•●❥ ❥●•
#قسمت_یازدهم
غلط کردم کیوان..
غلط کردم..تروخدا منو ببخش😭
همه چی تموم شده...من سرم به سنگ خورده..
تروخدا منو ببخش کیوان..
[کیوان]
ببخشم!!؟؟چیکار کردی با من..؟
چیکار کردی با خودت؟
چی کم داشتی ها!!!
گیرم که کم داشتی،باید با اون مرتیکه چت میکردی؟!
دردی داشتی به خودم میگفتی
چرا به یه نامحرم آخه!!!چراااا..
هر چی من گریه و عذر خواهی میکردم بی فایده بود،به پاش افتادم...
همه چی رو براش توضیح دادم
اما کیوان عصبی بود و گوشش به این حرفا بدهکار نبود!
چشماش آماده باریدن بود،اما غرور مردونه اش اجازه باریدن نمی داد..
کتشو برداشت رفت سمت در..
گفتم نرو کیوان..
یه چیزی بگو.. اصلا بزن درگوشم..
چرا هیچی نمیگی..تنهام نذار کیوان..
برگشت زل زد تو چشمام
چشماش کاسه ی خون شده بود
گفت فرشته سقوط کردی،بدجوری ام سقوط کردی
از چشمم افتادی..حیف اسم فرشته که رو تو گذاشتن،دیگه فرشته نیستی!!!
در کوبید و رفت...
تو چشماش نفرت رو دیدم...
تو چشماش غرور له شده شو دیدم..
نشستم پشت در و زانوی غم بغل کردم
و های های گریه کردم
کیوان 3شب تموم خونه نیومد!!!
تو این چند سال سابقه نداشت یه شبم تنهام بذاره
اما سه شبانه روز تنهام گذاشت
گوشیشم خاموش بود
از ترس آبروریزی نمیتونستم ازخانواده و دوست و آشنا سراغش رو بگیرم
سه شبانه روز اشک ریختم و اشک..
دریغ از یه لحظه آروم گرفتن..
بلند شدم وضو گرفتم دو رکعت نماز خوندم،از خدا خواستم منو ببخشه و آبرومو حفظ کنه..
انقدر با خدا حرف زدم و گریه کردم که نفهمیدم کی سر سجاده خوابم برد...
شب بالاخره کیوان به خونه برگشت
داغون داغون...انگار عزیزی رو از دست داده باشه!!!
کیوان شکسته شده بود و من مسبب این بدبختی بودم..
ادامه دارد...
#فاطمه_قاف
#دایرکتی_ها
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚👇👇
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️
یا باقرالعلوم😔
ای قیمتی ترین "گُهَر دین" بگو چرا
سهمت "مزار خاکی" از این روزگار شد؟
شهادت حضرت امام محمدباقرعلیه سلام تسلیت باد.🏴🏴🏴
⚫️
هدایت شده از لینکدونی گروه کده@grouhkadehh
🌹کانال_لینکدونی🌹
#بدون_هزینه_لینک_ثبت_کن💯
http://eitaa.com/joinchat/1997930506C786790419b
🌹کانال_لینکدونی🌹
#بدون_هزینه_لینک_ثبت_کن💯
http://eitaa.com/joinchat/1997930506C786790419b
🌹کانال_لینکدونی🌹
#بدون_هزینه_لینک_ثبت_کن💯
http://eitaa.com/joinchat/1997930506C786790419b
🌹کانال_لینکدونی🌹
#بدون_هزینه_لینک_ثبت_کن💯
http://eitaa.com/joinchat/1997930506C786790419b
🌹کانال_لینکدونی🌹
# بدون_هزینه_لینک_ثبت_کن💯
http://eitaa.com/joinchat/1997930506C786790419b
🌹کانال_لینکدونی🌹
#بدون_هزینه_لینک_ثبت_کن💯
http://eitaa.com/joinchat/1997930506C786790419b
@ya_zahra_s_adrekni ۱
•●❥ ❥●•
#قسمت_دوازدهم
چند روز گذشت..
کیوان حتی یه کلمه هم باهام حرف نزد..!
حتی نگاهمم نمیکرد..
حرفای منم هیچ تاثیری روش نداشت..
صبح میرفت سرکار،شب دیر وقت برمیگشت..
منتظر بودم بره دادگاه و تقاضای طلاق بده،
منتظر بودم این خبر به گوش فک و فامیل برسه و انگشت نمای عالم و آدم بشم
اما چند ماه گذشت و خبری نشد..!
توی اون چند ماه دلم خوش بود به دیدارهایی که با خانواده رخ میداد
فقط اونجا بود که کیوان به اجبار باهام حرف میزد و حفظ ظاهر میکرد!
فقط من میدونستم چه زجری میکشه از اینکه باهام هم کلام میشه و نقش بازی میکنه..!
چند ماه تمام باهم زیر یه سقف بودیم
اما جدا از هم...
جز یه سلام و خداحافظ اونم با اکراه
کلامی رد و بدل نمیشد..
طلاق عاطفی..
زندگی زیر یک سقف بدون هیچ ارتباطی..
ما چند ماه تمام فقط و فقط یه همخونه بودیم!
این بی تفاوتی داشت خفه ام میکرد
اگه تقاضای طلاق میداد انقدر زجر نمی کشیدم!
کیوان انگار با سکوت و بی محلی داشت شکنجه ام میداد..
دیگه صبرم سر اومد..
یه شب که اومد خونه،طبق معمول رفتم پیشش برای دلجویی..
اما باز بی اثر بود😭
گفتم یا ببخش یا طلاقم بده!!!
چرا طلاقم نمیدی؟؟؟
چرا پیش خانواده ها آبرومو نمیبری آخه؟!
میخوایی چی رو ثابت کنی؟!
پوزخندی میزد و چیزی نمیگفت..
من یه غلطی کردم..بهت بد کردم کیوان..میدونم!
من به خودمم بد کردم..
لعنت به من..
اما تو بزرگی کن و ببخش!
همش خودمو گول میزنم،میگم منو بخشیدی و گرنه طلاقم میدادی...
اما آخه اگه بخشیدی پس رو کاناپه خوابیدنت چیه؟
حرف نزدنات چیه؟
بی محلیات چیه؟!
جلوی مردم نقش بازی میکنی؛توی خونه زجر کشم میکنی؟!
تروخدا یا ببخش یا طلاقم بده!
راحتم کن
دیگه تحمل ندارم...
ادامه دارد...
#فاطمه_قاف
#دایرکتی_ها
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است
📛⛔️📛⛔️📛⛔️📛
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم ب نام #تجربه؛برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته 💚
سلام
شبتون ب زیبایی اون قدیما ک شبا برق میرفت⚫️
آسمونش پر از ستاره های زیبا بود⭐️⭐️🌟💫⭐️💫🌟⭐️
همون موقع ها ک کوچیک بودیم با دستامون ب آسمون زیبا اشاره میکردیم🌚
میگفتیم اون ستاره پر رنگ تره ستاره منه⭐️
همه واسه خودمون ی ستاره🌟 داشتیم...
شاید حکمت این کارمون این بود ک آینده ای پر رنگ واسه خودمون رقم بزنیم🙂
به نظرتون اون چیزی ک میخواستیم شد🙃
به زیبایی اون ستارها ه سرنوشتمون ک بادست های خودمون ساختیمش شد💫 ....یا شبیه ب یک آسمون سیاهه پر از آلودگی ک ستاره ها ب اجبار زیر اون کثیفی ها مخفی شدند🌑
🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫
https://eitaa.com/bachehshei
👇👇👇👇
شاید خیلی ها بگن نه ما خواستیم درخشیده بشیم تو زندگی ولی اصلا خدا مارو یادش رفت 😒
نعوذبالله خدا این بلا ها رو سرمون آورد
ب نظرتون اصلا ممکنه ،،،،،،،،،،
ک مامانتون بیاد ولتون کنه تو ی جا تاریک بعدش خودش بره😪
شده ک هر از گاهی ی پس گردنی بزنه اونم واسه اینه ک بخواد یادآوری کنه میفهمم داری چیکار میکنی😖
وگرنه اگه واسش مهم نبودی ک اصلا بی خیال کاری ب کارتم نداشت
میگفت تابره تباه بشه اصلا خودمم کمکش میکنم😱
این افکار درمورد یه مادر دلسوز بعیده حالا چطور خداوندی ک چندین برابر از مادر دلسوز تره😌
دلش میاد بابندش این جوری رفتار کنه.....
اگه چیزی بوده بدون اون ی تلنگره ک ب خودت بیای بدونی یکی بالا سرت هست...🙃
مواظبته....😇
بعضی وقتا هم واسه رشده تا بزرگ بشی
قوی بشی👊👊
مثل مادری ک قطره خیلی تلخ ب بچش میده تا رشد کنه از مریضی ها از کثیفی ها خلاص بشه و قد بکشه👏👏👏
و اون مادر باقد کشیدن 💪💪بعد از سختی هایی ک بچش کشیده افتخار میکنه
👩❤️💋👩
فقط لازمش اینه ک خودتو تو آغوشش بسپاری دیگه ترس نداری چون میدونی خوب جایی هستی😌 یکی مواظبته🌸🌸🌸🌸🌸
هدایت شده از به یاد شهید محسن حججی
✍ بر روی خرابه هایِ خاطرات تلخ شما ؛
پلی میسازیم به نام #تجربه؛ برای رسیدن به #معصومیت های از دست رفته...
خدایا!
عاشقانه خوانده ام تو را...
پس راه را نشانم ده...
😉 در کانال "چطوری بچه شیعه؟؟؟" با نوشته هایی دست نویس،
✅ و داستان های حقیقی با ما همراه باشید...
💠 eitaa.com/bachehshei