هدایت شده از به یاد شهید محسن حججی
Shab01Moharram1399[04].mp3
2.31M
🎙یتیماتو رها نکن حاج قاسم (زمینه)
🔺بانوای: حاج میثم مطیعی
🏴 شب اول #محرم۹۹
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🔴 وزارت بهداشت دائما از نزولی شدن فوتیهای کرونا میگوید. اما مسئولانِ آن در جلساتی که رسانهای نمیشود، میگویند اول مهر و آبان احتمالا پیکِ شدید کرونا را خواهیم داشت.
خوب است ستاد کرونا و مسئولان وزارت بهداشت، از پیک کرونای اول پاییز هم برای مردم بگویند تا مقصر، عزاداران محرم نشوند!
👤 Ali Gholhaki
http://eitaa.com/bachehshei
🔴بزک برجام با مکانیزم ماشه
فرض کنیم با مخالفت روسیه و چین و اروپا ، آمریکا نتواند در بکارگیری مکانیزم ماشه موفق شود ، از فردا برجامیان با هیاهو و ذوق زدگی ، گوش فلک را کر می کنند که این پیروزی نتیجه فتح الفتوح برجام است و دیدید که گزینه مذاکره و سازش جواب داد؟!
و حالا ملت ایران باید دلش خوش باشد به خسارتی محض و جنازه ای بی خاصیت بنام برجام که هفت سال را با وعده های پرطمطراق و برنامه هسته ای برباد رفته و عزت پایمال شده و دلار ۲۰ تومانی و وضعیت وخیم تر شده معیشت به بار آورده است ...
✍️"قاسم اکبری"
http://eitaa.com/bachehshei
#خاطره
✍شیخ جلالالدین الصغیر، عضو شورای مرکزی مجلس اعلای اسلامی عراق، با بیان خاطرهای از دیدار خود با سردار قاسم سلیمانی گفت:
«هشتم ماه صفر ۱۴۴۱(۱۵ مهرماه ۹۸) بود که شهید حاج قاسم سلیمانی پس از پایان مجلس عزاداری حسینی در منزل ما به پرچم آویخته شده روی دیوار پشت سخنران مجلس که پرچم خاص روی مضجع شریف امام حسین(ع) بوده و چند سال قبل از سوی عتبه مقدس حسینی به بنده مرحمت شده بود، اشاره کرد و گفت: «شیخ من این پرچم را میخواهم». به او گفتم: بعد از اتمام مجالس عزاداری انشاءالله این پرچم متعلق به شماست.
پرچم را برای ایشان کنار گذاشتم تا اینکه حدوداً سه هفته پیش به ما افتخار داد و در منزل مهمان ما شد؛ فوراً پرچم را تقدیم ایشان کردم. پرچم را گرفت و بوسید و گفت: «میخواهم در کفنم بگذارم». این دیدار بیش از یک ساعت طول کشید؛ از هم و غم درونی و دغدغهاش گفت. این دیدار مثل بقیه جلسات نبود. درست مثل جلسه وداع بود. در پایان از من خواست برایش شهادت بطلبم. به شدت مشتاق دیدار دوستانش عماد مغنیه، شهید محراب، شهید همت، شهید کاظمی و بسیاری دیگر از رفقای شهیدش بود که از آنها با شوق و حسرت یاد میکرد.
#شهید_قاسم_سلیمانی
http://eitaa.com/bachehshei
حاج قــاسم..!
رفیق خوشبخت ما !
جای خالے ات در مجالس روضه اربـاب،
نفس هایمان را تنگ میکند.
این محرم، اولین محرمے ست که مهمان سیدالشهدا هستے .
انگار تقدیر این بود که قطره ای از دریای مصیبت حسین(ع) را هنگام دیدن دست بریده علمدارش بچشیم..
و چه تلخ بود این تقدیر!
چه بهای سنگینی پای آن دادیم!
خدا صبور کند ما را در مصیبتت ..
حقا که همنشینے با حسین بن علے،
تنها سزاوار خودت بود و بس!
#ما_ملت_امام_حسينيم
http://eitaa.com/bachehshei
🌼🥀💚🌼🥀💚🥀🌼
#یا_صاحب_الزمان_عج🌸🍃
🏜شده ام در #پے ت✨و در بہ درٺ #مهدےجان ڪے رسد بر من #مسکین نظرٺ مهدےجان
🏜ڪے شود تا ڪہ #عیان بر سر راهم گذرےبر #نگاهم ڪہ بیفتد نظرٺ مهدےجان
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/bachehshei
به یاد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
🌱 #سه_دقیقه_در_قیامت پایان جراحی فصل سوم قسمت دوم يكباره يادم آمد. حدود 25 سال پيش... شب قبل از سف
🌱 #سه_دقیقه_در_قیامت
پایان جراحی
فصل سوم
قسمت سوم
خيلي زود فهميدم منظور ايشان، مرگ من و انتقال به آن جهان است. از وضعيت به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماري خوشحال بودم. فهميدم كه شرايط خيلي بهتر شده، اما گفتم: نه!
مكثي كردم و به پسر عمه ام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوي شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حالا اينجا و با اين وضع بروم؟!
اما انگار اصرارهاي من بي فايده بود. بايد مي رفتم.
همان لحظه دو جوان ديگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برويم؟
بي اختيار همراه با آنها حركت كردم. لحظه اي بعد، خود را همراه با اين دو نفر در يك بيابان ديدم!
اين را هم بگويم كه زمان، اصلاً مانند اينجا نبود. من در يك لحظه صدها موضوع را مي فهميدم و صدها نفر را مي ديدم!
آن زمان كاملاً متوجه بودم كه مرگ به سراغم آمده. اما احساس خيلي خوبي داشتم. از آن درد شديد چشم راحت شده بودم. پسر عمه و عمويم در كنارم حضور داشتند و شرايط خيلي عالي بود.
من شنيده بودم كه دو ملك از سوي خداوند هميشه با ما هستند، حالا داشتم اين دو ملك را مي ديدم. چقدر چهره آنها زيبا و دوست داشتني بود. دوست داشتم هميشه با آنها باشم.
#ادامه_دارد...
🔸سه دقيقه در قيامت، تجربه اي نزديك به مرگ؛ كاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي
http://eitaa.com/bachehshei
🌱 #سه_دقیقه_در_قیامت
پایان جراحی
فصل سوم
قسمت چهارم - آخر
ما با هم در وسط يك بيابان كويري و خشك و بي آب و علف حركت مي كرديم. كمي جلوتر چيزي را ديدم! روبروي ما يك ميز قرار داشت كه يك نفر پشت آن نشسته بود. آهسته آهسته به ميز نزديك شديم!
به اطراف نگاه كردم. سمت چپ من در دور دستها، چيزي شبيه سراب ديده مي شد. اما آنچه مي ديدم سراب نبود، شعله هاي آتش بود! حرارتش را از راه دور حس مي كردم.
به سمت راست خيره شدم. در دوردس تها يك باغ بزرگ و زيبا، يا چيزي شبيه جنگل هاي شمال ايران پيدا بود. نسيم خنكي از آن سو احساس مي كردم.
به شخص پشت ميز سلام كردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم. مي خواستم ببينم چه كار دارد. اين دو جوان كه در كنار من بودند، هيچ عكس العملي نشان ندادند.
حالا من بودم و همان دو جوان كه در كنارم قرار داشتند. جوان پشت ميز يك كتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد!
#ادامه_دارد...
🔸سه دقيقه در قيامت، تجربه اي نزديك به مرگ؛ كاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي
http://eitaa.com/bachehshei
🔴وقتی افسار مدیریت دست جماعت غربزده باشد....
🌄 شب اول محرم، شهرداری تهران سیاهی که نزده هیچ، چراغانی را جمع نکرده، حتی زحمت نکشیده چراغانی را خاموش کند.
اجرتان با سیدالشهدا!
محمدرضا باقری 🇮🇷😷
http://eitaa.com/bachehshei
◾️◾️◾️◾️◾️
⚫️اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ🏴
⚫️تو به آرزوت رسیدی تو امام حسین(علیه السلام)رو دیدی😭
#التماس_دعا_حاج_قاسم🤲
http://eitaa.com/bachehshei
🌼✨🌼✨🌼
❣ #سلام_امام_زمانم❣
💛سَر شد به #شوق وصل ت✨و فصل جوانیَم #هرگز نمی شود که از این در برانیَم
💛#یابن الحسن برای تـ🌹ـو بیدار می شوم صبـ🌤ـحت بخیر ای همه ی #زندگانیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/bachehshei
🍁#سلام_شـهید
یک روز#گفتہ بودے:
من کجا و #شـهدا کجا⁉️
و گفتے:
☘شـهید، #شـهادت را بہ چنگ مےآورد..و امروزتو شـهادت را بہ #چنگ آوردے،و همنشین #شـهدا گشتے...
#شـهید_عباس_دانشگر"🌷
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/bachehshei