6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه امیر المومنین رو دوست داشته باشی یه اتفاقی تو زندگیت میافته بهشتی میشی 🌻
#عید_غدیر
#فراموش_نکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی موقع ها خدا میبرتت لب پرتگاه تا بهت پرواز یاد بده بهش اعتماد کن🥺🫂
🖼 #عکس_نوشته
🔹 در جستوجوی جاودانگی،
جوانهٔ عشق تو را در قلبم یافتم،
ای صاحب زمانم!
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان
باري اي فرزندان اسلام و قرآن به هوش باشيد و يك لحظه عمر خود را بيهوده تلف نكنيد و بدانيد كه دشمنان اسلام هميشه در فكر نابودي اسلام و فرزندان اسلام هستند .
🌹 #شهید_والامقام
🕊 #علیرضا_جابری
#سلام_به_دوستان_شهداء 🌹
#روزتان_شهدایی 🌹
آیت الله جوادی آملی:
ما برای اینکه از #دعای_شهدا برخوردار باشیم باید در مسیر آنها حرکت کنیم و بدانیم،دعای شهدا،جزو دعاهای مستجاب است.....
یاد #شهدا با ذکر #صلوات
#امام_زمان
#شهدا
#انتخابات
#شهید_جمهور
#تلنگر 🍃🖐
گمشدگان "خاک"
اگر می فهمیدن
که تا "افلاک"🌙
راهی نیست
این همه سرگردانی نمیکشیدند!
💔
| #شهید_مرتضی_مطهری |
بعضی از گناهان
یه جوری بین مون عادی شدن،
که تا به طرف میگی، چرا اینکارو
انجام میدی!؟
میگه: "همه انجام میدن حالا برا من عیبه....!
این خیلی چیز خطرناکیه....!❌
به این افراد باید گفت:
اون دنیا دیگه "همه " قرار نیست
به جای تو برن جهنم،تو خودت باید بری...!
💡یادمون نره:
خودمون مسئول کارهایی که
انجام میدیم،هستیم....
پس با بهانه خودمونو فریب ندیم....!
⚠️ #تلنگرانه
#لبیک_یا_مهدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🖐🌺
🌸🌸🌸
.
✍ماجرای شگفتانگیز دیدار اجنه با آیت الله بهجت
حجت الاسلام روحی تعریف میکند:
خیلی از داستانهایی که آیت الله بهجت نقل میکردند که یک آقایی این چنین بود، خودشان را داشتند میگفتند. دوستان میگفتند: این خودش است. میگفتم: نه، دلیلی ندارد. تا اینکه شاید سی سال گذشت و از یک قضیهای که اغلب آن را نقل میکردند به صحت این مطلب پی بردیم.
ایشان بارها میفرمودند: آن آقا در مورد جن چنین گفته. تا یک بار بچههای کوچک کتابی خوانده بودند و خیلی از جن وحشت کرده بودند. ایشان به بچهها فرمودند: بیایید با شما کار دارم. من هم رفتم طرف دیگری و میخواستم مراقبت کنم که چه کار میخواهند بکنند آقا. دیدم به آنها فرمودند: جن ترس ندارد، آنها کاری به مومن ندارند. حالا کسی که سی سال میگفت یک آقایی، به این بچههای کوچک میگفتند: "من خودم وارد منزلی شدم(منزل عمویشان در کربلا) خواستم بروم داخل اتاق، صاحبخانه گفت: آنجا نرو جن دارد. گفتم: باشد به من کاری ندارند. رفتم داخل اتاق دراز کشیدم، عمامهام را پهلوی خودم گذاشتم و عبایم را روی سرم کشیدم. پاسی از شب که گذشت، صدای پای آنها را بیرون در اتاق میشنیدم. یک دفعه احساس کردم که یکی از این پاها به در اتاق نزدیک شد. از پنجره خودش را بالا کشید و داخل اتاق را نگاه کرد. دید که من اینجا خوابیدم. عمامهام کنارم است. رفت به آنها گفت: این لشکر خداست."
عصر از ایشان پرسیدم آقا، آن شخص حرف جن را چه طوری متوجه شد؟ فرمود: آخر آن جملهاش این بود: هذا خیل الله. سی سال به ما در خانه میگفتند: یک آقایی بود.
🌸🌸🌸