eitaa logo
کانال سردار هور🌹
273 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
49 فایل
امروز زنده نگه داشتن. یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست🌷 ⬅ (مقام معظم رهبری) توجه 👈کانال قبلی منهدم شده لطفا ازکانال تازه تاسیس حمایت کنید 👉 کانال سردار هور شهید حاج علی هاشمی جهت هماهنگی به ایدی ⬇️ @Yahossein44 @F_Tayi_916
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید سید احمد پلارک 🌷@sardarehour63🌷 کانال سردار هور شهید حاج علی هاشمی ⬆️🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحش شاد یادش گرامی باذکر صلوات 🌷@sardarehour63🌷 کانال سردار هور شهید حاج علی هاشمی ⬆️🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدای کربلای 5 از تلوزیون عراق با صدای حاج محمود کریمی تصاویر پخش شده از تلویزیون عراق 🌷@sardarehour63🌷 کانال سردار هور شهید حاج علی هاشمی ⬆️🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردان غواص لشکر ۸ نجف اشرف دقایقی قبل از آغاز کربلای چهار 🌷@sardarehour63🌷 کانال سردار هور شهید حاج علی هاشمی ⬆️🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزیزان وقت بخیر میخواهیم دسته جمعی برپیامبراکرم(صلوات الله علیه و آله وسلم💐💖)۵۰/۰۰۰/۰۰۰ باردرودبفرستیم و ملتمسانه ظهور رو مسئلت نمائیم ، حدااااااقل یکباربخوانیم وبرای دیگران ارسال کنیم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَّعَلَى آلِ مُحَمَّدٍكَمَاصَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌمَجِيدٌاللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍوَّعَلَى آلِ مُحَمَّدٍكَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد. اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💐 حتی برای یکنفرهم شده بفرست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Azan Marhoum Aghati.mp3
1.05M
اذان ⚜«الله اکبر» 🌹🍃 🌷@sardarehour63🌷 کانال سردار هور شهید حاج علی هاشمی ⬆️🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابوباقر الساعدی فرمانده بزرگ عراقی در حمله پهپادی به شهادت رسید😔 ابوآلاء رییس حشدالشعبی‌ وعده انتقام داد
🌸مبعث با اقرا باسم ربک آغاز 🍃 و با انا اعطیناک الکوثر بیمه 🌸 و با الیوم اکملت لکم دینکم جاودانه 🍃و باظهور مهدی فاطمه نتیجه می دهد... اللهمّ عجّل لولیک الفرج مبارک💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅تفسیر موشکافانه زیارت عاشورا توسط عباس موزون 🥀هدیه کنیم به ارواح پاک شفیع دوعالم آقا امام حسین وشهدای کربلا🥀
♦️شب‌جمعہ شده و مادرمان بےتاب اسٺ همدم محفل او اشڪُ تَبُ مهتاب اسٺ ♦️با همان سوز جگر نالہ زده وااااے بُنَیّ روےلب‌هاش دوخط روضہ زقحط آب‌اسٺ
💢 🌹 💠 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه‌ای بود که هر چشمی را نوازش می‌داد. خورشید پس از یک روز آتش‌بازی در این روزهای گرم آخر ، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه می‌کشید. دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را می‌دیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخل ها رد می‌شد، عطر او را در هوا رها می‌کرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم می‌کرد! 💠 دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت می‌گذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگی‌ام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا درآمد. همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر می‌دانستم اوست که خانه قلبم را دقّ‌الباب می‌کند و بی‌آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :«بله؟» 💠 با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ می‌چرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم می‌کردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :«الو...» هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه‌ای خیره ماند، خودم را جمع کردم و این بار با صدایی محکم پرسیدم :«بله؟» 💠 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار می‌کند :«الو... الو...» از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :«منو می‌شناسی؟؟؟» 💠 ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردّد پاسخ دادم :«نه!» و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :«مگه تو نرجس نیستی؟؟؟» از اینکه اسمم را می‌دانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :«بله، من نرجسم، اما شما رو نمی شناسم!» که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خنده‌ای نمکین نجوا کرد :«ولی من که تو رو خیلی خوب می‌شناسم عزیزم!» و دوباره همان خنده‌های شیرینش گوشم را پُر کرد. 💠 دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدن‌مان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من به‌شدت مهارت داشت. چشمانم را نمی‌دید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :«از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!» با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :«اما بعد گول خوردی!» و فرصت نداد از رکب که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :«من همیشه تو رو گول می‌زنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!» و همین حال و هوای عاشقی‌مان در گرمای ، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک! 💠 خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم. از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دست‌بردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا درآمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است. 💠 دیگر فریب شیطنتش را نمی‌خوردم که با خنده‌ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می‌برمت! ـ عَدنان ـ » برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمی‌دانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟... ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉🎊 عید بزرگ مبعث مبارک باد 🎊🎉 🎉 سرزمين مكه هم در ناز شد 🎊 از حرا درهاى رحمت باز شد 🎉 شـام ميــلاد كلام الله شـد 🎊 مصطفى امروز رسول الله شد. 🌾🌸 اَللّهُمَ        🌾🌸 صَلَّ             🌾🌸 عَلی                 🌾🌸 مُحَمَّدٍ                    🌾🌸 وَآلِ                      🌾🌸  مُحَمَّد                       🌾🌸 وَعَجِّل                      🌾🌸 فَرَجَهُم                   🌾🌸 وَ اَهلِک               🌾🌸 عَدُوَّهُم...          🌾🌸 اَللّهُــــمَّ      🌾🌸 عَجـِّل 🌾🌸 لِوَلیِّکَ 🌾🌸 الفَـرَج 🌾🌸🌾 زندگیتون مُحَمَّدی🌸🌾
ایوان نجف عجب صفایی دارد حیدر بنگر چه بارگاهی دارد😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان قابل تامل علامه حسن زاده آملی ره درباره رهبر انقلاب
🔻 ماجرای خواب عجیبی که رهبر انقلاب دیده بود! / وقتی امام لقب «یوسف» را به خامنه‌ایِ جوان می‌دهد ... حول و حوش سال 46، در روزهایی که اوضاع سیاسی مشهد پر از تنش و خفقان بود، آیت الله خامنه‌ای برای سومین بار به خاطر فعالیت‌های سیاسی‌شان دستگیر شدند. ایشان نقل می‌کنند که همان شب، خواب عجیبی دیدند: "خواب دیدم که حضرت امام خمینی(ره) وفات کرده و جنازه ایشان در یکی از خانه‌های مشهد واقع در نزدیکی خانه پدر من روی زمین است! دردی جانکاه قلبم را می فشرد. تابوت را از خانه بیرون آوردیم و روی دوش گرفتیم. چیزی که بر غم و درد من می افزود، این بود که می‌دیدم برخی از علمای مشهور که هنوز چهره‌هایشان را در خاطر دارم بدون آنکه احساس اندوه‌ای در آنها مشاهده شود با هم صحبت می‌کنند و می‌خندند! من به پایین پا نزدیک شدم تا با امام وداع کنم. وقتی کنار پا ایستادم، ناگهان دیدم دست راست امام به سمت بالا حرکت می‌کند. حیرت شدیدی سراپایم را گرفت. سپس دیدم امام با چشمان بسته شروع کرد به حرکت برای نشستن، تا اینکه انگشت اشاره اش به پیشانی من رسید و آن را لمس کرد. بعد لب هایش را گشود و دو بار گفت: تو یوسف می شوی… تو یوسف می شوی! از خواب بیدار شدم، خوابم را برای برای مادرم رحمت الله علیها که فوراً این خواب را چنین تعبیر کرد: بله، یوسف خواهی شد به این معنی که همواره در زندان خواهی بود!" برگرفته از کتاب خون دلی که لعل شد (خاطرات خود گفته رهبر معظم انقلاب از کودکی تا پیروزی انقلاب اسلامی، ص ٢۶٢)