eitaa logo
سرداران ورزمندگان عاشورایی
218 دنبال‌کننده
23.2هزار عکس
14.8هزار ویدیو
102 فایل
(درحسرت روزهای جنگ)
مشاهده در ایتا
دانلود
معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان که شایسته تو باشم. •••فرازی از وصیتنامه شهید سلیمانی @sardarbakery
خبر آمد که چند پرستو به نیابت از پرستوها، بهار را با خود به ارمغان آورده اند و قرار است در دل زمستان ایران بهاری به پا کنند. خوب است که گاه گاهی به دیار ما سر می زنید و روزمرگی ما را تشییع می کنید روی شانه های خود. از آن‌سوی خاک ها و آب ها و مرزها، باز هم شهید آوردند! شهدای مظلوم خانطومان که بعد از ۴ سال غربت در شام بلا به آغوش مام وطن بازگشتند. آری یاور زینب(س) می آیند ولی ما بی صبرانه منتظر خبری از حاج عباس آذربایجان هستیم. نزدیک به ۶ سال است که تبریز و آذربایجان منتظر رسیدن خبری از پیکر جامانده حاج عباس عبداللهی در سوریه است. رجعت یاران شهید او، دل‌ها را هوایی کرده و امیدی به مردم داده یا امیدی گرفته شده است که روزی او هم برگردد. البته باید گفت این روزها کمی هم سرمان شلوغ است. اما چرا هنوز هم به دنبال حاج عباسیم؟ بی تعارف‌تر سخن بگوییم.   چرا گزینه‌های نظامیِ روی میز دشمن، سالیان سال است هرگز تکان نمی‌خورد و عملیاتی نمی‌شود و فقط در حد حرف باقی مانده است؟ چون هنوز شهید می‌آورند و خواهند آورد! چون هنوز حاج عباس ها در درعا مانده اند و ضامن زندگی امن و امان ما در این آتشفشان همیشه در حال فوران منطقه هستند. @sardarbakery
سرِ سفره‌ےِ عقد آروم درِ گوشم گفت: میدونے من فَردا شَهید میشَم؟ خندیدم و گفتم..از کجا میدونے؟ نڪنه علمِ غِیب داری!💭 گفت: آره..دیشب مادرم حضرتِ زهرا(س) رو تو خواب دیدمـ..🍃 ازدواجمونو بهم تبریڪ گفت بعدشم وَعده‌ے شَهادتمو داد. . . بُغض کردمُ گفتم: پس من چے؟ میخوای همین اولِ کاری منُ تنها بزاری برے؟!😞 نبود شرطِ وَفا بِری و منو نَبری! توڪہ میدونے فردا میخواے شَهید بشے چرا نشستے پایِ سفره عقد. . .💍 چرا خواستے منو به عقدِ خودت دربیاری!؟ دستمو گرفت خندیدُ گفت: آخہ شنیدم شَهید میتونه بستگانشو شفاعت ڪنه!🥰 میخوامـ که اون ۲نیا جزوِ شفاعت شده هام باشے. . . میخوام مجلسِ عروسیِ واقعی رو اونجا برات بگیرم. . .🎈 {مدافع‌حرم} @sardarbakery
دلم نموده دوباره هوای حضرت مهدی(عج) تمام دار و ندارم فدای حضرت مهدی (عج) اگر که دیده براهی بخوان دعای فرج را ظهور او برساند،خدای حضرت مهدی (عج) @sardarbakery
•••• اینجا براے ما ابزاری‌ســـت ؛ براۍ زدن توے دهانِ دشمنان ...! خدایا در این سنگــرمجازۍ ما را یارِ دین و سربازِ انقلاب قرار بده و از فتنه‌هــا محفوظ و مدیونِ خون نگردان. @sardarbakery
دوستش میگفت: توی مدتی که عراق بود وقتی می‌خواست به کربلا برود روی صورتش چفیه می‌انداخت و می‌گفت: راه شهادت بسته می‌شود. ‌ ‌ ازش پرسیدم این چیه سنجاق کردی روی سینه‌ت؟ لبخند زد و گفت: این باطریه ‌ شادی روح @sardarbakery
"کشورِ ضامنِ آهوست بزرگتر دارد" فردا که دم حیدری ازکعبه برآید دوران معاویه صفتان به سرآید این پرچم شیعه ست که بر قله ی دنیاست هرکس زعلی دم بزند هموطن ماست @sardarbakery
هم نشین گل اگر باشی معطر میشوی سرتر از صدها گلاب قمصر میشوی همنشین با بی خردبی اعتبارت میکند پیش استاد سخن بی شک سخنور میشوی از زمین بگذر مسافر خانه ای متروکه است آسمان باشی گذرگاه کبوتر میشوی هم صدای بلبل خوشخوان نباشی جغد شوم پیش لامذهب بدان کم کم تو کافر میشوی عشق را معنی به بد مستی مکن سنگ صبور پیش لیلای زمان مجنون دیگر میشوی زندگیتون گل🌺❤️ @sardarbakery
✍ نقل مستقیم خاطره‌ای از حاج قاسم سلیمانی: یک بار از ماموریت برمی‌گشتم، منتظر نماندم که ماشین بیاد دنبالم. از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود که نگاه معنا داری به من کرد. به او گفتم: چیه؟ آشنا به نظر می رسم؟ باز هم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارید؟ برادر یا پسر خاله‌ی ایشان هستید؟ گفتم: من خود سردار هستم. جوان خندید و گفت: ما خودمون اینکاره‌ایم شما می‌خواهی مرا رنگ کنی؟ خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم. باور نکرد. گفت: بگو به خدا که سردار هستی! گفتم: به خدا من سردار سلیمانی هستم. سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت. گفتم: چرا سکوت کردی؟ حرفی نزد. گفتم: زندگی‌ت چطوره؟ با گرانی چه می‌کنی؟ چه مشکلی داری؟ جوان نگاه معنا داری به من کرد و گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی، من هیچ مشکلی ندارم @sardarbakery