🌸داستان شب
خاطره بسیار جالب توسط یک دانشجوی پزشکی
زماني كه ما دانشجوي پزشكي بوديم در بخش قلب استادي داشتيم كه از بهترين استادان ما بود.او در هر فرصتي كه بدست مي آورد سعي مي كرد نكته جديدي به ما بياموزد و دانسته هاي خود را در بهترين شكل ممكن به ما منتقل مي كرد.او در فرصتهاي مناسب،ما را در بوته تجربه و عمل قرار مي داد.
در اولين روزهاي بخش ما را به بالين يك مرد جوان كه تازه بستري شده بود برد.
بعد از سلام و اداي احترام، به او گفت: اگر اجازه مي دهيد اين همكاران من نيز قلب شما را معاينه كنند.
مرد جوان نيز پذيرفت. سپس رو به ما كه تركيبي از كارآموز و كارورز بوديم كرد و گفت: هر يك از شما صداي قلب اين بيمار را به دقت گوش كنيد و هر چه مي شنويد روي تكه كاغذي يادداشت كنيد و به من بدهيد.نظر استاد از اينكه اين شيوه را بكار مي برد اين بود كه اگر كسي از ما تشخيص اش نادرست بود از ديگري خجالت نكشد.
هر يك از ما به نوبت،قلب بيمار رامعاينه كرديم و نظر خود را بر روي كاغذي نوشته،به استاد داديم.
همه مايل بوديم بدانيم كه آيا تشخيصمان درست بوده يا خير؟ استاد نوشته هاي ما را تك تك مشاهده و قرائت كرد.
جوابها متنوع بودند. يكي به افزايش ضربان قلب اشاره كرده بود، يكي به نامنظمي ريتم آن، يكي نوشته بود ضربانات طبيعي هستند، يكي ريتم گالوپ ضعيف شنيده بود، يكي اظهار كرده بود كه بيمار چاق است و صداهاي مبهم شنيده ميشوند و يكي به وجود صداي اضافي در يكي از كانونها اشاره كرده بود.
استاد چند لحظه اي سكوت كرد و به ما مي نگريست، منتظر بوديم تا يكي از آن نوشته ها را كه صحيح تر بوده معرفي نمايد. اما با كمال تعجب استاد گفت: متاسفانه همه اينها غلط است و در حاليكه تنها كاغذ باقيمانده در دست راستش را تكان مي داد، ادامه داد: تنها كاغذي كه مي تواند به حقيقت نزديك باشد اين كاغذ است كه نويسنده آن بدون شك انساني صادق است كه
مي تواند در آينده پزشكي حاذق شود نوشته او را مي خوانم،خودتان قضاوت كنيد.
همه سر پا گوش بوديم تا استاد آن نوشته صحيح را بخواند.ايشان گفت: در اين كاغذ نوشته متاسفانه به علت كم تجربگي قادر به شنيدن صدايي نيستم و در حاليكه به چشمان متعجب ما مي نگريست ادامه داد: من نمي دانم در حاليكه اين بيمار دكستروكاردي دارد، و قلبش در طرف راست قرار گرفته شما چگونه اين همه صداهاي متنوع را در طرف چپ سينه او شنيده ايد؟
بچه هاي خوب من ، از همين حالا كه دانشجو هستيد بدانيد كه تشخيص ندادن عيب نيست ولي تشخيص غلط گذاشتن بر مبناي يك معاينه غلط،عيب بزرگي محسوب ميشود و مي تواند براي بيمار خطرناك باشد.در پزشكي دقت، صداقت، حوصله و تجربه حرف اول را مي زنند. سعي كنيد با بي دقتي براي بيمار خود، تشخيص نادرستي ندهيد و يا براي او تصميمي ناثواب نگيريد.
در هر موردی تشخیص منصفانه باید داشته باشیم در این صورت قضاوت کمتری خواهیم داشت پس مطلب فوق یک درس انسانی است نه فقط پزشکی.
بیاییم انصاف را بیاموزیم تا انسانیت را در زندگی جاری کنیم.
🌹🕊🌹🕊💓🕊🌹🕊🌹
ایران عزیز ، استوار است و نجیب
تا چند چنین دروغ و دشنام و فریب؟
بهتان زدهاند گاه و گاهی دشنه
یا شاهچراغ! ما غریبیم غریب
هم دشنه به دوستان میهن زدهاند
هم چشمک تازهای به دشمن زدهاند
در ریختن این همه خوناند شریک
آنانکه به هر دروغ، دامن زدهاند
گیجید هنوز؟ فصل تردید گذشت
هر قصه که گفتید و شنیدید گذشت
داعش به چراغ سبزتان، هار شده
از اینهمه خون چگونه خواهید گذشت
امام زمان(عج)
من که در پیچ و خم جاده ی دنیا ماندم
دردم این است چرا این همه تنها ماندم؟!
یک نفر نیست به داد منِ تنها برسد؟
در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم
حلّ این مشکل امروز به دست فرداست
چند سالی است که در حسرت فردا ماندم
در حقیقت شده آیا که بپرسم از خود
چه قدَر منتظر یوسف زهرا ماندم؟!
من به دنبال تو امّا تو کنارم هستی
آه ...من با لب تشنه، لب دریا ماندم
چه کسی گفته که تو غایبی آقا؟! غلط است
منِ آلوده در این غیبت کبری ماندم
نوکری روسیهم ،جای تعجّب دارد
با تمام بدی ام باز هم «آقا» ماندم
یا بگویید:«بیا» یا که بگویید: «برو»
خسته ام بس که در این «شاید و امّا» ماندم
پسر فاطمه! نگذار که ناکام شوم
جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم
کربلا ،پای پیاده ،چه قدَر می چسبد
من که امسال هم از کرب و بلا جا ماندم
شاعر:محمد فردوسی
♻️🍂🔹🍂♻️