eitaa logo
🌷سردارقلبم🌷
820 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
60 فایل
🕊﷽ 🕊 🦋چشمـان خلیج فاࢪس بارانے شد 🕊حال خـزر از غمے پریشانے شد 🦋از ساعت ابتدایی پࢪ زدنش 🕊نقاش دل همه سـلیمانے شد تبادل @yadeshbekheyrkarbala 🗯کپی به شرط دعای شهادت🥀🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💓نبض عشق💓
🔴🎥 موشن گرافیک "آزادی فکر" 🔵💻 کاری از ماهک (مرکز آفرینش های هنری کرمانشاه) 🔶🔸 به سفارش فرهنگی و هنری سپاه ناحیه کرمانشاه 🔻برای مشاهده این برنامه به صفحه مرکز آفرینش های هنری بسیج کرمانشاه در سایت آپارات مراجعه و یا بر روی لینک زیر کلیک کنید: 👇 https://www.aparat.com/v/5pm9t 📍
🌹نگران نسلی ام که مادرانشان از زنانگی پروتز صورت و بدن را فهمید ان.... و در مسابقه خود نمایی و دلبری به هم جنس خود هم رحم نمیکنند.... دلم لک زده برای مادران ساده و پاکدامن قدیمی... همان ها یی که از دامن پاکشان شیر بچه حیدری تربیت شده... نه نرهای بزدلی که در خود نمایی و زیبایی با زنان در رقابت اند...
💔 قهر بودیم درحال نمازخواندن بود نمازش که تموم شد نشسته بودم و توجهی به همسرم نداشتم کتاب شعرش را برداشت و با یک لحن دلنشین شروع کرد به خواندن... ولی من باز باهاش قهر بودم!!!!! کتاب را گذاشت کنار...به من نگاه کرد و گفت: "غزل تمام...نمازش تمام...دنیا مات،سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد!!!! بازهم بهش نگاه نکردم....!!! اینبار پرسید: عاشقمی؟؟؟ سکوت کردم.... گفت: عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز.... بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند. دوباره با لبخند پرسید: عاشقمی مگه نه؟😉 گفتم:نه!!!!! گفت: "تو نه می گویی و پیداست می گوید دلت آری... که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری..." زدم زیر خنده....و روبروش نشستم.... دیگر نتوانستم به ایشان نگویم که وجودش چقدر آرامش بخشه... بهش نگاه کردم و ازته دل گفتم... خدارو شکر که هستی....  راوی: همسر سالروز ولادت شهید مدافع کشور
همسر شهید نقل میکند: مجتبی در همه حال شوخ طبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت، هر وقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می کردیم با شوخی می‌گفت: خانم این آدرس را حفظ کن بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا می‌خورد. من متوجه می‌شدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند با شوخی و خنده می‌گفت. حتی در خود سوریه دوستانش می‌گفتند برخی اوقات که در منطقه‌ی عملیاتی راه را گم می‌کردیم، در عین عصبانیت همه‌ی ما، شهید زکوی با لبخند می‌گفت: نترسید راه ما به سمت بهشت است گم نمی‌شویم. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ┄┈┉┅┅┉⊰🇮🇷⊱┅┉┅┉┅┄┈
💔 شهیدی كه به امام (ره) عشق می‌ورزيد می‌گفت: تا آخرين قطره خون براي اسلام عزيز و اطاعت از ولايت‌فقيه خواهم جنگيد... به امام (قدس سره) عشق می‌ورزيد؛ وقتی در بين راه، خبر کسالت قلبی ايشان را شنيد، از شدت ناراحتي خودرو را در کنار جاده نگه داشت و در حالي که می‌گريست، گفت «خدايا از عمر ما بکاه و به عمر رهبر بيفزا.» سالروز شهادت عقاب تیزپرواز کشور
🌹روی قبر پارچه سبزی کشیده بودند و کنــارش پُــر بـود از مُهــر و مفـاتیـح. از عراقیـها جـریانش را پرسـیدیم؛ گفتند: «شبها می دیدیم اینجا روی خـاکریز، شمعی روشن است! فکر کردیم عشایر منطقه آنرا روشن کرده اند. آنها هم فکر می کردند ما روشن کرده ایم. چند وقت بعد،ازعشـایر پرسیدیم: شما شبها آنجـا چه می کنید؟ گفتند: ما فـکر میکردیم شما شمع روشن کرده اید! با هم رفتیم روی خـاکریز؛ پیـکر یک شهـید ایـرانی بود. کارت شناسایی هم داشت»: سـید طعمه یاسـری از اهـواز 🌹 همین جـا دفنش کـردیم؛ می آییم حاجتـمان را میگیریم و می رویـم. 📚 آسمان مال آنهاست / محمد احمدیان صلواتی هدیه کنیم به ارواح طیبه همه شهـدا 🤲 🇵🇸 🇵🇸
🌹 دانشجوی مدافع حرمی که در روز دانشجو به شهادت رسید🌹 ◇ شهید دانشجو اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۹ همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) در یکی از روستاهای توابع شهرستان فارسان متولد شد. پس از پایان دوران کارشناسی و در مقطع کارشناسی ارشد رشته مکانیک دانشگاه شیراز پذیرفته شد. قرار بود بهمن ماه سال ۹۴ در این دانشگاه مشغول به تحصیل شود که جهاد در سوریه علیه تروریست‌ها او را به دانشگاه جهاد در برابر تکفیری‌ها کشاند. ◇ وی پس از معرفی از گردان فتح لشکر عملیاتی هفت ولیعصر (عج) خوزستان به تیپ پانزده تکاوری امام حسن مجتبی(ع) در بهبهان رفت و در سحرگاه ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۹۴ به همراه گردان امام حسین ع تیپ تکاور جهت دفاع از حرم آل الله به سوریه اعزام شدند و در ۱۶ آذرماه، روز دانشجو به دست تروریست‌های تکفیری در منطقه لاذقیه سوریه به شهادت رسید. روزدانشجوبرهمه دانشجوی عزیزگرامی باد
🌷 🌷 .... 🌷 تقصیر خودش‌ بود. شهید شده‌ که‌ شهید شده‌. وقتی‌ قراره‌ با ریختن‌ اولین قطره‌ خونش‌، همه‌ گناهانش‌ پاک‌ شود، خیلی‌ بخیل‌ و از خود راضی‌ است‌ اگر آن‌ کتک‌هایی‌ را که‌ من‌ بهش‌ زدم‌ حلال‌ نکند. تازه‌، کتکی‌ هم‌ نبود. دو_سه‌ تا پس‌گردنی‌، چهار_پنج‌ تا لنگه‌ پوتین‌، هفت‌_هشت‌_ده‌ تا لگد هم‌ توی‌ جشن‌ پتو. خیلی‌ فیلم‌ بود. دست‌ِ به‌ غیبت‌ کردنش‌ عالی‌ بود. اوائل‌ که‌ همه‌اش‌می‌گفت‌: «الغیبت‌ُ عجب‌ کِیفی‌ داره‌» جدی‌ نمی‌گرفتم‌. بعداً فهمیدم‌ حضرت‌ آقا اهل‌ همه‌ جور غیبتی‌ هست‌. اهل‌ که‌ هیچ‌، استاده‌. جیم‌ شدن‌ از صبحگاه‌، رد شدن‌ از لای‌ سیم‌ خاردار پادگان‌ و رفتن‌ به‌ شهر…. از همه‌ بدتر غیبت‌ در جمع‌ بود، پشت‌ سر این‌ و آن‌ حرف‌ زدن‌. 🌷جالب‌تر از همه‌ این‌ بود که‌ خودش‌ قانون‌ گذاشت‌. آن‌ هم‌ مشروط‌. شرط‌ كرد که‌ اگر غیبت‌ از نوع‌ اول‌ (فرار از صبحگاه‌…) را منظور نکنیم‌، از آن‌ ساعت‌ به‌ بعد هر کس‌ غیبت‌ دیگران‌ را کرد و پشت‌ سرشان‌ حرف‌ زد، هر چند نفر كه ‌در اتاق‌ حضور داشتند، به‌ او پس‌ گردنی‌ بزنند. خودش‌ با همه چهار_پنج‌ نفرمان‌ دست‌ داد و قول‌ داد. هنوز دستش‌ توی‌ دستمان‌ بود که‌ گفت‌: رضا تنبلی‌ رو به‌ اوج‌ خودش‌ رسونده‌ و یک‌ ساعته‌ رفته‌ چایی‌ بیاره‌.... خب‌ خودش‌ گفته‌ بود بزنیم‌ و زدیم‌. البته‌ خدایی‌‌اش‌ را بخواهی‌، من‌ بدجور زدم‌. خیلی‌ دردش‌ آمد، همان‌ شد که‌ وقتی‌ توی‌ جاده ام‌‌القصر_فاو در عمليات‌ والفجر هشت‌ دیدمش‌، باهاش‌ روبوسی‌ کردم‌ و بابت‌ کتک‌هایی‌ که‌زده‌ بودم‌ حلالیت‌ طلبیدم‌. 🌷خندید و گفت‌: دمتون‌ گرم‌… همون‌ کتک‌های‌ شما باعث‌ شد که‌ حالا دیگه‌ تنهایی‌ از خودم‌ هم‌ می‌ترسم‌ پشت‌ سر كسى حرف‌ بزنم‌. می‌ترسم‌ ناخواسته‌ دستم ‌بخوره‌ توی‌ سرم‌. وقتی‌ فهمیدم‌ «حسن‌ اردستانی‌» در عملیات‌ کربلای‌ پنج‌ مفقودالاثر شده ‌و ده‌ سال‌ بعد استخوان‌هایش‌ بازگشت‌، هم‌ خندیدم‌ هم‌ گریستم‌. کاشکی‌امروز او بود تا بزند توی‌ سرم‌ که‌ این‌ قدر پشت‌ سر این‌ و آن‌ غیبت‌ نکنم‌. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
📌 فوتبالیست شهیدی که فرمانده سپاه شد 🔷️ شهید ناصر کاظمی در سال ۱۳۵۶ وقتی ورزشکاران آمریکایی برای برگزاری مسابقات کشتی به ایران آمدند، به همراه تعدادی از دانشجویان تصمیم گرفت در سالن مسابقات به دلیل اعتراض به حمایت‌های آمریکا از شاه، پرچم آن کشور را به آتش بکشد، در نهایت به جرم فعالیت‌های سیاسی و آتش زدن پرچم آمریکا دستگیر شد. ◇ هم‌زمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و بر اثر فشارهای داخلی به رژیم پهلوی، با بسیاری از زندانیان دیگر آزاد شد. ◇ از نکات جالب زندگانی شهید ناصر کاظمی این است که او جزو فوتبالیست‌های خوب شهر تهران بود و در تیم ایرانا به مربیگری مرحوم پرویز دهداری عضویت داشت. ◇ او دانشجوی تربیت بدنی بود تیپ روشنفکری داشت، برای همین ابتدا که به سپاه آمد، همه نظر منفی روی ناصر کاظمی داشتند و فقط نظر شهید بروجردی مثبت بود. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
📌 ماجرای آخرین عکس یادگاری شهید مرزبان کردستاتی 🔷️ آخرین باری که به مرخصی آمده بود درحالی که مشغول درست کردن دوغ بودم به من گفت : مادر توجه ات به من باشد می خواهم از شما عکس بگیرم و به شما هدیه بدهم چون می دانم این آخرین مرخصی من است و قطعا" می دانم وقتی به پادگان برگردم شهید می شوم . ◇ من ناراحت شدم و گفتم این چه حرفی است و وی گفت این حرف را زدم که آمادگی داشته باشید برای روزی که خبر شهادت من را به شما اعلام کنند. ◇ همراه پدرش مشغول کار کشاورزی شد تا از طریق نیروی انتظامی قروه به خدمت مقدس سربازی اعزام شد ودر شهرستان بانه به ایفای وظیفه خطیر حراست از مرزهای میهن اسلامی و ارزشهای انقلاب اسلامی پرداخت . ◇ در تاریخ ۲۳ مهرماه ۱۳۷۲ طی درگیری با گروهک های ضد انقلاب در اطراف شهرستان بانه بر اثر اصابت تیر مستقیم به شهادت رسید. اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
💕 . ▫️یهو وسط حرفـش میگفت: "خانوم...♥️ ▫️اگـه مݧ شہید شدم بہم افتخار کن..." ▫️مـیگـفـتـم:"وا بـه چـی افتخار کنم…؟! ▫️بـه ایݧ کـه شوهـر نـدارم…؟!" ▫️میـگفـت: ▫️بـه این افتخار کـن کـه من همه رو دوست دارم و... ▫️بـه خاطر همـه مردم میرم.. اگـہ نرم دشمن میاد داخل خاکموݧ... ▫️پیـش از ما هـم اگه شـہدا نمیرفتݧ... حالا ما هـم نمیتونستـیم تو امنـیت و آرامـش زندگـی کنیم..." ▫️روز آخری کـه میخواست بره گفت: "بیایـیـد وایسید عکس بگیریم…📸 کولـه شو کـه برداشت... رفتم آب و قرآݧ بیارم... فضا یـه جوری بود... ▫️فکر میـکردم ایݧ حالات فقط مخصوص فیلمـا و تو کتاباست... احـسـاس میکردم... ▫️مهدی بال درآورده داره میـره... از بـس کـه خوشحال بود... ساکـشو خودم جمع کردم... قرار بـود ۴۵ روزه بره و برگرده ولـی.. ۲۱ روزِ بعد شهید 💔شد... ..🌷🍃 🍃 ‍ 🕊♥️ ‍🕊 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•