❣گونیهای سیر
دوره غواصی را میگذارندیم. در آبهای سرد رودخانه کرخه. گاهی هم رود کارون.
سرما و رطوبت بدنمان را اذیت میکرد. خوردن گرمی بیتاثیر نبود. مانند خوردن سیر.
بچههای بهبهانی مرتب سیر میخوردند. حتی با صبحانه. همیشه گونیهای سیر کنار چادرهایشان ردیف شده بود.
به شوخی میگفتیم:
با این همه سیر خوردن، بمب شیمیایی حریف بچههای بهبهان نخواهد بود.
اما صد حیف!!!
گردان فجر بهبهان در عملیات کربلای پنج در جاده شهید صفوی شلمچه بمباران شیمیایی شد. بیش از هفتاد نفر از نیروهایش مظلومانه سوختند. غرق تاول شدند و شهید شدند.
اما دریغا!!!
هیچ کجای کشور، صدای این مظلومیت را نشنید. هیچ کس این حماسه را نشناخت.
هیچ کس ایثار جانشین فرمانده گردان شجاعش، سردار شهید داوود دانایی را نفهمید. همان که ماسک خودش را به نیروی بسیجیاش بخشید. حتی چفیه مرطوبش را هم. غرق تاول شد و به شهادت رسید.
شاید اگر این گردان از نیروهای پایتخت نشین بود، اگر این فرمانده از آنها بود. امروز تمام ایران آن حماسه را بیاد داشتند. ایثار فرماندهاش را باور داشتند. برایش فیلمها ساخته بودند.
یادمانها برپا کرده بودند. برایشان بارگاه ساخته بودند.
اما صد حیف که حتی در محل بمبارانشان هم یادمانی ندارند.
✍برگرفته از خاطره شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور🕊🌹🕊
❣مادر و پدر عزیزم بعد از شهادتم برایم گریه و زاری نکنید؛ چون من امانتی هستم از سوی پروردگار نزد شما. از شما خواهش می کنم که برادر و خواهرانم را طوری تربیت کنید که همیشه به اهل بیت (ع)،توسل کنند و الگویشان امام حسین (ع) و حضرت فاطمه (س) باشد. اگر فرزندم پسر بود نامش را علی و اگر دختر بود، اسمش را فاطمه بگذارید و او را فاطمه گونه تربیت کنید. به امید پیروزی سپاه اسلام.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷شهید: سیدعلی موسوی خاص
تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۹/۱۸
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۴/۲۳
محل شهادت: کوشک
نام عملیات: رمضان🕊🌹🕊
❣ مادر قایقران ۱۵ سالهی لشکر ویژه ۲۵ کربلا آسمانی شد...
.
▪️اون روز که رفتیم پیش مادر رضا میگفت : هشت روز قبل از این که پسرم به دنیا بیاد خواب دیدم یک سیدی نزد من آمد و به من گفت ناراحت نباش فرزندت سالم به دنیا می آید و اسمش و رضا بزار منم بعد از تولد پسرم اسمش و رضا گذاشتم .
.
از بچگی شجاع بود و نترس.چهارده سالگی رفت جبهه.دو سال تو جبههها بود.باید التماسش میکردم که مرخصی بیاد.پسرم بچهی کوه و جنگلهای سوادکوه بود.اما نمیدونم از کجا قایقرانی رو یاد گرفت.دوستاش میگفتند انقدر نترس بود ، که فرمانده لشکر آقا مرتضی قربانی اکثر ماموریتهای سخت جبهه رو به آبروان میداد.بالاخره تو عملیات کربلای ۴ تو همون قایق زدنش و شهید شد.پیکرش بعد چند سال برگشت.🕊🌹🕊
❣مقتل عشق
🌷 مادرم چهار دختر و سه پسر داشت. اما باز باردار بود و دیگر تمایلی برای داشتن فرزندی دیگر نداشت. خودش تعریف می کرد دارویی برای سقط جنین گرفتم و آماده کردم و گوشه ای گذاشتم. همان شب خواب دیدم بیرون خانه همه و شلوغ است. در خانه هم زده می شد. در را باز کردم. دیدم آقایی نورانی با عبا و عمامه ای خاک آلود از سمت قبله آمد. نوزادی در آعوش داشت، رو به من گفت این بچه را قبول می کنی؟
گفتم: نه، من خودم فرزند زیاد دارم.
آن آقای نورانی فرمود: حتی اگر علی اصغر امام حسین(ع) باشد!
بعد هم نوزاد را در آغوش من گذاشت و رو چرخواند و رفت. گفتم: اقا شما کی هستید؟
گفت: امام سجاد(ع)!
هراسان از خواب پریدم. رفتم سراغ ظرف دارو. دیدم ظرف دارو خالی است!
صبح رفتم پیش آیت الله دستغیب و جریان خواب را گفتم. آقا فرمودند: شما صاحب پسری می شوی که بین شانه هایش نشانه است، آن را نگه دار!
آخرین پسر مادر، روز میلاد امام سجاد(ع) به دنیا آمد و نام او را علی اصغر گذاشتند در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود.
علی اصغر، در عملیات محرم، در روز شهادت امام سجاد(ع)، در تیپ امام سجاد(ع) شهید شد!
💐🌾💐🌾💐
هدیه به شهید علی اصغر اتحادی صلوات- شهدای فارس
↘
تولد:1339- شیراز
شهادت: 1361/8/21- عملیات محرم🕊🌹🕊
14.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قلبم اینجاست
و تمام ضربانش آنجا...!🥲❤️
#کربلا
#بین_الحرمین
ماگُمشُدِگانیمکِاَندَرخَمِدُنیا ...
تَنهاهُنَرِماستکِمَجنونِحُسِینیم:)🥲♥️
#آقـٰایِاباعبداللہ
نشوندادنِتصـویرامامخامنها؎؛
توۍشبڪہهاۍماهوارها؎ ...
بینُالملݪـۍممنو؏اسـت!چـرا؟!
چونیكدخترِآلمانۍفقطبادیدنِ...
چھرهآقآمسلمانشد😍💗
#مقاممعظمدلبرۍ
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند
رد دو دست ابالفضل روی آب بماند
حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم
میان کوچه و گودال بی جواب بماند💔. .
#شهادت_پیامبر_اکرم (ص)
#شهادت_امام_حسن (ع)