eitaa logo
کانال سردار هور🌹
273 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5.2هزار ویدیو
49 فایل
امروز زنده نگه داشتن. یاد و خاطره شهداء کمتر از شهادت نیست🌷 ⬅ (مقام معظم رهبری) توجه 👈کانال قبلی منهدم شده لطفا ازکانال تازه تاسیس حمایت کنید 👉 کانال سردار هور شهید حاج علی هاشمی جهت هماهنگی به ایدی ⬇️ @Yahossein44 @F_Tayi_916
مشاهده در ایتا
دانلود
🌍زمین‌براے‌داشتنت‌ حقیر بود... وآسمان‌به‌تو‌بیشتر‌ می‌آید...🤍 شادی ارواح طیبه شهدا و امام شهدا صلوات 🌹
شهید در وقت مرگ ، روی لبش خنده ای شکفت با خون خود نوشت: "آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما" "زد روزگار ، سکه ی عزت به نام ما" "مادر" چنان عقاب به بالین او رسید "فرزند" را به سینه ی پر مهر خود فشرد دستی میان اشک ، به موی پسر کشید بر روی "خون گرفته ی" او بوسه ای نهاد در موج اشک گفت: رویت سپید باد ، "شهادت" مبارکت! از ما ببر به شهیدان سلام ما با کشتگان بگو: با ننگ ظلم ، زیستن ما ، حرام ما فرزند پاکزاد مغرور و سر بلند لبخند زد به مادر و در "آخرین وداع" با دیدگان سرخ شهادت نگاه کرد گفتا که: ای عزیزترین تکیه گاه من! بشنو پیام ما: ما کشتگان راه خداییم ، غم مدار پاینده ایم و این بود آخر کلام ما ❤️ https://eitaa.com/joinchat/1055785243Cc2f63394de کانال سردار هور شهید حاج علی هاشمی 🌷 ╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸┅
کجایند مردان بی‌ادّعا؟ شب است و سکوت است و ماه است و من فغان و غم و اشک و آه است و من شب و خلوت و بغض نشکفته‌ام شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام شب و ناله‌های نهان در گلو شب و ماندن استخوان در گلو من امشب خبر می‌کنم درد را که آتش زند این دل سرد را بگو بشکفد بغض پنهان من که گل سر زند از گریبان من مرا کشت خاموشی ناله‌ها دریغ از فراموشی لاله‌ها کجا رفت تأثیر سوز و دعا؟ کجایند مردان بی‌ادّعا؟ کجایند شور‌آفرینان عشق؟ علمدارمردان میدان عشق کجایند مستان جام الست؟ دلیران عاشق، شهیدان مست همانان که از وادی دیگرند همانان که گمنام و نام‌آورند هلا، پیر هشیار درد آشنا! بریز از می صبر، در جام ما من از شرمساران روی توام ز دُردی‌کشان سبوی توام غرورم نمی‌خواست این‌سان مرا پریشان و سردرگریبان مرا غرورم نمی‌دید این روز را چنان ناله‌های جگر‌سوز را غرورم برای خدا بود و عشق پل محکمی بین ما بود و عشق نه، این دل سزاوار ماندن نبود سزاوار ماندن، دل من نبود من از انتهای جنون آمدم من از زیر باران خون آمدم از آن‌جا که پرواز یعنی خدا سرانجام و آغاز یعنی خدا هلا، دین‌فروشان دنیا‌پرست! سکوت شما پشت ما را شکست چرا ره نبستید بر دشنه‌ها؟ ندادید آبی به لب تشنه‌ها؟ نرفتید گامی به فرمان عشق نبردید راهی به میدان عشق اگر داغ دین بر جبین می‌زنید چرا دشنه بر پشت دین می‌زنید؟ خموشید و آتش به جان می‌زنید زبونید و زخم زبان می‌زنید کنون صبر باید بر این داغ‌ها که پر گل شود کوچه‌ها، باغ‌ها شب است و سکوت است و ماه است و من... ✍🏻 🏷 |
خدایا دلم را کجا می برند؟ شبم در حضوری لبالب گذشت کدامین شبم مثل آن شب گذشت شب برگزیدن، شب انتخاب شب گام تا قلّۀ آفتاب شب عاشقان نفس سوخته شب چهره‌های برافروخته شب شبنم و شعله و شط و خون شب مستی و شور عشق و جنون شب خیزش عقده‌های زمین شب دست و پا باختن روی مین شب خاک با خون معطّر شدن شب تا سحر لاله پرپر شدن شب در زمین آسمانی شدن شب در خداوند فانی شدن نه ناسوت بود و نه لاهوت بود شب آتش و خون و باروت بود شب همّت بی‌هماوردهاست شب راست‌قامت‌ترین مردهاست شب دل سپردن به دریاست این شب بی‌خیالی ز دنیاست این... فلک باز قصد زمین کرده است کسی پشت این شب کمین کرده است اُحد...بدر...خیبر...و یا کربلاست خدایا نمی‌دانم اینجا کجاست؟ صدا می‌زند عشق از علقمه بیایید با رمز یا فاطمه شب عشق بازی، شبی پرخروش شب چفیه‌های غریبی به دوش شب وحشی ترکش و تیرهاست و گردانی از بانگ تکبیرهاست در این کوله پشتی غم آورده‌ام شهادت! کجایی؟ کم آورده‌‌ام هلا ای رفیقان همسنگرم شما دیگرید و من آن دیگرم... شما مشعل راه آینده‌اید شما تا همیشه... شما زنده‌اید... در این موج، خود را رها کرده‌ام دلم را به نام شما کرده‌ام مرا هم رهایی دهید از قفس بگیرید از من، مرا یک نفس اسیر غم جان و تن مانده‌ام مصیبت همین است، من مانده‌ام رفیق مرا بی‌صدا می‌برند خدایا دلم را کجا می برند؟ در این کوله پشتی غم آورده‌ام شهادت! کجایی؟ کم آورده‌ام ✍🏻 🏷 |
فرصت پرواز چرا دیگر نمی‌لرزد دل من؟ چرا کم عشق می‌ورزد دل من؟ شهیدان! شرمسارم، فکر کردم به مشتی خاک می‌ارزد دل من :: نمی‌ارزد به مشتی خاک، حتی به مقداری خس و خاشاک حتی دل من سنگ می‌میرد مبادا بماند چشم من نمناک حتی :: غم خود را به مردم می‌فروشد به رنگی از تبسم می‌فروشد دل من، فرصت پرواز خود را به مشتی آب و گندم می‌فروشد :: دل من اهل شیون بود یا نه؟ سزاوار شکستن بود یا نه؟ به جای دل، پرستوی غریبی میان سینۀ من بود یا نه؟ :: نگاهم کی غریب و بی‌وطن شد؟ دلم کی لالۀ خونین بدن شد؟ سر از آوازهایم کی بریدند؟ گلویم کی شهید بی‌کفن شد؟ ✍🏻 🏷 |
🌷 تقدیم به سردار بزرگ شهید حسین املاکی من به پاهای خویش شک دارم ارتفاعم چقدر پست شده‌‌ست سایه‌ام را بگو! که می‌لرزد مثل دیوانه‌ای که مست شده‌‌ست من نمی‌دانم این چه تقدیری‌ست این‌چنین دربه‌در نبودم من فکر من سوخته‌ست... از باران، این‌همه بی‌خبر نبودم من.. چنته‌ام خالی است و توپم پر! مثل یک چالۀ مچاله شده به حسابم چقدر بی‌دردی آه این روزها حواله شده.. مدّتی می‌شود که من دیگر از خودم، از شما نمی‌ترسم از شما، از خدا که پنهان نیست به خدا از خدا نمی‌ترسم! کاش از جبهه برنمی‌گشتند ساک و چفیه، پلاک و پوتینم پای اندیشه‌ام قلم شده است آه این روزها چه سنگینم.. شانه‌ام درد می‌کند... افسوس، بال‌هایم چه زود افتادند پیله کردند خارهایی که در من آویختند و گل دادند.. آه آن روزها چه زود گذشت آب و آیینه، آفتاب و نسیم پُست می‌داد سنگری کوچک در کش‌و‌قوس، بین خواب و نسیم یاد آن لحظه‌های سبز به‌خیر عشق را غرفه غرفه می‌کردند می‌رسیدند بی‌رمق از خط تانک‌هایی که سرفه می‌کردند نخل‌هایی که منتظر بودند مثل یک مشق سبز خط بخورند یا خیالی نبود، ترکش و تیر از چپ از راست، از وسط بخورند.. نخل‌هایی که عامل اعصاب چیزی از ذهنشان به جا نگذاشت روی قانون عشقشان امّا تیغ، یک لحظه نیز پا نگذاشت.. نخل‌هایی که دیگر از تنشان مانده یک مشت استخوان تنها پُر بدک نیستند! بر سرشان می‌کشد دست آسمان تنها سایه‌شان مدتی‌ست گم شده است نه مزاری نه مرقدی دارند کسی از حالشان نمی‌پرسد نه حقوقی نه درصدی دارند!.. :: کربلا بود و شین و میم و رِ شمر از سمت کوفه آمده بود باد با سینه‌ای پر از پاییز به مصاف شکوفه آمده بود بوی بادام تلخ می‌آمد کم‌کمک درد می‌شود شیرین آسمان مات شد شهادت داد: قهرمان در نبرد یعنی این بوی بادام تلخ... «املاکی» چفیه‌ای تر برای خود برداشت صورت یک رفیق را بوسید ماسک را روی جای بوسه گذاشت داشت انگار روح او می‌سوخت سعی می‌کرد تا نفس نکشد با خودش عهد بست تا آخر پا از این قتلگاه پس نکشد بوی بادام تلخ وقتی رفت خبری تلخ جای او آمد از دل لاله‌های عباسی تکه‌های صدای او آمد.. ✍🏻 🏷 |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برمی‌گردی گفتی که پس از سجود برمی‌گردی وقتی که صلاح بود برمی‌گردی در نامه نوشتی که دلت تنگ شده تا فکر کنم که زود برمی‌گردی! ✍🏻 🏷 |
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 یاد باد آن روزگاران یاد باد یاد جبهه ها یاد دفاع مقدس شادی روح و و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس @sardarehour63 سردار هور شهید حاج علی هاشمی ⬆️🌹
. پیچک شهادت 2 🥀قنداق اصلی اسلحه ی آنها سلاح البکا در جنگ نرم بود که گریه به علی اصغر در قنداق بود 😭😭😭 که جهاد اکبر حقیقی آنها بود و قنداق تفنگ را برای جهاد اصغر به دست میگرفتند ،که وقتی استخوانهایشان را می آورند کوچک شده مثل قنداق علی اصغر . این ساقه ی پیچکی است که به دور ساقه ی باروت پیچیده است باروت هم خود در محبت امیرالمومنین ع متلاشی میشود . پس عجب نیست که شاخه ی دست تو سالها مانده و ذوالفقار را بالا برده ودر محبت امیرالمو منین روییده است به عشق علی زمان رفته🌱 🌹✨@sardarehour63✨🌹
﷽ 🎇 🌷 عتیقه های گَنج جَنگ (رزمندگان بم در بیان تصویر و قلم): ● از سمت راست: ۱- جانباز بسیجی - پاسدار مصطفی بدرآبادی ۲- سرهنگ پاسدار رمضان جزینی زاده خاطره از عکس؛ [تیر ماه ۱۳۶۳ به عنوان تشویقی از اهواز رفتیم سفر زیارتی مشهد مقدس زیارت امام رئوف حضرت امام رضا (ع) - مصطفی بدرآبادی]. ................................................ ................................................. و ﷽ 💥 «كُتِبَ عَلَيكُمُ الْقِتَالُ وَ هوَ كُرْه لَّكُمْ وَ عَسَي أَن تَكْرَهواْ شَيئًا وَ هوَ خَيرٌ لَّكُمْ وَ عَسَي أَن تُحِبُّواْ شَيئًا وَ هوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ اللّه يعْلَمُ وَ أَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ». (بقره، 216). "بر شما كارزار واجب شده است در حالي كه براي شما ناگوار است؛ و بسا چيزي را خوش نميداريد و آن براي شما خوب است و بسا چيزي را دوست ميداريد و آن براي شما بد است؛ و خدا ميداند و شما نميدانيد"؛
••• مدیر تـرین مدیرانِ دنـیا هستند؛ آنـها حتی خود را هم مدیریتـــ میکنند! یاد شهدا با ذکر نورانی صلوات🌸🌸🌸🌸 کانال سردار هور ⬇️🌹 ‌‌━━━✨🦋✨━━━ ✨@sardarehour63