eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
240 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
17.4هزار ویدیو
106 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
✍در این دوران جاهلیت ثانے و عصر توبہ بشریت ، پاے بہ سیاره زمین نهاده اے ، نومید مشو ، ڪہ تو را نیز است و ڪربلایے ڪہ تشنہ خون توست و انتظار مے ڪشد..🕊🌹🕊
: ●وصیت من به برادران و فرماندهان و همکاران عزیزم این است که شما را به خدا قسم می دهم که در شناخت وظیفه تان قصور و در انجام آن کوتاهی نکنید. ●و در ایثار و گذشت دریغ نکنید و حق را فدای مصلحت نکنید که حق باقی است و مصلحت زود بگذرد. ●ولادت : ۱۳۵۰/۷/۱ شال ، قزوین ●شهادت : ۱۳۹۴/۲/۲۴ تدمر ، سوریه🕊🌹🕊
❣می رفت گلزار شهدا می گفت: اگر من شهید شدم، کنار دائی عباس(شهیدسیدعباس فرصتیان) خاکم کنید! خبر عملیات کربلای 4 رسید، اما خبری از علیرضا نبود. یکی دو روز بعد مادر بزرگش زنگ زد که علی رضا از اهواز به من زنگ زد. کمی دلمان قرص شد که حالش خوب است. دیگر از او خبری نداشتیم. دو سه روزی از آغاز عملیات کربلای 5 می گذشت که خبر شهادتش را یکی از دوستانش به من داد. می گفت: علی رضا در کربلای 4 بر اثر ترکش خمپاره به شدت مجروح شد. از صورت و سینه ترکش خورده و یکی از انگشتان دستش هم قطع شد. اما قبل از اینکه او را اعزام کنند از بیمارستان خارج شد و از تلفنخانه به شیراز زنگ زد که من سالم هستم! سه روز قبل از عملیات خبر شهادت خودش را همراه با و وصیتش به من داد که من هم به تعاون تحویل دادم. شد شب عملیات کربلای 5. با لباس غواصی آماده ورود به آب بودیم که علی رضا به نماز ایستاد و گفت: می خواهم نماز حاجت بخوانم! سجده نمازش را طولانی کرد، ناگهان صدای انفجار گلوله توپی آمد. ترکشی از آن به پشت سر علی رضا که در حال سجده بود نشست و در همان حالت شهید شد! یک هفته از شهادتش می گذشت که او را در قبری که کنار دائی های شهیدش سید جواد، سید مهدی و سید علی آماده کرده بودیم گذاشتیم. خودم برای تلقین به درون قبر رفتم. دستم زیر سرش بود، وقتی در آوردم پر از خون شده بود! 🌾🌷🌾 هدیه به شهید علی رضا (هاشم) خوش اندام صلوات,,شهدای فارس🕊🌹🕊
سیره_شهدا 🔹عبدالکریم خادم‌ الشهدایی بود که هیچ‌گاه در بند عکس و دوربین نبود. به واسطه شغل خود، بسیار به ماموریت می‌رفت و طی همین ماموریت‌ها برخی از دوستان و همکاران او به شهادت می‌رسیدند؛ شهدایی همچون شهید «خلیل عسکری»، شهید «مهدی مولانیا» و شهید «علی نظری». عبدالکریم تمام تلاش خود را می‌کرد تا برای زنده نگه‌داشتن یاد آن‌ها یادواره برگزار کند. طی مراسم نیز با لباس شخصی حاضر می‌شد و لباس نظامی خود را نمی‌پوشید. او می‌گفت، «من فقط برای خدا کار می‌کنم. دوست ندارم کسی اعمالم را ببیند.» 🔹به حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) خیلی ارادت داشت. نام حضرت زهرا (س) که می‌آمد بند بند جوارح عبدالکریم گسسته و چشمانش بارانی می‌شد. عبدالکریم پرهیزگار 🕊🌹🕊
خلقیات و رفتار شهدا را باید تبیین کنیم ✏️رهبر انقلاب: هنر شهدا فقط این نبود که جانشان را کف دست گذاشتند و رفتند به میدان جنگ؛ خب، در حال خطر، خیلی از افراد ــ البتّه برجستگان ــ این کار را میکنند. ✏️وقتی خطری تهدید میکند دین را، میهن را، ملّیّت را،‌ عزّت یک کشور را، کسانی جانشان را کف دستشان میگذارند و میروند و میجنگند. ✏️یک نکته‌ اینجا مهم است و آن، این است که همراه این کار، خُلقیّات و رفتارهایی را انسان مشاهده میکند که این رفتارها قابل تبیین است. 🔹️بخشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار دست‌اندرکاران برگزاری کنگره شهدای کاشان. ۱۴۰۳/۱۰/۲۶🕊🌹🕊
18.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣سردار شهید مرتضی جاویدی سردار تنگه احد 🗓 شهادت: ۷ بهمن ۱۳۶۵ 📌 عملیات کربلای ۵ 🕊🌹🕊
با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. 🌹وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد 🕊🌹🕊
❣صورتها از دم سه تیغه تراش، سبیل ها تاب داده رو به بالا و سینه ها و بازوهایشان کلکسیونی بودند از انواع خال کوبی. همان طور که محو تماشای این بسیجی های تازه وارد بودم، مأمور تقسیم نیروها که از نفرات واحد پرسنلی لشکر بود، به طرفم آمد و گفت: حاج آقا همت گفته اند که این نیروها را به گردان حمزه تحویل بدهیم. پرسیدم: موضوع چیست؟ چرا این جماعت، این تیپی اند؟! مرا به گوشه ای کشید و با صدایی خفه، طوری که اطرافیان نشوند گفت: اینها هشتاد نفر از زندانی های سابق زندان قصر تهران هستند که خودشان داوطلب شده اند تا به جبهه بیایند. حالا هم این هشتاد نفر، تحویل شما، آنها را ببرید و در گردان حمزه، سازماندهی کنید... جالب اینکه وقتی اتمام حجت, برادر حسن زمانی فرمانده گردان حمزه تمام شد، آنها با همان حالت داش مشدی، با صدای بلند به حسن گفتند: ایول داش، دمت گرم با مرام، خاک کف پاتیم سالار... و بعدها خیلی از آنها مانند فیلم "اخراجی ها" شهید شدند.... کتاب ره یافتکان حسینی, ناصر کاوه🕊🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🔗🌷• مادرشهیدعماد‌مغنیه: در‌سفرےکه‌به‌جنوب‌داشتیم، ‌عمادفقط‌چهل‌روزداشت‌ودر ‌آغوشِ‌من‌بودبا‌هفت‌نفرازاقوام، سوارِماشین‌شدیم‌و به‌جاده‌زدیم،‌طولےنکشید‌که‌در‌یک‌ منطقهِ‌کوهستانےتصادف‌کردیم در‌لحظات‌اولیه‌بعد‌از‌تصادف ‌شوکه‌شده‌بودیم نمےدانستیم‌چه‌کار‌بایدانجام‌بدهیم ‌بالاخره‌هرطوربودبه‌خودمان‌آمدیم ‌و‌از‌ماشین‌پیاده‌شدیم‌‌زمان‌زیادے از‌پیاده‌شدن‌ما‌نگذشت‌که‌ماشین ‌منفجر‌شدوآتش‌گرفت واقعا‌عنایات‌خدا‌را‌دیدیم،درتصادف ‌کسے‌صدمه‌ندید‌ماشین‌سوخته‌را‌ همان‌جارها‌کردیم‌سوار‌اتوبوس ‌شدیم‌‌و‌تاجنوب‌رفتیم‌پدر‌بزرگم ‌فردےبسیار‌‌متدین‌وروحانے بودبه‌طورے‌که‌در‌کل‌خانواده، همه‌براےاو‌‌احترام‌خاصے قائل‌بودند‌،این‌پیرمردِ‌اهل‌دل به‌محض‌اطلاع‌یافتن‌از ماجرابه‌‌عمادِچهل‌روزه‌اشاره‌کرد و‌گفت‌این‌بچه‌باعث‌نجات‌شما‌شد ‌با‌وجودے‌که‌همین‌امروزنماز‌صبح‌تان‌ قضا‌شد،‌همه‌شما‌به‌برکت‌وجود این‌فرزند‌از‌ این‌حادثه‌جان‌‌سالم‌به‌در‌بردید، باشرمندگےبه‌هم‌نگاه میکردیم‌او‌درست‌مےگفت ‌متاسفانه‌آن‌روز نماز‌صبح‌همگےما‌قضا‌شده‌بود. •تولدتون‌مبـارک‌باباےِ‌جهـادِ‌ما♥️ "📻"
و قَلبک فی قَلبی یا شهید... قشنگه ها نه؟ قلب یه شهید تو قلبت باشه... باهاش یکی بشی باهاش رفیق بشی اونقدر رفیق و اونقدر عاشق و اونقدر شبیه... که تهش مثل خودش شهید بشی :)
شھادت‌ جان‌کندن‌نیست؛ دل‌کندن‌است !