐﺎر نمیشود. ﺑﺎﯾـﺪ اﻣﺘﺤـﺎن ﺷﻮﻧﺪ.
پیامبر ص ﻋﺮض ﮐﺮد: ﭘﺲ ﻃﻮري اﻣﺘﺤﺎﻧﺸﺎن ﮐﻦ ﮐﻪ امت ﻫﺎي دیگر متوجه ﻧﺸﻮﻧﺪ. ﻓﺮﻣﻮد: ﻃﻮري اﻣﺘﺤﺎﻧﺸﺎن میکنم که ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﻣﺘﻮجه ﻧﺸﻮید.ﻗـﺮآن ﮐﻪ ﻓﺮﻣـﻮد:"اقرَاء کتابَکَ کَفی بِنَفسِکَ الیومَ عَلَیکَ حسیباً ": ﺧﻮدت ﻧﺎﻣﻪ ي اﻋﻤﺎﻟﺖ را ﺑﺨﻮان ﮐﻪ اﻣﺮوز، ﺧﻮدت ﺑﺮاي رﺳﯿﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺣﺴﺎب ﻫﺎﯾﺖ ﮐﻔﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ؛ ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﮐﻪ ﺧﻮد ﺧﺪا ﻫﻢ ﻧﮕﺎه نمیکند. ﯾﮏ ﻣﻌﻨﯽ آیه این اﺳﺖ که:"حاسِبوا اَنفُسَکُم قبلَ أن تُحاسِبوا" : ﻗﺒﻞ از آﻧﮑـﻪ ﺑـﻪ ﻣﺤﺎﺳـﺒﻪ ي ﮐﺎرﻫﺎﯾﺘﺎن ﺑﭙﺮدازﻧﺪ، ﺧﻮدﺗﺎن ﺣﺴﺎب ﮐﺎر ﻫﺎﯾﺘﺎن را رﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﺪ .ﻣﻌﻨﯽ دیگرش ﻫﻢ این اﺳﺖ که ﺑﻨﺪه ي ﻣـﻦ، ﻧﻤـﯽ ﺧﻮاﻫـﺪ ﺻﻮر ﺗﺤـﺴﺎب ﮐﺎرﻫﺎیت را ﭘـﯿﺶ ﻣـﻦ ﺑﯿـﺎوري ، ﺗـﻮ می ﺧﻮاﻫﯽ ﺧﻮب ﺑﺎشی، ﻣﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﺎن ﻃﻮرت میکنم که میخواهی.
📚منبع:کتاب مصباح الهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️ سه خصوصیت مهم شب عرفه
🎙مرحوم آیت الله آقا مجتبی تهرانی
امام صادق علیه السلام: كسی كه در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا رمضان آینده آمرزیده نگردد مگر آن كه روز عرفه را درک کند
مَن لَم يُغفَرْ لَهُ في شهرِ رمضانَ لَم يُغفَرْ لَهُ إلى مِثلِهِ مِن قابِلٍ إلاّ أن يَشهَدَ عَرَفَةَ.
منبع: کافی، ج۴، ص۶۶
امشب و فردا رو ساده از دست ندهید
5.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 فضیلت شب و روز عرفه
💎 استاد شهید مرتضی مطهری
#شهید_مطهری #عرفه
🦋 تعجیل در فرج #امام_زمان عجلالله، شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفرَجَهُمْ
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَالْفَـــرَج
#داستان_علما
مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی معروف به #شیخ_نخودکی در وصیت خود به فرزندش می گوید:
اگر آدمی چهل روز به ریاضت و عبادت بپردازد، ولی یک بار نماز صبح از او فوت شود، نتیجه آن چهل روز عبادت بی ارزش و هباء منثورا خواهد شد.
فرزندم! بدان که در تمام عمرم تنها یک بار نماز صبحم قضا شد. پسر بچه ای داشتم که شب آن روز فوت شد.
سحرگاه در عالم رویا به من گفتند که این مصیبت به علت فوت آن نماز صبح به تو وارد آمد.
اکنون اگر یک شب، نماز شبی از من فوت شود، صبح آن شب، انتظار بلایی را می کشم که به من نازل شود.
سپس حاج شیخ حسنعلی می افزاید:
پسرم! ترا سفارش می کنم که نمازت را اول وقت بخوان و از نماز شب تا آنجا که می توانی غفلت مکن.
🌸🌸🌸
"کوهنورد"
اين داستان غم انگيز "کوهنوردی" است که می خواست به بلندترين کوه ها "صعود" کند.
تصميم گرفت، تنها به قله کوه برود، هوا سرد بود و کم کم تاريک ميشد، سياهی شب سکوت مرگبار داشت و "قهرمان ما" بجای اينکه چادر بزند و استراحت کند و صبح ادامه دهد به راهش ادامه داد.
همه جا تاريک بود و جز سو سوی ستارها و ماه از پشت ابرها چيز ديگری پيدا نبود، و قهرمان ما چيزی به فتح قله نداشت که ناگهان پايش به سنگی خورد و "لغزيد" و "سقوط" کرد.
در آن لحظات سقوط خاطرات بد و خوب بيادش آمد، داشت فکر ميکرد چقدر به "مرگ" نزديک است، که در آن لحظات ترسناک مرگ و زندگی احساس کرد که طناب سقوط به دور کمرش حلقه زده و وسط "زمين" و "آسمان" مانده است.
در آن وقت تنگ و درد آور و ترسناک و آن سکوت هولناک فرياد زد "خدايا" مرا درياب و نجات بده، صدایی لطيف و آرام از آسمان گفت چه می خواهی برايت بکنم.
قهرمان ما گفت:
کمکم کن "نجات" پيدا کنم.
صدا گفت:
آيا واقعا فکر ميکنی من می توانم تو را نجات دهم.
قهرمان کوه نورد ما گفت:
البته که تو می توانی مرا کمک کنی چون تو خداوندی و قادر بر هر کاری هستی.
آن صدا گفت:
پس آن طناب را ببر و "اعتماد" کن، اما قهرمان ما ترس داشت و اعتماد نکرد و چسبيد به طنابش.
"چند روز بعد گروه نجات جسد منجمد و مرده او را پيدا کردند که فقط يک متر با زمين فا صله داشت..."🍂🍃
🌸🌸🌸
✨﷽✨
👌 داستان کوتاه پند آموز
✰ سنــــگــــ ریــــزه ✰
✍ شخصی در یکی از مناطق کویری زندگی میکرد. چاهی داشت پر از آب زلال زندگیش به راحتی میگذشت با وجود اینکه در همچین منطقه ای زندگی میکرد. بقیه اهالی صحرا به علت کمبود آب همیشه دچار مشکل بودند اما او خیالش راحت بود که یک چاه آب خشک نشدنی دارد.
یک روز به صورت اتفاقی سنگ کوچکی از دستش داخل آب افتاد صدای سقوط سنگریزه برایش دلنشین بود اما میترسید که برای چاه آب مشکلی پیش بیاید. چند روزی گذشت و دلش برای آن صدا تنگ شد از روی کنجکاوی اینبار خودش سنگ ریزه ای رو داخل چاه انداخت کم کم با صدای چاه انس گرفت و اطمینان داشت با این سنگ ریزه ها چاه به مشکلی بر نمیخورد. مدتی گذشت و کار هر روزه مرد بازی با چاه بود تا اینکه سنگ ریزه های کوچک روی هم تلمبار شدند و چاه بسته شد. دیگر نه صدایی از چاه شنیده میشد و نه آبی در کار بود.
⇱ مطمئن باشید تکرار اشتباهات کوچک و اصرار بر آنها به شکست بزرگی ختم خواهد شد.
🌸🌸🌸