تابِ مانــدن نـدارد
آنکہ مجنون میشود ...
۲۴ آبان سالـروز شهـادت
یادگار و جـانباز دفـاع مقـدس
سومین شهید مدافعحـرم زنجـان
در بوکمـال سوریه به سال ۱۳۹٦
#شهید_خیرالله_صمدی
#روحش_شاد_با_صلوات🕊🌹🕊
#فرازی_از_وصیت_نامہ :
من به عنوان سرباز کوچک ولایت،
وظیفه خود میدانم هرچند قدم کوچک
در این راه بردارم و از حریم ائمه دفاع کنم
و ننشینم برای تکه نانی، به اسلام و انقلاب و
راه امام عزیز که غیر از سعادت و خوشبینی
برای مردم چیزی نمیخواست، نق بزنم...
از فرزندانم میخواهم
که در هر کجا که خدمت میکنند،
چه در منزل و چه در خدمت به مردم،
فقط برای خدا کار کنند نه برای دیده شدن؛
که اگر خدا ببیند همه میبینند و اگر خدا
نبیند هیچ کس نمیبیند...
#شهید_حاجمحمدرضا_ابراهیمی
#جانبـاز_دفاع_مقدس
#سردار_مدافع_حرم
#روحش_شاد_با_صلوات🕊🌹🕊
شهدا در قهقهه مستانه شان
و در شـادی وصلشـان
عند ربهم یرزقوننـد ...
#پاسدار_شهید_بهزاد_سیفی
#اولین_شهیدمدافعحرم_ممسنی
#شهادت_بیجی_عراق۱۳۹۴🕊🌹🕊
لبخندت...
تعادل شهر را بہ هم مے ریزد
تو بخند ...
من شهر را از نو مے سازم ...
#شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🕊🌹🕊
#خاطرات_شهید
●محمدجواد تک پسر بود و اگر میخواست میتوانست نرود، اما او بیتاب رفتن بود. من که از رفتن او کاملاً راضی بودم، اما نمیخواست بهجز من، به کس دیگری بگوید که میخواهد سوریه برود، ولی به اصرار من به دنبال کسب اجازه از پدر و مادرش رفت.
●وقتی میخواست راهی شود حس عجیبی داشت و مطمئن بود که سالم برنمیگردد؛ من هم همان حس را داشته و حالم شبیه حال دفعات قبل نبود. یکشب گفت «بیا بشین باهم حرف بزنیم.» دلم لرزید و گفتم «میخواهی مأموریت بروی؟ و حتماً میخواهی سوریه بروی؟» خندید و گفت «آفرین عزیزم.» گفتم «من هم که نمیتوانم و نمیخواهم مانع رفتنت شوم.» که در جواب گفت «به تو افتخار میکنم.»
●مهمترین ویژگی محمدجواد توجه و حساسیت زیاد به مصرف بیتالمال بود. به یاد دارم که یک روز ماژیکی از پایگاه بسیج به خانه آورد و به زینب تأکید کرد که از آن استفاده نکن و یا یکبار دیگر بنر و میخ آورده بود که به من تأکید کرد که نباید از آن استفاده کنم. تمام دغدغهاش پایگاه بسیج محله بود و میگفت: «پایگاه دست من امانت است.» چند سالی آنجا راکد بود و رونقی نداشت. تابلوی آنجا را رنگ کرد و برای جمعکردن بچهها همه کاری کرد. خودش همیشه در پایگاه، حضور داشت و میگفت این حضور باعث دلگرمی بچهها میشود.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_محمدجواد_قربانی🕊🌹🕊
تمامی ندارد به تــو
دلتنگی ام..!!
از نگاهت بپرس چه کرده با من؟!!
یقه ی چشمهایت را بگیر!
شور عشـق
فکنده اند بر دل بی قرار من و بر حال و احوالم!
#شهید_حاج_حسین_خرازی🕊🌹🕊
#خاطرات_شهید
محمد و رحمان هر دو رفیق بودند بچه محل، عضو یک گردان و...
با هم عقد اخوت خونده بودند...
محمد شده بود فرمانده؛ رحمان رو گذاشت بیسیم چیش....
اما رحمان تو کربلای ۵ پر کشید و رفت...
محمد خیلی بیقراری میکرد چند بار وقتی میخواست مداحی کنه اول دعا که اومد بسم الله رو بگه وقتی به بسم الله الرحمن میرسید دیگه نمیتونست ادامه بده...گریه امانش نمیداد...
یه شب محمد تو مناجاتای سحرش با رحمان صحبت میکرد...رفیق بنا نبود نامردی کنی و...
بالاخره نوبت محمد شد با پهلوی دریده به دیدار خدا بره و اینگونه بود که محمد رضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا از لشکر امام حسین اصفهان بعد از گذشت چند ماه از #شهادت دوستش سید رحمان هاشمی به خدا پیوست...
الانم مزارشون کنار هم تو گلزار شهدای اصفهانه...جانم به این #رفاقت...
سمت راست:
#شهید_سیدرحمان_هاشمی
سمت چپ:
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده🕊🌹🕊
عاشقے را چہ نیازیست
بہ توجیہ و دلیل
ڪہ تو اے عشق،
همان پُرسشِ بی زیرایی❣
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سرباز_ولایت
#صبحتون_شهدایے🕊🌹🕊
تمام وصیتنامهاش یک طرف؛
آخرش سه کلمه بود؛ که آتش
بر تمامِ هستی انسان میزد ...
هرچه وظیفهاش میدانست گفت
هشدار ها را داد ...
انذار ها را کرد ...
اما آخرش چیزی نوشت
که جز اهلش نخواهند گرفت ...
#ما_که_رفتیم🕊🌹🕊
سردار شهید حاج قاسم سليمانی:
«شهید حسین قمی را باید از گمنامی در بیاوریم...»
#فرمانده_حسین
خیلی دوست داشتم حسین رو تو خواب ببینم، خیلی حرفها داشتم که بهش بگم .
تا اینکه حسین رو تو خواب دیدمش، اول فکر کردم کسی شبیه حسینه؛ منو دید لبخند زد؛ باز هم ماندم، گفتم شاید برادر دوقلوی حسین باشه. یادم اومد حسین برادر نداشت .
بعد از حال و احوال با اون تبسم همیشگی گفت:
چه خبر از حسین قمی؟؟
همین حرف از زبان خودش امانم را برید، بغضم ترکید و نتونستم خودمو کنترل کنم شروع کردم به گریه، خیلی صحبت ها داشتم با حسین، اما همه رو فراموش کرده بودم گریه کنان از خواب بیدار شدم .
مبهوت مانده ام چرا سراغ حسین قمی رو گرفت؟!
شاید میخواست بگه ما زمینی ها حسین ها رو نشناختیم .
شاید میخواست بگه مثل حسین برای فرج امام زمان(عج) تلاش کنید .
شاید میخواست بگه بعد از حسین قمی ها شما چه کردید و کجای تاریخ قرار دارید؟
شاید میخواست بگه ما کار حسینی کردیم و شما کار زینبی کردید؟؟!!
و شاید......
✍راوی: دوست و همرزم شهید
#شهید_مرتضی_حسین_پور🕊🌹🕊
#شهید_آوینی:
«خون» با حسین، پیمان «ریختن» بسته است، «سر» با حسین، پیمان «باختن»
#شهید_همت:
حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست میدارم.
#شهید_سلیمانی:
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند.🕊🌹🕊
نمیدانیم الان این بچهها کجا هستند
و چه میکنند؛ اما چقدر زیبا زندگی کردند،
خواب و خوراکشان هم خاص بود و با
این دنیایی که ما ساختیم بسیار متفاوت؛
فعالیت هایشان هم خاصتر ؛
به قول شهید «مجید ابوطالبی»
سعی کنید که یک صدم آنها فعالیت کنید.
عکاس: محمد صیاد
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#بزرگ_مردان_کوچک🕊🌹🕊